❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_سیزده این را بد نمی دانستیم؛ انگار مثل یک قرار نا گذاشته ،داماد می دان
✨🖤✨🖤✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_چهارده
مادرم یک چشمش اشک بود و یک چشمش خون.فکر می کردم دنیا تمام شده سخت می گذشت.دختر عقد بسته بودم ،آخر ممکن بود هزار جور حرف و حدیث و فکر و خیال پیش بیاید .فکر می کردم اگر حبیب و خانواده اش دیگر مرا نخواهند،چه می شود؟خیال پچ پچ ها و نگاه های در و همسایه دیوانه ام می کرد اینکه هی حرف ببرند خانه داماد و حرف بیاورند و انگشت نما بشوم.
اما چه حرفی؟حبیب و خانواده اش حتی دست دست نکردند انگار نه انگار پیشامدی شده،گفتند مریضی مال آدمیزاد است برای این چیزها که کار خیر را عقب نمی اندازند .آمدند و قرار عروسی را گذاشتند ،خودشان کمک کردند و جهازم جور شد.یک چیزهایی ما گرفتیم ،یک کمد و سرویس سماور و چند تا وسیله هم خود حبیب. قرار بود توی یکی از اتاق های خانه پدر شوهرم زندگی کنیم .یک اتاق نقلی تمیز و مرتب را که فرش شده بود،بهمان دادند.همان وسیله های مختصر را چیدیم و بزرگ ترها،بساط عروسی را راه انداختند.
جشن عروسی مثل عقد مفصل نبود.یک مجلس کوچک ،ما خانه ی پدرم داشتیم ،یک مراسم مختصر هم خانه ی داماد بود.آخر شب آمدند دنبال من و با سلام و صلوات بردندم خانه ی بخت،همین قدر ساده،بهار ۱۳۴۷بود.
فصل سوم
بارش ستاره ها
یک وقت هست آدم با خانواده ی شوهرش مشکلی ندارد و فقط رفت و آمد می کند ،یک وقت هست که با خانواده ی شوهرش صمیمی می شود،خودمانی و خانه یکی.محبتشان را به دل می گیرد .ما این شکلی بودیم ،من هر چه ازشان دیدم ،خوبی و صمیمیت بود همراه دو تا جاری دیگرم و مادر شوهرمان توی یک خانه زندگی می کردیم.روزمان تا آمدن مردها،دور هم می گذشت.
نو عروس بودم ،ولی مستقل .چند ماه اول ،پخت و پزم از مادر شوهرم جدا بود .خودم خواستم و سفره یکی شدیم .گفتم :دو نفر ماییم ،دو نفر شما،آن هم توی یک خانه ،چرا دو تا سفره پهن کنیم؟
زمستان سال ۱۳۴۷ ،فاطمه به دنیا آمد .پدر شوهرم،اول بزرگ خانواده خودش بود بعد فامیل .بزرگ تری اش هم فقط به سن و سال و ریش سفیدی نبود آن قدر دلسوز و مهربان بود که خودش و حرفش روی چشممان جا داشت .اسم بچه را گذاشت فاطمه و ما هم روی حرفش حرف نیاوردیم.
حبیب مرد زحمت کشی بود.صبح زود می رفت سر ساختمان و آخر شب خسته بر می گشت .بنایی کار راحتی نبود.
#ادامه_دارد....🖤
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh
sharh-doa-roozhaye-mah-e-ramezan-mojtehedi_sharh-doa-rooz-aval-ramezan_21.mp3
2.12M
🌷
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز 21
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
👌 به همراه بیان یک نکته شرعی مورد توجه در #ماه_رمضان
📖صوت تندخوانی جزء بیست و یکم باصدای معتزآقایی 👇
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze21.mp3
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
🔵یک نکته کلیدی تفسیری از جزء نوزدهم
🔷چقدر از مال خود را انفاق کنیم؟
✨وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُواْ لَمْ یُسْرِفُواْ وَ لَمْ یَقْترُُواْ وَ کَانَ بَینَْ ذَالِکَ قَوَامًا(67- فرقان)
مؤمنین که بندگان خداوند رحمانند وقتی انفاق میکنند، نه اهل زیادهروی هستند و نه بخل میورزند؛ بلکه بین این دو راه اعتدال را بر میگزینند.
🔹این آیه شریفه به یکی از ویژگیهای مؤمنین که اعتدال و دوری از هر گونه افراط و تفریط در کارها به خصوص در مسأله انفاق است اشاره میکند.
