تقسیم میکنی و چه سهم برابریست
دردت برای ماست، دلت پیش دیگریست...
#علی_فرزانه_موحد
تو را با چشمهای بسته میبینم همینجایی
تویی..! با چشمهای بسته هم اینقدر زیبایی
دوباره بیخبر تشریف آوردی وگرنه من
به پایت ذبح میکردم سمرقندی..بخارایی..
صفا آوردهای..چشمم کف پایت..کمی بنشین
یقیناً خستهی راهی عزیزم قهوه یا چایی؟
هوا امروز هم گرد و غباری بود و آشفته
تو گیسوشانهکرده از کدام آیینه میآیی
هوای شهر من خشک است آری مثل چشمانم
تو از شهر خودت تعریف کن ای چشمدریایی
تو اصلن از کجا حس میکنی سردم..پر از دادم
لباس سرمهای پوشیدهای و شال خرمایی!
تو اینجایی که من در تو ببینم نیمهی پر را
تو یعنی زندگی در روزگار مرگپیمایی
به من حق میدهی یک عمر یکریز از تو بنویسم؟
خدا را میخورم سوگند بعد از تو به یکتایی...
تو ذات رفتنی.. رودی.. تو حق داری نمیدانی
چگونه عاشقت هستم من دلسنگ تیپایی
✍️ : #علی_فرزانه_موحد
@Loveyoub