🌸 #معجزه_چشم_گفتن
💠 خانم ها بدانند که چشم گفتن در مقابل شوهر یک نوع مدیریت شما در دل همسر است. اگر شما بخواهید شوهرتان را وابسته به خودتان کنید، استفاده از کلمۀ چشم معجزه میکند. چشم از زبان بیرون میآید و شما را روی #چشم شوهرتان میگذارد. این تعابیر شاعرانه نیست. تبعیت زن، خدمت هنرمندانه به خویش است.
💠 با این کار جایگاه خانم ها پایین نمیآید بلکه چشم گفتن به همسر یعنی حفظ اقتدار مرد و بالا بردن جایگاه زن.
قسمت دهم
.
چند لحظه مکث کرد
زل زد توی چشم هام و گفت : واسه این ناراحتی می خوای #گریه کنی؟
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه:'(
_آرها فتضاح شده
با صدای بلند زد زیر خنده
با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت
#غذا کشید و مشغول خوردن شد
یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای #بهشتیه
یه کم چپ چپ
زیرچشمی بهش نگاه کردم
- می تونی بخوریش؟خیلی شوره ، چطوری داری قورتش میدی؟
از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت _خیلی عادی همین طور که می بینی ، تازه خیلی هم عالی شده دستت درد نکنه
- مسخرَم می کنی؟
- نه به خدا
#چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم
جدی جدی داشت می خورد ،کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم
گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه
قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم ، غذا از دهنم پاشید بیرون
سریع خودم رو کنترل کردم و دوباره همون ژست #معرکه ام رو گرفتم
نه تنها برنجش بی نمک نبود بلکه اصلا درست دَم نکشیده بود
مغزش خام بود ، دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش حتی سرش رو بالا نیاورد
_مادر جان گفته بود بلد نیستی حتیاملت درست کنی!
سرش رو آورد بالا با محبت بهم نگاه می کرد
_برای بار اول، کارت عالی بود
اول از دستم مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود
اما بعد خیلی خجالت کشیدم
شاید بشه گفت برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد ...
.
قسمت سیزدهم
🚫این داستان واقعی است🚫
.
#توعین_طهارتی
بعد از #تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود#علی همه رو بیرون کرد حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت
خودش توی #خونه ایستاد تک تک کارها رو به #تنهایی انجام می داد
مثل #پرستار و گاهی کارگر دمِ دستم بود
تا تکان می خوردم از خواب می پرید
اونقدر که از خودم #خجالت می کشیدم
اونقدر روش فشار بود که نشسته
پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد بعد از اینکه حالم خوب شد
با اون حجم #درس و کار بازم دست بردار نبود
اون روز همون جا توی در ایستادم فقط نگاهش می کردم با اون دست های #زخم و پوست کن شده داشت کهنه های #زینب رو می شست دیگه #دلم طاقت نیاورد
همین طور که سر تشت نشسته بود
با #چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد
_چی شده؟چرا گریه می کنی؟
تا اینو گفت خم شدم و #دست های خیسش رو #بوسیدم
خودش رو کشید کنار
_چی کار می کنی #هانیه؟دست هام نجسه
نمی تونستم جلوی #اشک هام رو بگیرم مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... _تو عین #طهارتی علی ، عین #طهارت هر چی بهت بخوره #پاک میشه #آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ... من #گریه می کردم
#علی متحیر، سعی در #آروم کردن من داشت اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد..
@Patoghedoostanh
#چشم شهلایت بنازم...
دلبرےها مےڪنی...
تا تو مےخندے خودت را...
در دلم جا مےڪنی...
دڸ نمےبندے ولی...
دڸ را چہ آسان مےبرے ...
اےن ربایشها تو با ...
چشم فریبا مےڪنے ...
☘
∩_∩
(„• ֊ •„)♡
━━∪∪━━❤️@Loveyoub❤️
کانال تو رودوست دارم
گَرَم ،
" یاد آوری یا #نه "
من از یادت #نمی کاهم ..!
تو را من #چشم در راهم !
#نیما_یوشیج
♥️@loveyoub ♥️
Cheshm Ahoo - Farzad Farokh.mp3
6.39M
#چـشم مـن،محرمی راز تورا میخواهد
شـاعـر قـافـیه پرداز، تورا میخــواهـد
واژگان در نـظـرم،رقص کـنان می ایند
بیت بـیت غـزلـم ،باز تو را میخـواهـد
در دلم غـصه فـراوان،ولی خنـده به لب
حس وانگـیزه ی آواز، تورا میخواهــد
میزنم نای ونوا درپس این قلب حـزین
تپـش قلب غـزلساز،تــورا میخـواهـد
حرفـها از دل من، با دل تو،گمانـده هنوز
باز این قلب پر از راز،تورا میخواهـد
کاش میشدکه بیایی،تو به مهمانی دل
این دلـم،دلبر طنـاز ! تو را میخـواهـد
آســمان دل مـن ،درپی پـرواز تـو بـود
مرغ دل هـمره پرواز ،تـو را میخواهـد
این تن خسـته به هرجا که نـهد سربلحد
هر کجا دل بـرود، باز تـورا میخـواهـد
🍃♥️
╭━═━━═━╮
❤️@Loveyoub❤️
╰━═━━═━╯
از هر جایی که افتادی...
احتمالش هست که بتوانی
دوباره بلند بشوی...
از هر جایی...
هر جایی به غیر از #چشم!
گلی دارم که از گلزار عشق است
صفای دیده اش معنای عشق است
ندیدم در جهان خوشبوتر از او
نگاهم مانده بر آن #چشم و ابرو
بدو خو کرده ام طاقت ندارم
که یک لحظه بدون او بمانم
نگاهش جان و تن را می نوازد
غم و درد و بلا را چاره سازد
لبش میبوسم و #چشم سیاهش
دلم را میکنم هر دم فدایش
در ایامی که با او کرده ام طی
به عشق جاودانی برده ام پی
╭━═━━═━╮
❤️@Loveyoub❤️
╰━═━━═━╯
هزار حکمت آموختم که از آن،
چهارصد حکمت انتخاب کردم و از آن چهارصد،
هشت کلمه برگزیدم که جامع کلمات است؛
دو چیز را هرگز فراموش مکن؛
#خدا و #مرگ را
دو چیز را همیشه فراموش کن؛
هنگامی که به کسی #خوبی کردی
زمانی که از کسی #بدی دیدی
هرگاه به مجلسی وارد شدی #زبان نگه دار
اگر به سفره ای وارد شدی #شکم نگه دار
وقتی وارد خانه ای شدی #چشم نگه دار
و زمانی که برای نماز ایستادی #دل نگه دار
@Loveyoub
:
یکی از همین "شـب ها"
#شعر را بهانه میکنم
بـه #چشـم هـایـت
شبیخـون می زنم
و #بـوسه را برفرازِ...
پلک هایت می نشانم
یکی از همین #شب ها....
♡჻ᭂ࿐✰☕️⛱
@Loveyoub
:
یکی از همین "شـب ها"
#شعر را بهانه میکنم
بـه #چشـم هـایـت
شبیخـون می زنم
و #بـوسه را برفرازِ...
پلک هایت می نشانم
یکی از همین #شب ها....🖤🖤@Loveyoub
♡჻ᭂ࿐✰☕️⛱