در این فراز قرآن کریم اصل انفاق کردن را به عنوان یکی از وظایف و برنامههای قطعی مؤمنین، مسلّم گرفته و تنها مقدار پرداخت آن را به شکل توصیفی بیان میکند که: مؤمنین انفاقی عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیری دارند؛ نه آن چنان بذل و بخشش میکنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند و نه آن چنان سخت میگیرند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#شهادت_امام_علی
#امام_علی علیه السلام
#شب_قدر
#رمضان_مهدوی
#ماه_رمضان
#امام_زمان عج الله
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند #فرزندان_مومن ماها پدر و مادرهایمان اکثراً دچار این مشکل هستند که میخواهند بچههایش
#تربیت_فرزند
#فرزندان_مومن
مجری: ایمان چه کار میکند حالا؟
ایمان فهم انسان را نسبت به این حقیقت بالا میبرد. بهش میگویی این جرم بزرگی است ها! میگوید واقعاً خودم هم همینجوری احساس میکنم. ایمان موجب میشود بچههای ما نسبت به یک سلسله مفاهیمی خوشفهم بشوند. ایمان آموزش دادنی است. ما میتوانیم این تکنیکها را در جهت آموزش ایمان استفاده کنیم ازش.
یکی از تکنیکهای بسیار مهم نشاندادن مؤمنین است و زندگی مؤمنانۀ مؤمنان و معاشرت با آنها. مؤمنان ایمان انسان را افزایش میدهند. شاید مهمترین حکمت اصرار بر نماز جماعت همین مسئله باشد، همین اثر تربیتی دیدن مؤمنان باشد. شما میروید مسجد پانصد نفر دارند نماز میخوانند. سر به سجده گذاشتند، وضو گرفتند. اینها هیچکدام پیغمبر را ندیدند، هیچکدام خدا را ندیدند، هیچکدام قیامت را ندیدند. ایمان آوردند. این اصلاً این ایمان است شما دارید میبینید. این فرهنگ نیست، این رسم و رسومات نیست، این ایمان است داری میبینی. و من ماندم کسی نرود بین مؤمنین ایمان آنها را نبیند، چهجوری میخواهد ایمان خودش را افزایش بدهد؟ برویم مؤمنین را ببینیم. برویم تو جلسات معنوی، برویم توی حرمها. ایمان مردم را به امام رضا ببینیم، به أشهدُ أنَّکَ تَشهَدُ مَقامی وَ تَسمَعُ کلامی. بچه را ببریم پیش اولیاء خدا، اولیاء خدا که حرکات و سکناتشان سرشار از ایمان است. پس یکی از تکنیکها رؤیت مؤمنین است.
یکی دیگر از جایگاههایی که میتواند ایمان را تقویت بکند پدر و مادر در بحرانها ایمان به خدا را که در وجودشان هست......
[ادامه دارد.... ]📝
✍#استاد_پناهیان
💞@MF_khanevadeh
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فضائل_امام_علی_علیه_السلام
🖤قرآن به جز از وصف علی آيه ندارد
ايمان به جز ازعشق علی پايه ندارد
گفتم بروم سايه لطفش بنشينم
گفتا كه علی نور بود سايه ندارد
شهادت مولای متقیان تسلیت باد🖤
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی در کدام مکتب میتوانی ارزش نشستن پیش همسر را این قدر بالا
📚#همسر_دوست_داشتنی
✍#مهدی_خدامیان_آرامی
آیا میدانید چگونه میتوانید درب طلاق را بر روی زندگی خود ببندید؟ با همین سخن گفتن با یکدیگر! اگر همه مردان و زنان جامعه ما، روزی بیست دقیقه با هم سخن میگفتند و به سخنان یکدیگر به دقّت گوش میکردند اختلافات آنها حلّ میشد.
هدیه دادن را فراموش نکن! آیا میدانی که همسر شما انتظار دارد تمام عشقی را که به او دارید به وسیله ای برای او ثابت کنید؟ آری، شما باید عشق و محبّتی را که در قلب خود نسبت به همسر خود دارید هر روز به زبان آورید. خرید هدیههای کوچک و تقدیم کردن آن، میتواند همسر شما را بسیار خوشحال کند. وقتی به همسر خود هدیه میدهی او احساس با ارزش بودن میکند و همین کار باعث میشود که میان شما محبّت و صمیمیّت بیشتری به وجود آید. رسول خدا فرمود: «به یکدیگر هدیه بدهید که موجب محبّت میشود و کینه را از دل میبرد». [۱] ص: ۲۵ تو با هدیه دادن به همسرت میتوانی محبّت او رابه سوی خود جذب کنی و در آن موقع زندگی مشترک شما شیرین تر میشود. همین امروز هدیه ای برای او خریداری کن و همراه با این یادداشت تقدیم همسرت کن: «تقدیم به همسر مهربانم، تو بهترین انتخاب زندگیم هستی......
