#خنده_حلال
چینیه مسلمون میشه... یه روز سر سفره افطار براش زولبیا بامیه میارن، یهو تا زولبیا رو میبینه میزنه زیر گریه!
ازش میپرسن داداش چته؟ چرا گریه میکنی؟ میگه آخه اینجا نوشته بابات تصادف کرد مُرد😭
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
‼️روزه اوّلی ها
🔷س 5378: دختری که تازه به سن #بلوغ رسیده، اگر به واسطه روزه گرفتن دچار #ضعف_شدید شود، نسبت به #روزه تکلیف دارد؟
✅ج: اگر وضعیت مکلف به گونه ای است که به خاطر ضعف جسمانی یا طولانی بودن روز، روزه گرفتن به خودی خود ـ حتی با ترک فعالیت و مراعات تغذیه ـ سختی فوق العاده داشته باشد، در این صورت بنا بر احتیاط روزه بگیرد و وقتی به سختی فوق العاده افتاد، #افطار کند و قضای آن را بگیرد؛ اما اگر سختی فوق العاده داشتن ادامۀ روزه به دلیل فعالیت مانند اشتغال به کار یا تحصیل و مطالعه باشد، در این صورت بنابر فتوا باید روزه بگیرد و هر گاه به سختی فوق العاده افتاد، افطار کند و قضای آن را بگیرد.
#احکام_روزه #روزه_اولی_ها
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
🌹راهکارهای زندگی موفق در جزء 4 قرآن کریم
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
#محفل_انس_باقرآن
#هر_خانه_یک_حسینیه
♨️تصاویر ارسالی از مخاطبین عزیز خانه های نور سپاه عاشورا
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲
20.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دوری_از_قرآن
#مقام_معظم_رهبری
#بازنشر_فقط_با_ذکر_لینک_مجاز_است
🔊کانال مرکز فرهنگی خانواده کانالی ویژه برای خانواده ها لطفا کانال ما رو به دوستانتون معرفی کنید🙏🌼🌼
منتظر نظرات ارزشمند شما هستیم
ادمین1 @Faalaghdam
ادمین2
@markazefarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت۱۳ 🌺روح الله وخانواده اش آن شب مهمان آقای فروتن بودند. مهمانان که رفتن
خلاصه داستان دلتنگ نباش💞 قسمت۱۴
🌹روح الله هر وقت فرصت پیدا میکرد به زینب سر میزد.یک روز که دلش خیلی هوای او را کرد،تماس گرفت .زینب گوشی را برداشت.اما سر و صدای مهمان هایی که داشتند نمی گذاشت صدای او را بشنود.
🍃روح الله گفت:" چرا خونتون شلوغه مهمون دارید؟"
زینب گفت:" آره."
زینب در اتاقش رو بست ولی فایده ای نداشت.رفت داخل کمد .
خوب الان بهتر شد. خوبی؟ بنظرم صدات گرفته؟ چیزی شده؟
_ یه دفعه دلم هواتو کرد.یه کاری بگم میکنی؟
آره حتما چیکار کنم ؟
_برام قران بخون .
زینب چند لحظه سکوت کرد .چیکار کنم؟
🌸_ من دوست دارم خانومم برام قران بخونه. اگه بخونی حالم خوب میشه.
روح الله من نمی تونم، چی بخونم آخه؟!
_هرچی الان به زبانت میاد تو بخون، من آروم میشم اینجوری.
🌺زینب در مقابل اصرار او کمآورد چشم هایش را بست و شروع کرد به خواندن سوره حمد،شمرده شمرده میخواند...
🌼من همیشه دوست داشتم خانمم برام قرآن بخونه ،الان که برام خوندی خیلی آروم شدم، از این به بعد همیشه برام قرآن بخون.
🍁زینب بغض کرده بود و چیزی نمیگفت خیلی دوستش داشت. از اینکه میدید میتواند حالش را خوب کند خوشحال بود...
🌾سه هفته بعد از صیغه شان رفتن آزمایش بدهند.
زینب هم خیلی نگران بود.آزمایش دادن، روحالله نیم ساعتی می شد که رفته بود جواب را بگیرد .
زینب خیلی ناراحت و نگران بود.
🌻بالاخره روحالله بیرون آمد. سرش پایین بودو ناراحت، زینب با دیدنش دلش هری ریخت.
چی شده ؟
_با صدای آرامی گفت چی چی شده؟
آزمایش...
زینب با صدای گرفته و ناراحت گفت:" نه روحالله.. جواب منفی بود؟!"
🍀_نه منفی نبود .این را گفت و پقی خنده اش گرفت.
زینب حرصش گرفت ولی خندید.
از وقتی محرم شده بودند هر روز با هم تلفنی صحبت می کردند. زینب سعی می کرد سنگ صبور همسرش باشد.
🌷روح الله هم به زینب خیلی اهمیت می داد مانند آن روز که امتحان تربیت بدنی داشت روحالله با اینکه آن روز خیلی سرش شلوغ بودچند باری با او تماس گرفت و به منزل ایشان رفت و برایش پسته و بادام برد.
🏵آن شب درباره تاریخ عقدشان هم صحبت کردند، دلشون می خواست تا هرچه زودترهمه چیز رسمی می شود.
۱۵ تیر مصادف با نیمه شعبان به نظر شان بهترین روز برای عقدکردن بود.
🌸 روح الله دوست داشت حاج آقا لواسانی که پیش نماز مسجد امام حسین در خیابان زرین نعل میدان شهدا بود خطبه عقدشان را بخواند.
🍂 مادرش که بیمار شد و از لحاظ روحی حسابی به هم ریخته بود،حاج آقا لواسانی می شدمامن و پناهش.
📌ادامه دارد...
🌷اللّٰھـُــم عجِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـ 🌷
┄┅─✵💝✵─┅┄
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
@markazfarhangekhanevade
🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐🌸࿐
╲\ ╭``┓
╭``🌸``╯
┗``╯ \╲