eitaa logo
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
1.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
108 فایل
همراهیتان موجب افتخار ماست خانوادگی عضو کانال مرکز فرهنگی شوید #قرآن_احکام #کلام_بزرگان_مسائل_روز #همسرداری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی #با_شهدا #ترفند_خانه_داری #پویش_ها ادمین 👇 لینک کانال @MF_khanevadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
25.mp3
3.7M
تفسیر دعای روز بیست و پنجم @sarbaz1121: 💠 دعای روز بیست و پنجم ماه رمضان 🔸 خدایا مرا در این ماه دلبسته دوستانت و دشمن دشمنانت قرار ده و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان، ای نگهدارنده دل‌های پیامبران. 📖صوت تندخوانی جزء25باصدای معتزآقایی http://cdn.ahlolbait.com/files/12/download/Tahdir%20joze25.mp3 🌹نکات کلیدی از جزء بیست و پنجم قرآن کریم: 1- با گناهان فاحش و کارهای زشت کاملاً فاصله گذاری داشته و وقتی عصبانی می شوید گذشت کنید. (شوری: 37) 2- نسبت به نعمتی که به تو می رسد بی تفاوت نبوده و شکرگزار باش و در مشکلات و گرفتاری ها بی تابی نکن. (فصلت: 51) 3- هرکس به اندازه مصلحتش روزی می گیرد و اگر روزی شما گسترده شود، در زمین عصیان و طغیان می کنید. (شوری: 27) 4- مشکلات شما، تنها بخشی از خلاف ها و کارهای بد خودتان است. البته خدا خیلی از گناهانتان را می بخشد. (شوری: 30) 5- ستم دیده موظف به دفاع از خود و مقاومت در برابر ظالم است و دیگران نیز موظف به یاری کردن مظلوم هستند. (شوری: 39) 6- جواب بدی عین همان بدی است نه بیشتر. ولی بهتر است که از حق خود بگذرید و صلح و سازش کنید. (شوری: 40) 7- ای مردم اینگونه نباشید که وقتی در نتیجه گناهانتان، سختی و بلایی دامن گیرتان می شود، کفر گویید. (شوری: 48) 8- به مردم ظلم نکنید و به ناحق در جامعه زور نگویید که عذابی دردناک در انتظار شماست. (شوری: 42) 9- در قیامت کسی به داد کسی نمی رسد و نمی توانند هیچ کمکی به گناهکاران کنند مگر کسی که خدا به او رحم کند. (دخان: 41و42) 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
#تربیت_فرزند #امیر_بودن مجری برنامه: شما در جلسات گذشته اشاره کردید که ما زندگی فرزندانمان را به س
احساس می‌کند پدر و مادر کسانی هستند که من هر چی می‌خواهم به من می‌دهند. سهمیۀ امروزش را امنیت خاطر پیدا کرده.  من باید در رفتارهای متعدد کارگاهی تو خانه درست بکنم و تو این کارگاه هی به بچه آموزش بدهم. بچه چهار پنج سالش شد پدر و مادر با شیوۀ گفتگویشان با همدیگر به بچه ادب یاد دادند، ولی بچه ریحانه است. به شیوۀ ریحانه باهاش برخورد کردند. بهش امر و نهی نکردند. بچه اشتباه می‌کند عذرخواهی نمی‌کند. تو پنج سالگی می‌گوید عذرخواهی کن، عذرخواهی کن یالّا باید عذرخواهی یاد بگیری. این یعنی تربیت بالای هفت سال را آوردید پایین هفت سال داری اجرا می‌کنی.  مجری: کار را داری خراب می‌کنی. بله کار دارد خراب می‌شود. حالا بچه بخواهد تو پنج‌سالگی عذرخواهی کردن را یاد بگیرد چی می‌شود؟ هفت هشت ده بار پدر و مادر نمایشنامه اجرا می‌کنند هی از همدیگر عذرخواهی می‌کنند.  مجری: آها! یعنی اینقدر لطافت و ظرافت دارد این تربیت. بله. بعد این بچه تربیت می‌شود! غرض این است که در هفت سال اول، شما امنیت خاطر و محبّت و آن پناهگاه محکم خانوادگی را برای بچه ایجاد کرده باشید. با یکی دو سه تا دعوا تو برخی از بحران‌ها، یک دفعه‌ای بچه پشتوانۀ امنیتی خودش را تو خانه از دست می‌دهد. دروغگو می‌شود. بچه به سهولت می‌رود به سمت پنهان‌کاری کردن. بچه به سرعت می‌رود به سمت دشمنی کردن چون احساس دشمنی می‌کند. من می‌توانم بچه را امر و نهی بکنم تو هفت سال اول، ولی نباید احساس دشمنی بکند بچه، نباید احساس بی‌مهری بکند بچه. باید احساس امنیت‌اش از بین نرود..... [ادامه دارد....] ✍ 💞@MF_khanevadeh
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
📚#همسر_دوست_داشتنی ✍#مهدی_خدامیان_آرامی ما برای آن کودک بیچاره که صدها کیلومتر از ما فاصله دارد هد
📚 آن وقت ببین که زندگی تو چقدر با صفا می‌شود و همه آشنایان، حسرتِ صفای زندگی تو را خواهند خورد. برادرم! چه شده است که شما وقتی با دوستان خود روبرو می‌شوی به روی آنها لبخند می‌زنی، امّا چون به خانه می‌آیی فقط خستگی را به خانه می‌آوری؟ بیا با خود عهدی ببند! از امروز به بعد هر وقت خواستی وارد خانه شوی، یک لحظه نزدیکِ درِ خانه بایست! با خود بگو: من به مهمترین بخش زندگی خود وارد می‌شوم! و گل لبخند را به صورت خود بنشان و وارد خانه شو! آیا همان قدر که به کار و کاسبی اهمیّت می‌دهی به روحیه همسر و خانواده خود اهمیّت می‌دهی؟ بنشین فکر کن، خودت را جای همسرت بگذار! آیا تو دوست داری که وقتی وارد خانه می‌شوی همسرت با اخم با تو برخورد کند؟ پس آنچه را که برای خود نمی پسندی برای همسرت نیز نپسند! [ادامه دارد.....] ✍ 💞@MF_khanevadeh
🔻طلاق 🌱🌱از بحث های مرتبط با بحث خانواده، موضوع «طلاق» است؛ موضوعی که در شرایط فعلی بیش از پیش، خودنمایی می کند و متأسفانه با پر رنگ شدن مظاهرمادی و کم رنگ شدن دین مداری، بنیان خانواده را متزلزل و با تهدید جدی «طلاق» مواجه کرده است. چه زندگی هایی که به خاطر بی تقوایی، کم صبری و بی گذشتی، تجملات و دعواهای بی حاصل و... گرفتار زلزله طلاق شد و آوار آن بر سر خانواده ها فروریخت.🌿🌿 ادامه مطلب در لینک زیر👇👇👇 http://shamiim.ir/a/29183/ 💞@MF_khanevadeh
🎺 اطلاعیه مهم ورزشی🎺 📢📢آغاز کلاس آموزشی تیراندازی با سلاح بادی ویژه خواهران: ✅اولین دوره آموزشی تیراندازی با سلاح بادی ویژه خواهران در سال ۱۴۰۱ ☀️زمان: روزهای سه شنبه از ساعت ۱۱:۳۰ تا ۱۳ و پنجشنبه ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۲ 💚 با مربیگری خانم زهرا کیقبادی 💠مکان برگزاری دوره: 💦 آخر منظریه؛دهکده ورزشی مقاومت ؛سالن تیراندازی شهید صادق عدالت اکبری (سپاه عاشورا ) ✨علاقمندان با مدیریت ورزش خواهران سپاه عاشورا خانم نبوی تماس بگیرند. ✨شماره تماس: 091-440-47703 ۰۴۱۳۴۷۲۱۸۴۲ 💠 مرکز فرهنگی خانواده «آ_ش» 💞@MF_khanevadeh
🔈🌺🔈🌺🔈🌺 با عرض سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما عزیزان فرصت ارسال تصاویر جهت شرکت در پویش ماه مبارک رمضان به پایان رسیده است لطفا دیگر ارسال نفرمائید با تشکر از مشارکت پرشور عزیزان 🙏🙏🙏 🌺انشاالله تا آخر هفته پیش رو، بعد از قرعه کشی منتخبین اعلام خواهد شد. 🌺 🌺 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ مرکز فرهنگی ❄️خانواده ❄️آذربایجانشرقی ❄️