[ادامه دارد......]📝
✍#مرکز_فرهنگی_خانواده
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
《 قسمت ۱》 ملائکه کجا نازل میشوند ؟ همیشه فکر میکردم شب قدر یعنی شب نزول قرآن . ارزش شب قدر را به ن
《قسمت ۲》
در آن شب.......
همه اینها متوجه زمین اند و فرود میآیند .چه واقعه ای رخ میدهد ؟ چه شده که همه دارودسته خدا در صحنه عالم متوجه زمین اند ؟
هر سال ؟ همه ؟ از تمام آسمانها؟ به سوی زمین ؟
یعنی هر خبری هست اینجاست و در عوالم بالا خبری نیست !
سوال اینجاست که اینها کجا نازل میشوند؟ منزل علیه کیست؟ به کجا میایند ؟
برای پاسخ خوب است اول بپرسیم اینها برای چه میآیند ؟
«من کل امر .»
یعنی چه ؟
یعنی برای تصمیم گیری برای همه چیز . این امر امر تکوینی است یعنی هر موجودی .
از این جا باید فهمید کجا میآیند .
حرفها علمی بود اما برای من مثل یک داستان شیرین و دلکش بود که دوست داشتم زودتر اخرش را بفهمم . با این تفاوت که این بار قضیه فرق میکرد قرار بود تکلیف مهمترین شبهای زندگیم را تعیین کنم باید میفهمیدم کجا باید بروم و چه باید بکنم ؟ منتظر بودم و باز استاد آرام آرام پیش میرفت و در صحنه خالی و بی هویت دلم سوال میکاشت و انگار میخواست همه را در یک لحظه به ثمر بنشاند با ارامش معنی داری پیش میرفت :
«من کل امر .»
«امر» چیست ؟
این امر دو جای دیگر در قرآن آمده: یکی «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» و دیگری «ائمة یهدون بامرنا .»
علامه طباطبایی از اولی این را استفاده میکند که معنای این «امر» هر شیئی است که وجود داشته باشد امر تکوینی . و از آن استفاده میکند که آیه «ائمة یهدون بامرنا» فصل امامت را بیان میکند یعنی وجه تمایز ائمه را نشان میدهد که آنها هدایت تکوینی میکنند همه موجودات عالم را .
و در شب قدر تکلیف کل امر است که مشخص میشود . ....
ادامه دارد ......✍
💞@MF_khanevadeh
10.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تربیت
⭕️ موضوع : بهترین روش تنبیه کودک چیست
🎙 سخنران : آیت الله حائری شیرازی
همچنین برای مشاهده تمام کلیپ ها وارد لینک زیر شوید:
👉 https://shamiim.ir/Category/List
💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨🖤✨🖤✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_چهارده مادرم یک چشمش اشک بود و یک چشمش خون.فکر می کردم دنیا تمام شده سخ
✨🖤✨🖤✨
#تنها_گریه_کن
#قسمت_پانزده
اصلش، هیچ کاری راحت نیست. مردها صبح به صبح می رفتند و آخر شب به سختی خودشان را تا خانه می کشاندند.یک لقمه غذا خورده و نخورده ،چشمشان گرم خواب می شد.گاهی برای کار و کاسبی بهتر می رفت یک شهر دیگر و روزها می گذشت و ازش بی خبر بودم.من می ماندم و فاطمه که برایم مثل عروسک بود .حسابی سرم را گرم کرده بود،منتها مریضی ام خوب نشده بود و بقیه خیلی مراقبم بودند .عزیز ،بیشتر از همه غصه می خورد و فکرش مانده بود پیش من،گاهی که می رفتم خانه شان ،احوالم را خبر می گرفت و مدام از دیروز و روز قبلش می پرسید ،باید خیالش را راحت می کردم که خوبم،ولی هم او و هم بقیه ،می دانستند از حال رفتن من خبر نمی کند.می گفت:اگه بی هوا وقتی بچه تو بغلته بیفتی ،من چه خاکی به سر کنم؟
همه می ترسیدند که وقتی می افتم ،سرم به جایی بخورد و دردسر شود این بود که با اوستا حبیب صحبت کردیم و قرار شد برویم طبقه بالای خانه آقاجانم زندگی کنیم .این طوری خیال آنها هم راحت بود.مادر و خواهرهایم دوروبرم بودند همان جهیزیه مختصر را بستیم و خانه جدید بازشان کردیم.
هر طوری بود سرم را گرم می کردم.وقت که اضافه می آوردم و بچه خواب بود گاهی مشغول خیاطی می شدم یک بلوز ساده برای خودم یا فاطمه می دوختم و کلی ذوق می کردم.
