eitaa logo
تولی و تبری
68 دنبال‌کننده
59.5هزار عکس
15هزار ویدیو
284 فایل
فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی
مشاهده در ایتا
دانلود
روز عاشورا که روز داغ بود باغبان تنها میان باغ بود باغ او گلهای رنگا رنگ داشت با خزان بی مروت جنگ داشت یورش باغ خزان بیداد کرد کربلایش را حسین(علیه السلام) آبادکرد یوسف زهراء که از روز الست با خدایش رشته میثاق بست از برای حفظ دین وعدل وداد هر چه بودش درکف اخلاص داد جمله گلهایش ز کین پرپرشدند میهمان حضرت داور شدند شد چو تنها آن امیر ارجمند بانگ هل من ناصرش گشتی بلند سینه پرسوز و ،دلی صد پاره داشت کودک شش ماهه در گواهره داشت شیر خوارش از عطش بی تاب بود خشک لب در انتظار آب بود در کنار آب از جور یزید از انگشت خود را می مکید باغبان تا بانک غربت ساز کرد نرگس شهلای خود را باز کرد ناله اش روحی به سوز ساز داد با زبان کودکی آواز داد ای پدر از بی سپاهی دم مزن زین سخن آتش برین عالم مزن ای پدر آغوش خود را باز کن سوی میدان عزم رفتن ساز کن ای یگانه غافله سالار عشق اصغرت را برسر بازار عشق چون مرا بردی بگو باصد خروش گل فروشم،گل فروشم،گل فروش حبیب الله چایچیان (حسان)
اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلـی برای بندگـی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمـی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالـی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگـری وحشت ندارم : عاشق آن‌ است که فکرش همه خدمت باشد صبحهـا در عـرض ارادٺ باشد بهتر از ندیدم شاهـی ڪه چنین باخبر از حـال باشد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام 🍀🌺💐🌷🍀🌷💐🌺🍀
‍ وقتی از یار جداییم بلا می آید مرگ، فوراً به سراغ دل ما می آید نیمه شب حال دلم حال خوشی بود که نیست تا گناه است مگر حال بکا می آید؟ من همانم که بدی کرده به صاحبخانه ولى از عجز به دنبال عـطـا می آید وای اگر در بزنم، در نگشايند به من وای اگر باز بگوید که کجا می آید؟ من سر خورده زدم سر به همه اما او چون کریم است به دنبال گدا می آید بنده ی نفس شدم، نفس چه مغرورم کرد فقط از دست من انگار جفا می آید خلوتم غرق گناه است، حيا كردم! نه! چقدر بر رخ آلـوده حيا مى آيد می شود باز تمام گره هایش آدم تا دم پنجـره فـولاد رضـا می آید دست من را که گرفتند همانجا دیدم باز هم بـوی می آید هر شب جمعه حسین آمده و بخشیده چون که مـادر، حرم کـرب و بلا می آید : بردن نام شـمـا دل نگـران می چسبد سختی و رنج و بُرده امان، می چسبد به سرم باز زده حال و با لبِ عطشان رمضان می چسبد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين 🌷🌺💐🌸🌹
‍ اصلا حواسم نیست که فرصت ندارم خیلـی برای بندگـی همت ندارم اینقدر زیر خاک خوابیده اند مردم چشمـی برای دیدن عبرت ندارم امروز و فردا می کنم هنگام توبه حالـی برای ترک معصیّت ندارم ارزان خودم را باختم در دار دنیا اما حواسم نیست من قیمت ندارم افتادم اما باز دستم را گرفتی جایی به جز این خانه من عزت ندارم وای از شبی که صورتم بر خاک قبر است چیزی برای خانه ی غربت ندارم باب نجات شیعه ی زهرا، حسین است چشم امیدی جز به این رحمت ندارم وقتی حسین بن علی را دوست دارم از هیچ چیز دیگـری وحشت ندارم : عاشق آن‌ است که فکرش همه خدمت باشد صبحهـا در عـرض ارادٺ باشد بهتر از ندیدم شاهـی ڪه چنین باخبر از حـال باشد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام 🌷🌺💐🌸🌹
