#امام_زمان_علیه_السلام
#جمعه_انتظار
#غزل
سحر نوید دهد، صبح نور نزدیک است
زمان غم به سر آمد، سرور نزدیک است
شفق زده است ز مشرق، فروغ صبح امید
دهید مژده که روز ظهور نزدیک است
گذشته موسی عمران از آن سوی دریا
بگو به لشکر فرعون، گور نزدیک است
حجاب ها ز میان رخت بسته اند همه
الا که لحظه ی فیض حضور نزدیک است
رسد ز سینهء سینا ندا به اوج فلک
که پای موسی عمران به طور نزدیک است
چگونه از حرم یار دور افتادید!؟
برای اهل دل این راه دور نزدیک است
طلایه دار عدالت ز راه می آید
زوال سلطنت ظلم و زور نزدیک است
ظهور یوسف زهرا قیامت کبراست
یقین کنید که روز نشور نزدیک است
#غلامرضا_سازگار
#صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج🌸
#غزل 💛🌱
عشق ورزیدن خوش است...
زیرِ بارانِ بهاری با تو رقصیدن خوش است
بر غم و بر رنجِ دنیا با تو خندیدن خوش است
چشم در چشمانِ مست و دست در دستانِ تو
از لبِ سرخت به گرمی بوسه ای چیدن خوش است
بوسهیِ باران به رویِ دخترِ اردیبهشت
یاسِ شرم از چشمِ زیبایِ تو روئیدن خوش است
نم نمِ باران معطّر کرده گیسویِ تو را
آن پریشان حلقه را امروز بوییدن خوش است
"دوستت دارم"، تو هم می دانی امّا باز هم
از من این را دم به دم با ناز پرسیدن خوش است
شمسِ تبریزم شو و شعری برایِ من بخوان
در سماع آیم چو مولانا که چرخیدن خوش است
عقل را از محفلِ عشّآق بیرون کرده ام
دل ز شوقِ وصلِ تو در سینه لرزیدن خوش است
جان اگر عاشق نباشد، زندگی بی حاصل است
دل به دلداری سپردن، عشق ورزیدن خوش است
#غزل۳۱حافظ
آن شب قدری که گویند اهلِ خلوت امشب است
یا رب این تأثیرِ دولت در کدامین کوکب است
تا به گیسویِ تو دستِ ناسزایان کم رَسد
هر دلی از حلقهای در ذکرِ یارب یارب است
کشته یِ چاهِ زَنَخدان توام کز هر طرف
صد هَزارش گردنِ جان زیرِ طوقِ غبغب است
شهسوارِ من که مه آیینه دارِ رویِ اوست
تاجِ خورشیدِ بلندش خاکِ نعلِ مرکب است
عکسِ خِوی بر عارضش بین کآفتابِ گرم رو
در هوایِ آن عرق تا هست هر روزش تب است
من نخواهم کرد ترکِ لعلِ یار و جامِ می
زاهدان معذور داریدم که اینم مذهب است
اندر آن ساعت که بر پشتِ صبا بندند زین
با سلیمان چون برانم من که مورم مرکب است
آن که ناوک بر دل من زیرِ چَشمی میزند
قوتِ جانِ حافظش در خنده یِ زیر لب است
آب حیوانش ز منقارِ بَلاغت میچِکد
زاغِ کلکِ من به نام ایزد چه عالی مَشرَب است
ـــــــــــــــــــــــــــ♥️♥️ــــــــــــــــــــــ
@Loveyoub
#غزل۵۹حافظ
۱_دارم امیدِ عاطفتی از جَناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
۲_دانم که بگذرد ز سرِ جرمِ من که او
گر چه پریوش است ولیکِن فرشته خوست
۳_چندان گریستیم که هر کس که برگذشت
در اشکِ ما چو دید روان، گفت کاین چه جوست
۴_هیچ است آن دهان و نبینم از او نشان
موی است آن میان و ندانم که آن چه موست
۵_دارم عجب ز نقشِ خیالش که چون نرفت
از دیدهام که دم به دمش کار، شست و شوست
۶_بی گفت و گوی، زلفِ تو دل را همیکَشد
با زلفِ دلکَشِ تو که را رویِ گفت و گوست
۷_عمریست تا ز زلفِ تو بویی شِنیدهام
زان بوی در مشامِ دلِ من هنوز بوست
۸_حافظ، بد است حالِ پریشانِ تو ولی
بر بویِ زلفِ یار پریشانیت نکوست
@Loveyoub