نوزده ماه بعد از اینکه دخترم را دادند بغلم،دوباره راهی بیمارستان شدم .خورشید داغ تابستان وسط آسمان بود .آن قدر حالم بد بود که برگ سبز درخت ها را سیاه می دیدم .زایمان خیلی سختی داشتم اما نوزاد را گذاشتند توی بغلم ،تمام دردهایم یادم رفت حالا یک پسر هم داشتیم،اسمش را گذاشتیم محمد ،مرداد ماه سال ۱۳۴۹ بود.
به دنیا آمدن محمد خودش معجزه بود عین نه ماه بارداری هر ماه سه روز عذر ماهانه داشتم می ترسیدم. سابقه ی سقط داشتم و دکتر گفته بود اگر جان بچه عزیز است استراحت مطلق .
هر ماه دلشوره مثل خوره می افتاد به جانم .بالاخره دل بسته ی بچه بودم حتی بچه ی ندیده و توی بغل نکشیده .ننه آقا دلداری ام می داد می گفت:ننه برای چی این همه دکتر میری؟بیخود نگرانی.این بچه ت می خواد مومن بشه خون نجس رو پس می زنه و نمی خوره خدا بیامرزش حرفش شاید با عقل جور نمی آمد ولی مرا آرام می کرد محمد که شهید شد این حرف ننه آقا مدام توی گوشم زنگ می خورد.
فقط خدا می داند موقع زایمان چه مشقتی کشیدم همین قدر بگویم که یک ماه از به دنیا آمدن محمد گذشته بود و من هنوز برای انجام دادن معمولی ترین کارها قوت نداشتم.عفونت،تمام بدنم را گرفته بود مکافاتی بود آن سرش ناپیدا تا یک سال دوا و درمان می کردم.
از آن طرف محمد،از اثر آمپول های فشاری که یک ماما به من تزریق کرده بود مریض شد ،تا نوزاد بود که نشان نمی داد یا ما نمی فهمیدیم .نه سن و سالی داشتم ،نه مریضی آن شکلی دیده بودم که بفهمم بچه یک چیزیش است.
#ادامه_دارد.....🖤
#یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات
#شبتون_شهدایی💫
💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش»
💞@MF_khanevadeh
4_721038705925554943.mp3
4.11M
🔰 شرح و تفسیر #ادعیه_روزانه ماه رمضان
💠 دعای روز بیستودوم
✨ﺍﻟﻠّﻬﻢَّ ﺍﻓْﺘَﺢْ ﻟﯽ ﻓﯿﻪِ ﺃﺑﻮﺍﺏَ ﻓَﻀْﻠَﻚَ ﻭﺃﻧـْﺰِﻝ ﻋﻠﯽّ ﻓﯿﻪِ ﺑَﺮَﻛﺎﺗِﻚَ ﻭَﻭَﻓّﻘْﻨﯽ ﻓﯿﻪِ ﻟِﻤﻮﺟِﺒﺎﺕِ ﻣَﺮْﺿﺎﺗِﻚَ ﻭﺍﺳْﻜِﻨّﯽ ﻓﯿﻪِ ﺑُﺤْﺒﻮﺣﺎﺕِ ﺟَﻨّﺎﺗِﻚَ ﯾﺎﻣُﺠﯿﺐَ ﺩَﻋْﻮَﺓِ ﺍﻟﻤُﻀْﻄَﺮّﯾﻦ.
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﮕﺸﺎ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﻢ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﻩ ﺩﺭﻫﺎﻯ ﻓﻀﻠﺖ ﻭﻓﺮﻭﺩ ﺁﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﻛﺎﺗﺖ ﺭﺍ ﻭﺗﻮﻓﯿﻘﻢ ﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺧﻮﺷﻨﻮﺩﯾﺖ ﻭﻣﺴﻜﻨﻢ ﺩﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﺳﻄﻬﺎﻯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻯ ﺍﺟﺎﺑﺖ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻫﺎ ﻭﺩﻋﺎﻫﺎﻯ ﺑﯿﭽﺎﺭﮔﺎﻥ.✨
🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
📖صوت تندخوانی جزء22 باصدای معتزآقایی👇
http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze22.mp3
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
💚 امام ﻋَﻠــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ فرمودند:
در حضور هفت گروه، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی:
🌸✨۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﻓﻘﯿﺮ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ...
🌸✨٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﺑﯿﻤﺎﺭ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ...
🌸✨۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ #ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ...
🌸✨۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﻏﺼﻪ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن...
🌸✨۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن...
🌸✨۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ...
🌸✨۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ #ﯾتیم، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ
📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷
#حدیث_ناب
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج
#ماه_مبارک_رمضان
💞@MF_khanevadeh