‍ ‍ وقتی از یار جداییم بلا می آید مرگ، فوراً به سراغ دل ما می آید نیمه شب حال دلم حال خوشی بود که نیست تا گناه است مگر حال بکا می آید؟ من همانم که بدی کرده به صاحبخانه ولى از عجز به دنبال عـطـا می آید وای اگر در بزنم، در نگشايند به من وای اگر باز بگوید که کجا می آید؟ من سر خورده زدم سر به همه اما او چون کریم است به دنبال گدا می آید بنده ی نفس شدم، نفس چه مغرورم کرد فقط از دست من انگار جفا می آید خلوتم غرق گناه است، حيا كردم! نه! چقدر بر رخ آلـوده حيا مى آيد می شود باز تمام گره هایش آدم تا دم پنجـره فـولاد رضـا می آید دست من را که گرفتند همانجا دیدم باز هم بـوی می آید هر شب جمعه حسین آمده و بخشیده چون که مـادر، حرم کـرب و بلا می آید : بردن نام شـمـا دل نگـران می چسبد سختی و رنج و بُرده امان، می چسبد به سرم باز زده حال و با لبِ عطشان رمضان می چسبد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين 🌷🌺💐🌸🌹
🏴🏴🏴🏴🏴 ... قسمت(۲) ■عارفی از اولیاء خدا قصد کرد، رفت و به نجف رسید. در آنجا و در مشاهده‌ و مکاشفه‌ی خودش صدایی شنید که می‌گوید: العطش العطش... ●زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد ●فریاد العطش ز بیابان کربلا ■او این صدای را شنید، عارف بود و گوش جانش باز بود. جرعه آبی برداشت و به سمت آن صدا رفت. همین که چند قدمی رفت، مشاهده کرد که در صحرای کربلاست، در آنجا دید بی جرم و بی جنایت... به تعبیر عارف بزرگی، دید که حق متعال به خاک و خون آغشته شده است. بله، همین گونه است، امام است، مظهر اتمّ حق تبارک و تعالی است، دید همه شهید شده‌اند و حضرت اباعبدالله الحسین در میانه میدان ایستاده است. آن عارف در دستش جام آبی بود، با خود آب برده بود اما امام حسین علیه السلام به او اشاره کرد که اینجا جایی است که نباید آب بیاوری، اینجا باید آب را بریزی، اینجا موطنی است که باید عطشت را بیاوری، به تعبیر جناب مولوی، اینجا موطنی است که؛ ●آب کم جو تشنگی آور به دست ●تا بجوشد آبت از بالا و پست ■اینجا آب نیاور. چرا؟ چون منِ امام، خودم هستم، نیازی به آب ندارم... امام حسین علیه السلام مجمع البحرین نبود؟! مجمع البحرین را در بین النهرین با لب تشنه کشتند... این حساب عشق و عاشقی در کربلا از آن چیزهایی که در اذهان سافله است جداست... کسی اگر بخواهد به اینجا بیاید نباید با خودش آب بیاورد. ●وفدت علی الکریم بغیر زاد ●من الحسنات والقلب السلیم ●و حمل زاد اقبح کل شیی ●اذا کان الوفود علی الکریم ■وقتی به محضر می‌روی چیزی با خودت نبر، جزو زشت ترین چیزهاست که وقتی به پیش کریم می‌روی چیزی با خودت ببری. وقتی به پیش می‌روی، عشق از هر قیدی است، عشق مطلق است. وقتی که می‌خواهی قدم به بارگاه و بگذاری که نباید چیزی با خودت ببری! امام حسین علیه السلام فرمود که آن آب را بریز، پیش ما که می‌آیی باید خودت را بیاوری، کما اینکه وقتی حضرت سکینه خیلی بی تابی کرد، حضرت برای او آب انشاء کرد و گفت سکینه جان، اگر می‌خواهی این آب را بنوشی بنوش اما نباید بنوشی، اینجا مقام ننوشیدن است نه مقام نوشیدن. اینجا مقامی است که تو باید تمام و تمام داشته های خودت را بدهی. اینجا کربلاست! اینجا جایی است که شما می‌خواهی وارد شوی... کربلا اینگونه است. ■امروز روز دوم محرم‌ و است، در این هزار و چند صد سال، خیلی ها خواسته اند که به این عرصه‌ی عشق مطلق وارد شوند اما این ورود صرفا روضه خواندن و لباس سیاه پوشیدن و... که نیست! اگر بخواهند کسی را در اینجا راه بدهند، آن شخص باید باشد، صدق یعنی . اینجا جایی است که وقتی اباعبدالله الحسین می‌خواهد وارد شود، می‌گوید اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ... این کربِ و بلای است. مگر هرکسی را در اینجا راه می‌دهند؟! مقام کربلا خیلی مقام منیعی است... وقتی که اباعبدالله الحسین علیه السلام می‌فرمود «هل مِن ناصر یَنصُرُنى»، اینگونه نیست که هرکسی که خواست برخیزد و لبیک گوید و به اینجا بیاید و به این مقام وارد شود... (پیرامون همین عبارت سخن بسیار است که چطور ناصر بالذات از ناصرهای بالعرض نصرت می‌خواهد؟!) ●عشق از اول سرکش و خونی بود ●تا گریزد آنکه بیرونی بود اینجا است... ●در زلف پر کمندش ای دل مپیچ کآنجا ●سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت