دانشآموزی که برای کشیدن یک پاره خط بهجای دوختن نگاهش به نقطهی مقصد، به دست و قلم خودش چشم میدوزد، خطی پریشان و کج و معوج میکشد که احتمالا به نقطهی مقصد منتهی نخواهد شد.
پریشانی ، نتیجهی ندیدن مقصد است. ملتی که آینده را در تخیلش نمیبیند و به روزمرگی التفات دارد، پریشان و افتان و خيزان راه میپیماید.
دشمن دانا همانکسی است که نقطهی مقصدِ یک ملت را غبارآلود و محو میکند.
💠 #یادگاری
🆔️ @yaminpour
به این فکر کردید که چرا در جهان پیشا تجدد چیزی به نام اوقات فراغت و تفریح چندان شناخته شده نبوده؟ آیا مردم از کار کردن خسته نمیشدند؟
بُعدِ گاهشمار مدرنیته به انسان میآموزد زمان را اندازه بگیرد و زندگی اش را در ظرف زمان بسنجد؛ کار، زندگی، تفریحات و همه چیزش را. آنگاه یک قسمت از زندگی را برای لذتبردن کنار میگذارد و بقیه زندگی را معطوف به آن تنظیم میکند. کار، شر، رنج و شکنجهای است برای تمهید و فراهم کردن امکان لذت در بخش دیگری از زندگی مثلا در پایان هفته یا تعطیلات سال نو. ولی وقتی زندگی و کار از زمان لذت تفکیک شد، لذتِ محدود به زمان و مکان، خودش به فشار مضاعف روانی تبدیل میشود. سوژه مدرن، برای لذت بردن در بخشی از زندگی، تحت فشار زمانی است که به سرعت میگذرد و گویی از ابتدا نگران به پایان رسیدن آن است.
اما انسان پیشاتجدد غالبا کارش، هنرش بوده و آفرینندگی او در صناعت، طبیعت و خدمت، بخش اصلی و معنابخش زندگیاش بوده است. برای او کار، شر نیست و زندگی به رنج و لذت تقسیم نشده است.
مفهوم افسردهی بازنشستگی در سنین میانسالی را با نشاط سالخوردگانی که در جهان سنتی خود تا روزهای پایان عمر با جدّیت به کارشان مشغولند، مقایسه کنید.
#یادگاری
🖋وحید یامینپور
- گفت: هیچ چیز نباید مانع آرمان بزرگ انسان یعنی "آزادی" بشود و این آرمان فرزند لیبرالیسم است و جمهوری اسلامی اینرا بر نمیتابد.
+ گفتم: #آزادی را از کجا بیاوریم؟ و چگونه میشود آنرا از جایی به جایی بُرد؟
- حداقلش این است که درها را به روی آمریکا نبندیم و به جای دشمنی، مذاکره کنیم.
+ چطور یک کشور مثل آمریکا یا یک تفکر مثل لیبرالیسم میتواند همزمان مظهر آزادی و مظهر جنگ و تجاوز و کشتار باشد؟ آیا این دو همیشه با هم است؟ یعنی در لیبرالیسم، آزادی و خشونت همزادند؟
- تو حق نداری به خاطر عملکرد یک کشور در حمله و تجاوز، در آرمان آزادی و لیبرالیسم خدشه کنی. حساب ایندو جداست.
+ ولی موضوع محدود به یک کشور نیست. اروپای پیش از جنگ جهانی اول هم تا قبل از اینکه از غم بیآلتی افسرده شود، هرجا دستش رسید خاطره استعمار و کشتار بهجا گذاشت.
تاریخ فلسفه غرب جدید به ما میگوید که سوژه مدرن از ابتدا به طور توأمان، آزادی و غلبه(ولو با قهر و خشونت) را دنبال کرده است.
آزادی برای آمریکا، به معنای امکان غلبه است. وسیله ای است برای صادر کردن و توسعه دادن خودش به هر نقطهای
- به هر جهت انسان به آزادی نیاز دارد تا به رشد و کمال برسد.
+ قبول؛ حالا بگو کدام رشد و کمال؟ زمانیکه حافظ و سعدی و مولوی و ابن سینا و ملاصدرا داشتیم مگر دوران پادشاهی و استبداد نبود؟ و حالا که جهان غرب دموکراسی دارد مگر تعداد گوته و شکسپیر و مایستر اکهارت و کییرکگورش بیشتر شده؟
- میخواهی بگویی به انسان برای کمال به "آزادی" نیازی ندارد؟
+ میخواهم بگویم شاید تو از آزادی معنای غلطی را به رسمیت شناختهای. معنایی که آنروی سکهی خشونت و تجاوز است و خانهاش جایی مثل آمریکاست که نه تنها مظهر رشد و کمال نیست که نمایشگاهی از دنائت و سقوط اخلاق انسانی است. آزادی هم به سرنوشت مفاهیم ديگری مبتلا شده که از معنای اصلی تهی و با مجموعه ای از مشهورات مبتذل انباشته شدهاند.
#یادگاری
#زن_زندگی_آزادی
🖋وحید یامینپور
🆔️ @yaminpour
از استاد پرسیدم موبایل دارید؟
گفت: بله
شمارهاش رو گرفتم.
هر وقت زنگ میزدم خاموش بود!
یه روز باهاش لای درختهای دانشگاه قدم میزدم. از تو جیبش موبایل رو درآورد روشن کرد به کسی زنگ زد و دوباره خاموش کرد گذاشت تو جیبش!
گفتم استاد این چه کاریه؟ پس موبایل برای چی گرفتین؟
گفت موبایل نگرفتم که هرکی هر وقت خواست منو پیدا کنه؛ گرفتم خودم هر وقت خواستم به کسی زنگ بزنم!
خدا رحمتش کنه؛ چقدر عقلش میرسید.
یکی از بلاهایی که موبایل سر ما میاره همینه که "همیشه در دسترس" میشیم. آدم یکی از اصیلترین نیازهاش، "خلوت" رو داره به فراموشی میسپره و اگر دقیقهای امکان در دسترس بودن رو از دست بده، مضطرب میشه.
#یادگاری
🖋وحید یامینپور
دیدین بعضیها از توهین به آدمهای مقدس و دیندار لذت میبرن؟ یا از زمین خوردن اونا خوشحال میشن؟ یا هر دروغ و بهتانی نسبت به اونا رو میپذیرن و بازگو میکنن؟ چرا؟
در این کار چه لذتی هست؟! خیلی بهش فکر کردم. شاید پاسخش این باشه که اونا از اون جهت که حال دینداریِ تمام و کمال رو ندارن دنبال بهانهای هستن تا به وجدانشون بگن اساسا دینداریِ کامل مقدور و ممکن نیست و این جماعت هم همه ادا در میارن و نمایش دینداری رو بازی میکنن. لذا هر بار زمین خوردن دینداران و رسوا شدنشون دلیلی است بر این استدلال درونی. اونا خیالشون راحت میشه که چندان هم آدم بد و بدبختی نیستن لذا از آنچه هستن لذت میبرن و بلکه حتی گویی مجوز گریز بیشتر از خودشون رو بدست میارن.
بل یُرید الانسان لیفجُر اَمامه(سوره القیامة/ ۵)
اگر از زمینخوردن دینداران و اهل تقوا احساس پنهان خوشایندی بهمون دست میده... کمی نگران باشیم.
#یادگاری
🆔️ @yaminpour
این توییت مهم رو یک مهندس ساکن ونکوور کانادا منتشر کرده. سوال مهمی است.
همه ما با این پرسش مهم مواجهیم که اون مرحلهی نهایی و روزهای طلایی که ما جوانی و عمر خودمون رو براش هزینه و مصرف میکنیم، کی فرا میرسه؟
همه منتظر آغاز مرحلهای از زندگی هستیم که کل وقت و جوانیمون رو در انتظارش سوزوندیم. ولی این مرحله هیچ وقت فرا نمیرسه. چون زندگی مجموعهی همین لحظاتی است که آرزو میکنیم هرچه زودتر بگذره تا اون روزهای طلاییِ فرا برسه.
حالا به جای این اتاقک که گویی پس از رنجهای بسیار کار و تحصیل و مهاجرت و... بگذارید صندلی ریاست جمهوری یا پادشاهی یا هر چیز دیگر...
چیزی که زندگی رو از این انتظار پوچ خارج میکنه، معنای رستگاری و کشف راز هستی است. خدا خوشی رو در این زندگی جاساز نکرده تا بگردیم و پیداش کنیم؛ معلمهای بشر قبلا گوشزد کردند که دنبال خوشی نگردید که اینجا نیست.
وعجیبه که خداوند عذاب بزرگ کسانی رو که راز هستی رو فراموش میکنن این قرارداده که تا آخر عمر در عین اینکه احساس تنگی و رنج میکنند، دنبال چیزی بگردند که اساسا اینجا نیست!
این پیام هولانگیز قرآن:
و من اعرض عن ذکری فانّ له معيشة ضنكا
#یادگاری
🆔️ @yaminpour
حتی در عبادات هم گرفتار این سوداگری هستیم؛ فرمود: عبادة التجار!
ولی نوعی از اعجاز در برخی عبادات هست که در متن سوداگری با خدا شما را به ناگاه به ورای سود و زیان بالا میکشد.
شاید بهترین مثالش اشک بر اباعبدالله باشد. ممکن است کسی به طمع انبوه ثواب و وجوب بهشت که در روایات آمده به آن رو کند، اما دقیقا در لحظهای که زلفش به زلف یار گره خورد و طعم انس با یاد او در کامش نشست، فانی میشود و در برابر هیبت ولیّالله زانو میزند و محو زیبایی و شکوه او میشود. این لحظه، تنها لحظه فراتر رفتن از پستی دائمی و سوداگری بیمارگونه ماست. لحظه، لحظهی عشق است و نوشیدن از آب حیات. باقی لحظات که ما عاقلانه سوداگری میکنیم، همه مُردگی است.
حافظ ار آب حیات ازلی می خواهی
منبعش خاک در خلوت درویشان است
#یادگاری
🆔️ @yaminpour
منازعات سیاسی اغلب به پایان نمیرسد، فقط ممکن است بازیگران به خاطر مصالحی برای مقطعی منازعه را رها کنند.
مهم نیست طرفین دعوا مدعی دینداری باشند یا نه، در زبان استیلا، هر سخنی به کینتوزی بدل میشود حتی زمانیکه درباره مهر سخن میگوید. مبنای سیاست دینی وَلایت است نه استیلا.
حتی همین چند جمله کوتاه را برخی با گوش کین میشنوند. در جهان استیلاطلبی، همه در نسبت تخاصم با یکدیگرند و هر حرف و سخنی را به مثابه دشنه و درفش میبینند و میشنوند. تا ارادهی به استیلا هست، ما دشمن یکدیگریم.
#یادگاری
➕️ @yaminpour
بسیاری از آنها که در حجاز همعصر پیامبر بودند، اعجاز قرآن را درمییافتند ولی چون نمیتوانستند عقیده خود را رها کنند، ایمان نمیآورند.
امروز بسیاری هستند که اساساً اعجاز قرآن را نمیفهمند و در باطن تفاوتی بین قرآن و کتابهای تاریخی دیگر قائل نیستند، هرچند احتیاطاً حرمت آنرا نگه میدارند. همانها که در پاسخ به این پرسش رایج "معجزه پیامبر اسلام چیست؟" سریعاً خواهند گفت: قرآن.
جاهلیت آن عربِ ۱۴ قرن پیش که اعجاز را میفهمید و ایمان نمیآورد، بیشتر بود یا جاهلیت امثال ما که اعجاز قرآن را اساساً نمیفهمیم؟ جاهلیت معاصر به این معنا که عقل علمزدهی ما توان ارتباط با معانی قرآن را نداشته باشد، مهلکتتر از جاهلیت اولی نیست؟
#یادگاری
➕️ @yaminpour
تجربه نشان داده آنهایی که بر این باورند که حقیقت را در مشت دارند، گرفتار روحیه ای "تحکم آمیز و دیگر ستیز" هستند و با سلب آزادی دیگران، زندگی را به کام آنها تلخ میکنند. ولی انسانهایی که در نسبت با حقیقت در حیرتاند افرادی فروتن و گشوده میباشند و میتوانیم زندگی را در نزد آنان مشاهده کنیم.
اگر هنر پرسیدن که نوعی پارسایی در اندیشیدن است را نیاموزیم، هنر اندیشیدن را از دست میدهیم و در نتیجه در جهان سیطره کمیت، هیچ گشایشی نسبت به هم نخواهیم داشت و "محبت" و "دیگر پذیری" میمیرد.
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل بهدست کمان ابروییاست کافرکیش
🖋 استاد اصغر طاهرزاده
▪️از کتاب: صد پرسش از حکمتهای حضور در جهان بین دو جهان
#یادگاری
....
....