eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
علایمی از اوتیسم: 👈 دانستن لغات کم در سن دو سالگی می تواند نشانه مشکلات زیادی باشد که از جمله می توان به ناشنوایی و اوتیسم اشاره کرد. 👈سن طلایی درمان بیماری اوتیسم تا قبل از 5 سالگی است. هرچه در سن پایین تری تشخیص داده و بازتوانیها شروع شود، احتمال طبیعی شدن بیشتر است . 👈 کودک مبتلا به بیماری اوتیسم شناختی از «من» ندارد و خود را با نام صدا می زند؛ مثلا میگوید: «به علی آب بدید!» حتی آنها ضمایر را اشتباه استفاده میکنند. 👈 کودک مبتلا به اوتیسم تأخیر كلامی دارد. آنها يا کلام ندارند یا در مقایسه با سنشان تأخیر کلامی دارند. یا کلام دارند اما معنی دار نیست و کلام دیگران را اکو می کنند. ❤️🍃 💞@MF_khanevadeh
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | در حمایت از نخبگان هر چه خرج کنیم سرمایه‌گذاری است 🔻 رهبر انقلاب در دیدار اخیر: بنده اطّلاع دارم که نخبه‌ای میخواهد در دانشگاه وارد بشود، [ولی] با انواع و اقسام ترفندها جلویش را میگیرند و نمیگذارند؛ چرا؟ چرا از این استفاده نمیکنید؟ بعضی از نخبه‌های ما ــ نخبه‌های برجسته ــ بیرون درس خوانده‌اند، آمده‌اند اینجا به امیدی که بتوانند کار کنند، [امّا] بر اثر همین رفتارها برگشته‌اند رفته‌اند! دیده‌اند اینجا نمیشود زندگی کرد. 👈 خب من چه توقّعی بکنم از این ؟ باید حمایت کرد. در این زمینه هر چه خرج کنیم، این هزینه نیست، سرمایه‌گذاری است. ۱۴۰۱/۷/۲۷ 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☕🍁 🎁 گفت: سلام عمو قربان، سلام خاله... خسته نباشید! هر دوی آن ها با لبخند سری برایش تکان دادند و خسته نباشیدی هم به او گفتند. دیگر همه ی محل می دانستند عاطفه جمعه ها راهی نماز جمعه است. از دور مبینا را دید که سر چهار راه منتظرش ایستاده بود، برایش دستی تکان داد و باز هم تند تر قدم برداشت. به مبینا که رسید نفس نفس می زد، باهم دست دادند و بعد از احوال پرسی کنار هم به راه افتادند. - به به! چه خبر از آقای میم؟ عاطفه که با شنیدن سوال مبينا ياد اتفاقی افتاده بود با ناراحتی شروع به تعریف کردن کرد: - داره ازدواج می کنه. مبینا با بهت گفت: چی؟! - آروم تر بابا! گفتم داره ازدواج می کنه. - با کی؟ آخه چرا - چه می دونم، هدیه می گفت با یه دختره به اسم زهرا؛ قمی هستش اما همین رودسر زندگی می کنه. طلبه ست، یه سال از "میم" کوچیک تره. - پس بیست و دو سالشه؟ عاطفه سری تکان داد. "میم" اسم رمزشان بود برای اینکه کسی متوجه نشود اول اسم آن فرد را انتخاب کرده بودند. مبينا او را درک می کرد و سعی کرد تا دیگر این موضوع را پیش نکشد که دوستش را ناراحت کند. عاطفه هم خوب بلد بود حال درونی اش را نشان ندهد، سریع بحث را عوض کرد و مسئله ی مدرسه و درس ها را پیش کشید. مشغول صحبت بودند که سوسن خانم همسایه شان را دیدند، هر دو بدون توجه به سوسن خانم و دخترش راهشان را رفتند. کمی جلوتر وقتی که از آن دو دور شده بودند مبینا با حرص سمت عاطفه برگشت و گفت.... 💞@MF_khanevadeh
🔻ازدواج، امری غریزی و فطری 🌱🌱ازدواج و تشکیل خانواده، از ضرورت‌های اجتماعی است که در اسلام، به شکل مترقی و هدفمند می‌باشد، اسلام دین فطری است و انسانی فطرت متمایل به ازدواج است و ازدواج در اسلام، امری مقدس و مورد تأکید است. اسلام برای مسأله جنسی، راه ((ازدواج)) را تجویز کرده و بهره گیری از همسر را بدون علامت شمرده است. ((مگر در مورد همسرانشان... که (در آمیزش با آنان) ملامت نمی‌شوند.)) (مؤمنون، ۶) و ارضای شهوت از غیر راه ازدواج را تجاوز دانسته است: ((پس هرکس غی ر از این را طلب کند، پس آنانند که متجاوزند.)) (مؤمنون، ۷)🌱🌱 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/29956 💞@MF_khanevadeh