✨💫✨💫✨ #تنها_گریه_کن #قسمت_هجده آنها هم مثل آب خوردن بچه را از دستگاه در آوردند و گذاشتند توی بغلم
✨💫✨✨💫✨ دستش را گذاشت روی پیشانی محمد پیشانی سفید و بی رنگ بچه، زیر دست مردانه و زمخت عمو حسین گم شد.به من نگاه نمی کرد ،صدایش ولی تا ته دلم نفوذ کرد. باباجون،حمد مرده رو زنده می کنه من می خونم شمام بخون هر چی نباشه ،تو مادری،نفست و سوز دلت تو این احوال تا عرش خدا بالا میره،الهی دست خالی برت نگردونن. اول تا آخر ،پابه پای من نشست بالای سر محمد و هفتاد تا هفتاد تا حمد خواند و فوت کرد به صورت بچه،دلم می خواست محکم باشم،ولی نمی توانستم .پدر شوهرم حمد می خواند و من انگار یکی یکی گره های دلم باز می شد،ولی لب از لب بر نمی داشتم .دیگر حتی توان گریه کردن هم نداشتم .همسایه ها خبر شدند .حوصله ی خودم را هم نداشتم ،چه برسد به دلسوزی و دلداری آنها.گاهی می آمدند سرپا سراغی می گرفتند و احوالی می پرسیدند و می رفتند اما یکی از همسایه ها وقتی حال و روزم را دید حیرت زده نگاهم کرد و پرسید:اشرف سادات این چه وضعیه واسه خودت و اینا درست کردی؟سرد و بی روح نگاهش کردم یک اطمینانی توی چشم هایش موج می زد.رو به رویم ایستاد ،به چشم هایم زل زد و گفت:بچه ت رو دوباره ازشون بخواه.با یقین بخواه.دست خالی ردت نمی کنن بعدش هم یک نمازی یادم داد به نام نماز حضرت رسول و رفت .سفارشش توی گوشم زنگ می خورد.خیلی مطمئن حرف زده بود. چون می خواستم زیر سقف نباشم ،رفتم پشت بام .شاید نفسم توی گرمای اتاق بند می آمد،شاید نمی خواستم بیشتر از آن،بقیه گریه و زاری ام را ببینند .هر چه بود ،صبر کردم هوا که تاریک شد،با زحمت از پله ها بالا رفتم ،باد زمستان که زد زیر چادر،دست هایم را پیچیدم دور خودم.رفتم وسط پشت بام .کمی آسمان را نگاه کردم .سرم همان طوری بالا بود که دوباره اشک ریخت روی صورتم .به خودم آمدم و سعی کردم یادم بیاید پایین توی اتاق ،قبله کدام طرفست.با خودم یک جانماز آورده بودم .پهن کردم روی زمین سرد و چادر را کشیدم روی صورتم ،آن دو رکعت نماز ،زندگی مرا عوض کرد چون دلم را عوض کرد. سلام نماز را که دادم و صورتم را از قبله برگرداندم ،اشرف سادات قبلی نبودم.تسبیح شاه مقصود پدر شوهرم کنار مهر بود.گرفتمش توی مشتم .دانه هایش را یکی یکی از لای انگشتانم رد می کردم .شاید هزار بار گفتم :صلی الله علیک یا رسول الله گریه ی آرام من کم کم شدت گرفت .شانه هایم تکان می خوردند.صدایم بلند شد و کارم از گریه گذشت.مچاله شده بودم کف پشت بام و مویه می کردم .کلی حرف گفته و نگفته داشتم ولی هق هق گریه ای که نفسم را بند آورده بود،امان نمی داد.محمد از جلوی چشمم کنار نمی رفت.ضجه می زدم و بریده بریده می گفتم :من بچه م رو از شما می خوام .دکترا جوابم کردن،من بچه م رو سالم می خوام .یک ساعت گذشت یا بیشتر و کمتر ،نمی دانم .توی خواب و بیداری بود یا رویا بود یا ضعف کرده بودم، این را هم عاجزم از گفتنش. .....❣️ 💠 مرکز فرهنگی خانواده 💞@MF_khanevadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا