🔰 بیان فضائل #امیرالمؤمنین علیه السلام در شام
🔺خطبه بلیغ #امام_حسن مجتبی علیه السلام در مجلس معاویه ملعون...
🔸عمرو عاص ملعون به معاویه ملعون گفت: امام حسن را بخواه و بر فراز منبر بفرست تا سخنرانی کند. شاید خوب از عهده این کار بر نیاید و ما بتوانیم او را به این بهانه در هر مجلس و محفلی سرزنش و ملامت کنیم.
🔸معاویه سراغ امام حسن فرستاد و آن حضرت را پس از اینکه آمد، بالای منبر فرستاد. همه رؤسای شام در آن مجلس حضور داشتند امام حسن پس از اینکه حمد و ثنای خدای را بجای آورد، فرمود:
✨ أَیُّهَا النَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَأَنَا الَّذِی یُعْرَفُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَأَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ الله أَوَّلِ الْمُسْلِمِینَ إِسْلَاماً وَ أُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ الله وَ جَدِّی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الله نَبِیُّ الرَّحْمَةِ أَنَا ابْنُ الْبَشِیرِ أَنَا ابْنُ النَّذِیرِ أَنَا ابْنُ السِّرَاجِ الْمُنِیرِ أَنَا ابْنُ مَنْ بُعِثَ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ أَنَا ابْنُ مَنْ بُعِثَ إِلَی الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَجْمَعِینَ.
🔹هر کسی که مرا میشناسد که میشناسد و هر کسی مرا نمی شناسد، بداند که من پسر #علی بن ابی طالبم که پسر عموی پیغمبر است و اولین کسی است که اسلام آورده است. مادرم #فاطمه دختر #رسول_خدا است؛ جد من پیغمبر رحمت است؛ من پسر بشیر و نذیرم؛ من پسر چراغ نورانی ام؛ من پسر کسی هستم که برای اهل عالم رحمت است؛ من پسر آن کسی هستم که به سوی تمامی جن و انس مبعوث شده است.
🔸 (معاویه احساس کرد اگر حضرت همینطور ادامه دهند، نقشههایشان خراب میشود، لذا سعی کرد بحث را عوض کند و) گفت: ابا محمّد! درباره اوصاف رطب برای ما سخنرانی کن!
🔹امام حسن علیه السلام فرمودند: باد به آن میدمد، هوای گرم آن را میپزد و هوای شب آن را خنک و نیکو میکند.
🔹آنگاه آن بزرگوار سخنان قبلی اش را ادامه داده و فرمودند:
✨ أَنَا ابْنُ مُسْتَجَابِ الدَّعْوَةِ
🔹من پسر آن کسی هستم که دعایش مستجاب بود
✨ أَنَا ابْنُ الشَّفِیعِ الْمُطَاعِ
🔹من پسر آن کسی هستم که شفاعت میکند و اطاعت میشود
✨ أَنَا ابْنُ أَوَّلِ مَنْ یَنْفُضُ عَنِ الرَّأْسِ التُّرَابَ
🔹من پسر اول کسی هستم که خاک را از سر میتکاند
✨ أَنَا ابْنُ مَنْ یَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ فَیُفْتَحُ لَهُ
🔹من پسر آن کسی هستم که درب بهشت را خواهد کوبید و برایش باز میشود
✨ أَنَا ابْنُ مَنْ قَاتَلَ مَعَهُ الْمَلَائِکَةُ وَ أُحِلَّ لَهُ الْمَغْنَمُ وَ نُصِرَ بِالرُّعْبِ مِنْ مَسِیرَةِ شَهْرٍ
🔹من پسر آن کسی هستم که ملائکه همراه با او در راه خدا جنگ میکردند و غنیمت برایش حلال بود و تا مسافت یک ماه راه، ترس وی در دل دشمن جای میگرفت!
🔹آن بزرگوار همچنان از این گونه سخنان میفرمودند، به گونه ای که دنیا در نظر معاویه تیره و تار شد و آن عده از اهل شام و غیر شام که امام حسن علیهالسلام را نمی شناختند نیز آن بزرگوار را شناختند.
🔸وقتی امام علیه السّلام از فراز منبر فرمود آمدند، معاویه به آن حضرت گفت: تو امیدواری که خلیفه شوی، ولی نخواهی شد.
🔹 حضرت در جوابش فرمودند: خلیفه کسی است که منطبق با کردار و رفتار #رسول_خدا و طاعت پروردگار عمل کند. خلیفه آن کسی نیست که با ستم رفتار کند، احکام خدا را تعطیل کند و دنیا را پدر و مادر خود قرار دهد. اینکه تو میگویی مقام پادشاهی است که نصیب شخصی شود و او اندکی بهرهمند گردد، آنگاه از آن مقام جدا و لذتش ناگوار شود و رنج آن برایش باقی بماند و نظیر این مطلب شود که خدا میفرماید: «وَ إِنْ أَدْرِی لَعَلَّهُ فِتْنَةٌ لَکُمْ وَ مَتاعٌ إِلی حِین» (انبیاء / ۱۱۱ -، {من نمی دانم، شاید برای شما امتحان و بهرهای باشد تا یک مدتی}) حضرت این را فرمودند و با دست خود به معاویه اشاره کرده و برخاستند و رفتند.
🔸معاویه رو به به عمرو عاص کرد و گفت: تو از اینکه به من گفتی امام حسن را بالای منبر بفرستم منظوری نداشتی جز رسوایی من. به خدا قسم مردم شام قبل از اینکه امام حسن این سخنان را بگوید، بر این گمان بودند که حسب و نسبی بالاتر از حسب و نسب من وجود ندارد.
🔸 عمرو عاص گفت: حسب و نسب حسن موضوعی است که نمی توان آن را مخفی کرد و تغییرش داد، زیرا در میان مردم مشهور و واضح است.
معاویه ملعون (حرفی برای گفتن نداشت پس) ساکت شد و چیزی نگفت.
📚 بحارالانوار ج ۴۳ ص ۳۵۳
@MJA_110