◾️ انالله و اناالیه راجعون تسلیت خدمت حضرت بقیه الله الاعظم و رهبر معظم انقلاب اسلامی 🖤🖤 تصویری غم انگیز از پیکرهای شهدای حادثه تروریستی امروز شیراز ﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ افتاد به خاک، آسمان غمگین شد تن‌پوش بی‌آستین به‌خون آذین شد هر قطرهٔ خون تو، سپیداری سرخ هر برگ شبیه پنجه‌ای خونین شد 🖤🥀 تسلیت به محضر مردم شریف استان فارس و ملت عزیز ایران ✅ ان شاالله با بیداری همیشگی ملت ایران و با اتحاد همگانی، فتنه کنونی به پایان خواهد رسید و روسیاهی بر بدخواهان و سرافرازی سهم همیشگی ایران اسلامی خواهد بود. 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#رمان_هفت_شهر_عشق #قسمت_هشتاد_و_شش مذاکره در ظاهر کاملاً مخفیانه است. تو همین جا بمان، من جلو می ر
همسفرم! به نظر من یکی از مهم ترین برنامه های امام حسین 'علیه السلام' در کربلا، مذاکره ایشان با عمرسعد بوده است. امام حسین 'علیه السلام' در هر لحظه از قیام خود همواره تلاش می کرد که از هر موقعیتی برای هدایت مردم و دور کردن آنها از گمراهی استفاده کند، امّا افسوس که عمرسعد وقتی در مهم ترین نقطه تاریخ ایستاده بود، بزرگترین ضربه را به حق و حقیقت زد، آن هم برای عشق به حکومت عمرسعد به خیمه خود بازگشته است. در حالی که خواب به چشم او نمی آید. وجدانش با او سخن می گوید:《تو می خواهی با پسر پیامبر بجنگی؟ تو آب را بر روی فرزندان زهرا علیهاالسلام بسته ای؟》. به راستی، عمرسعد چه کند؟ عشق حکومت ری، لحظه ای او را رها نمی کند. سرانجام فکری به ذهن او می رسد:《خوب است نامه ای برای ابن زیاد بنویسم》. او قلم و کاغذ به دست می گیرد و چنین می نویسد:《شکر خدا که آتش فتنه خاموش شد.‌ حسین به من پیشنهاد داده است تا به او اجازه دهم به سوی مدینه برگردد. خیر و صلاح امّت اسلامی هم در قبول پیشنهاد اوست》. عمرسعد، نامه را به پیکی می دهد تا هر چه سریع تر آن را به کوفه برساند. امروز پنجشنبه، نهم محرّم و روز تاسوعاست. خورشید بالا آمده است. ابن زیاد در اردوگاه کوفه در خیمه فرماندهی نشسته است. امروز نیز، هزاران نفر به سوی کربلا اعزام خواهند شد. دستور او این است که همه مردم باید برای جنگ بیایند و اگر مردی در کوفه بماند، گردنش زده خواهد شد. فرستاده عمرسعد نزد ابن زیاد می آید. _ هان، از کربلا چه خبر آورده ای؟ _ قربانت شوم، هر خبری که می خواهید داخل این نامه است. ابن زیاد نامه را می گیرد و آن را باز کرده و می خواند. نامه بوی صلح و آرامش می دهد. او به فرماندهان خود می گوید:《این نامه مرد دلسوزی است. پیشنهاد او را قبول می کنم》. او تصمیم می گیرد نامه ای به یزید بنویسد و اطّلاع دهد که امام حسین 'علیه السلام' حاضر است به مدینه برگردد. ریختن خون امام حسین 'علیه السلام' برای حکومت بنی اُمیّه، بسیار گران تمام خواهد شد و موج نارضایتی مردم را در پی خواهد داشت. او در همین فکر هاست که ناگهان صدایی به گوش او می رسد:《ای ابن زیاد، مبادا این پیشنهاد را قبول کنی!》. خدایا، این کیست که چنین گستاخانه نظر می دهد؟ او شمر است که فریاد بر آورده:《تو نباید به حسین اجازه دهی به سوی مدینه برود. اگر او از محاصره نیروهای تو خارج شود هرگز به او دست پیدا نخواهی کرد. بترس از روزی که شیعیان او دورش را بگیرند و آشوبی بزرگ تر بر پا کنند》. ابن زیاد به فکر فرو می رود. شاید حق با شما باشد. او با خود می گوید:《اگر امروز، امیر کوفه هستم بخاطر جنگ با حسین است. وقتی که حسین، مسلم را به کوفه فرستاد، یزید هم مرا امیر کوفه کرد تا قیام حسین را خاموش کنم》. آری، ابن زیاد می داند که اگر بخواهد همچنان در مقام ریاست بماند، باید ماموریّت مهمّ خود را به خوبی انجام دهد. نقشه کشتن امام حسین 'علیه السلام' در مدینه، با شکست رو به رو شده و طرح ترور امام در مکّه نیز، موفق نبوده است. پس حال باید فرصت را غنیمت شمرد. اینجاست که ابن زیاد رو با شمر می کند و می گوید: _ آفرین! من هم با تو موافقم. اکنون که حسین در دام ما گرفتار شده است نباید رهایش کنیم. _ ای امیر! آیا اجازه می دهی تا مطلبی را به شما بگویم که هیچ کس از آن خبری ندارد _ چه مطلبی؟ _ خبری از صحرای کربلا. _ ای شمر! خبرت را زود بگو. _ من تعدادی جاسوس را به کربلا فرستاده ام. آنها به من خبر داده اند که عمرسعد شب ها با حسین ارتباط دارد و آنها با یکدیگر سخن می گویند. ابن زیاد از شنیدن این خبر آشفته می شود و می فهمد که چرا عمرسعد این قدر معطّل کرده و دستور آغاز جنگ را نداده است ابن زیاد رو به شمر می کند و می گوید:《ای شمر! با باید هر چه سریع تر جنگ با حسین را آغاز کنیم. تو به کربلا برو و نامه مرا به عمرسعد برسان. اگر دیدی که او از جنگ با حسین شانه خالی می کند بی درنگ گردن او را بزن و خودت فرماندهی نیروها را به عهده بگیر و جنگ را آغاز کن》. ابن زیاد دستور می دهد نامه ماموریّت شمر نوشته شود. شمر به عنوان جانشین عمرسعد به سوی کربلا می رود. مایلی نامه ابن زیاد به عمرسعد را برایت بخوانم:《ای عمرسعد، من تو را به کربلا نفرستادم تا از حسین دفاع کنی و این قدر وقت را تلف کنی. بدون درنگ از حسین بخواه تا با یزید بیعت کند و اگر قبول نکرد جنگ را شروع کن و حسین را به قتل برسان. فراموش نکن که تو باید بدن حسین را بعد از کشته شدنش، زیر سمّ اسب ها قرار بدهی زیرا او ستمکاری بیش نیست شمر یکی از فرماندهان عالی مقام ابن زیاد بود و انتظار داشت که ابن زیاد او را به عنوان فرمانده کلّ سپاه کوفه انتخاب کن به همین دلیل، از روز سوم محرّم که عمرسعد به عنوان فرمانده کل سپاه معیّن شد، به دنبال ضربه زدن 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅به چه جرمی؟ وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ «6» وَ إِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ «7» وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ «8» بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ «9» وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ «10» وَ إِذَا السَّماءُ كُشِطَتْ «11» وَ إِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ «12» وَ إِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ «13» عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ «14» و آنگاه كه درياها به جوش آيند. و آنگاه كه جانها جفت و قرين شوند. و آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود. كه به كدامين گناه كشته شده است؟ و آنگاه كه نامه‌هاى عمل گشوده شود. و آنگاه كه آسمان از جاى كنده شود. و آنگاه كه دوزخ شعله‌ور شود. و آنگاه كه بهشت (براى اهلش) نزديك آورده شود. هر كس بداند كه چه حاضر كرده است. 🍃هر صبح ، یک حدیث🍃 💠 امام حسین علیه‌السلام: ✨ کسی که دوست دارد اجلش به تأخیر افتد و روزی‌اش افزایش یابد، صله رحم به جا آورد. 📚بحار الانوار، ج ۷۱ ص ۹۱ ┈••✾•▪️🏴▪️•✾•• 💞@MF_khanevadeh