eitaa logo
کانال خبر و تحلیل
355 دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
12.3هزار ویدیو
132 فایل
شهید حاج قاسم سلیمانی: «والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی(رهبر معظم انقلاب)است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید مهمترین محور محاسبه این است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
🟩اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ! در روزگاران کهن، فروانروایی به نام اکبر زندگی می کرد که بسیار از خود راضی بود و زمانی که اطرافیانش از او تعریف و تمجید می‌کردند بسیار خوشحال می‌شد و بر خود می‌بالید. به همین خاطر همیشه افرادی به او خدمت می‌کردند که با چرب زبانی او را خوشحال می‌کردند و می‌گفتند شما بهترین فرمانروای این سرزمین هستید و مانند شما وجود ندارد. در نزدیکی کاخ اکبر فقرای زیادی زندگی می‌کرند و همیشه در حال چاپلوسی و ستایش او بودند. افرادی به نام بشیر و قاسم از جمله گداهایی بودند که بی‌وقفه از اکبر تعریف می‌کردند. جالب است بدانید این دو گدا نابینا بوده‌اند و بشیر به دلیل آنکه خود را پیش فرمانروا عزیزتر جلوه دهد همیشه می‌گفت: اکبر بدهد، ولی قاسم اصرار داشت که این جمله درست نیست و مرتب می‌گفت اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد. روزی پادشاه فرمان داد تا کمی طلا و جواهر داخل مرغی قرار دهند و آن را کباب کنند و به همراه برنج برای بشیر ارسال کنند. زمانی که غذا به دست بشیر رسید او از این موضوع اطلاعی نداشت و با خود گفت بهتر است این غذا را به قاسم بفروشم. سپس پیش قاسم رفت و به او گفت که اگر این غذا را دوست داری من آن را به قیمت ۲ ريال به تو می‌فروشم و قاسم هم پذیرفت. قاسم با لبی خندان و خوشحال به خانه رفت و به همسر و فرزندانش گفت که غذای خوشمزه خریده‌ام. سفره را بیاورید تا با هم این غذای خوشمزه را میل کنیم. اهل خانه وسایل سفره را محیا کردند و همین که مرغ را برش دادند ناگهان طلا و جواهرات را دیدند و بسیار تعجب کردند. همسر قاسم به او گفت که این نعمت بزرگی است که خداوند به ما ارزانی داشته است. سپس همگی دستانشان را بالا آوردند و حمد خداوند را به جای آوردند. به دستور فروانروا هر روز مرغ بریان که داخلش پر از طلا و جواهر بود برای بشیر ارسال می‌کردند و بشیر نادان هم غذاها را به قیمت خیلی ارزان به قاسم می‌فروخت. روزی از روزها اکبر از قصر خود بیرون آمد و در بین مردم قدم می‌زد. ناگهان صدای بشیر را شنید که می‌گوید اکبر بدهد و قاسم هم می‌گوید که اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد. فروانروا بسیار متعجب شده و به قصر باز می‌گردد و به مامورانش دستور می‌دهد که بشیر را به قصر بیاورند. پس از اینکه بشر را به قصر آوردند پادشاه با حالتی خشمگین به او گفت ای مرد نمک نشناس! من هر روز برای تو غذایی می‌فرستم که داخلش طلا و جواهر است. اما تو همچنان از من طلب کمک می‌کنی؟! بشیر تازه متوجه می‌شود چقدر بدشانس است و به فرمانروا می‌گوید من این غذاها را خیلی ارزان به قاسم می‌فروختم. اکبر هم به او می‌گوید ای مرد نادان، حق با دوستت قاسم است، من کی هستم که بدهم، خدای من بدهد. سپس فرمان داد بشیر را از قصر بیرون کنند. از آن روز به بعد هر کس که نیازی دارد و به جای توکل بر خدا به بنده‌اش رو می‌آورد این ضرب‌المثل را برایش استفاده می‌کنند: اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد! ☑️ @MASHOUF401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ♻️ همه‌ى ما مورد قرار مى‌گیریم، ولی هر کسی به شکلی متفاوت: 👈 یکی با فرزند 👈 یکی با مال 👈 یکی با سلامت و و و .... ⁉️ ولی چه کسی برنده واقعی است؟ 🔹 آن کسی که بداند تمام هستی در منظر و ديد خداست و هیچی، حتی سختی‌هایی که می‌کشیم، از چشم آن مهربان توانا پنهان نمی‌ماند و روزی همه حساب می‌شود. 🔹 آن کسی که بداند این امتحانات براى شكوفايى و پرورش استعدادها و خود ما است. 🔹 آن کسی که داشته باشد و به جاى خود باختگى وپناهندگى به ديگران، تنها به پناه ببرد. ..... ....
●آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام): کسی که به غیر بنازد،چیزی که به آن مینازد نابودش خواهد کرد. غُررالحِکم،ح۸۷۳۳
کانال خبر و تحلیل
🔻ساخت‌شکنیِ نظری در مناظرۀ سیاسی(۱): در اسارت تفکر ترجمه‌ای 🖊 مهدی جمشیدی در مناظره‌ای که پنج
سلام و رحمت من هم مناظره آقای مهدی جمشیدی و آقای مهرآیین را در برنامه جریان گوش دادم. ایشان و افراد دیگری مثل سروش و ملکیان و شبستری و طباطبایی از دهه ۸۰شروع کرده‌اند به ایجاد در دین و کتاب و رسول. مهرآیین با چشم دوختن به صفحه تلویزیون و مثل ضبط صوت و تند تند یک سری گزاره‌های غلط را مطرح کردند. انگار آمده بود همین شبهات را بیان کند. یک سری یادداشت داشت و چند کتاب که از روی آنها می‌خواند و به سوال مجری هم توجه نمی‌کرد. سخن اصلیش هم این بود که مرده است و شما چرا چسبیدید به سنت و این با عقل و مدرنیته نمی‌خواند و ناعقل است. یعنی یک فرد کاملاً و چند درجه بدتر از سکولار. در حالیکه در غرب سالها قبل نیچه گفتند که خدا مرده است و انسان با علم و عقل می‌تواند خودش را از خدا بی نیاز کند. مدتی هم گذشت و اعلام کردند که با علم هم به تنهایی نمی‌توان زندگی کرد بنابراین گفتند علم هم مرده است و الان هم به جایی رسیده‌اند که در گل فرو رفته‌اند و همان پیشرفت صنعتی و مادی هم نه تنها به خدمت بشر نیامده بلکه بار خاطر او شده است. اخلاق بر باد رفته، خانواده فرو پاشیده، نظام سرمایه داری حاکم شده و... علت خیزش و رنسانس مردم در غرب به حمایت از غزه و مردم فلسطین هم در این مهم نهفته است. بعد از چند قرن انسان غربی دارد بیدار می‌شود و فهمیده است چه بلایی سرش آمده است. یکی از دلایل مهم پیروزی طوفان الاقصی همین رنسانس بزرگ(رنسانس دوم) مردم غرب است که بعد از ۵۰۰سال دوباره خیزش نموده‌اند. جماعت غربزده داخلی حمال تئوریهای شکست خورده نظریه پردازان غربی هستند و اینجاست که تلاش گسترده می‌نمایند تا را از مردم بگیرند و هیچ پیشرفتی را نمی‌بینند و انکار می‌کنند. متاسفانه خرابی دانشگاه‌های ما از حضور چنین موجودات بی‌ریشه‌ای است که در گوشه گوشه آن رخنه نموده و جا خوش کرده‌اند. این جماعت هوچیگر مثل سگ دروغ می‌گویند و به نام علم کاسبی می‌کنند و به اسم عقل، بی خردی ترویج می‌نمایند. ذهن جوانان کشور ما پر از افکار مخرب همین غضنفرها شده است. اینان لیاقت جامه استادی ندارند و جاده صاف کن دشمنان دین شده‌اند. تا کی باید این جماعت در محیط‌های علمی ما جولان دهند؟ آیا مدیران آموزش عالی توانایی مدیریت این افراد و اوضاع را دارند؟ به نظرم: خیر. ..... ....