🔰 روایتی از به درک واصل شدن مرحب خیبری در جنگ خیبر به دست #امیرالمومنین علیه السلام
💠 مرحب يهودى، مردى شجاع و بلند قد بود و هيچ كسى نمى توانست در برابر او ايستادگى كند. و #يهود به خاطر شجاعت و جنگاوري اش، اول او را براي جنگ مي فرستادند.
💠 مرحب دايه اى داشت كه كتابهاى گذشتگان را بر او مى خواند. دايه اش هميشه به او مى گفت: هر كس مقابل تو قرار گرفت با او جنگ كن مگر كسى كه اسمش حيدر است. اگر در مقابل او مقاومت كنى، به هلاكت مى رسى.
💠 در جنگ خيبر، وقتى كه مردم از مقابله و رويارويي با او عاجز شدند، به #پيامبر صلّى الله عليه و آله شكايت بردند و از حضرتش تقاضا كردند تا #على عليه السّلام را به مصاف او بفرستد.
💠 چشم على عليه السّلام درد مى كرد. پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله در چشم ايشان از آب دهان مباركش انداخت، خوب شد. سپس فرمود: «يا على! شرّ #مرحب را از ما دفع كن».
💠 وقتى كه على عليه السّلام به طرف او رفت، مرحب نيز با سرعت به طرف آن حضرت آمد و هيچ اعتنايى نكرد و گفت: «من كسى هستم كه مادرم مرا مرحب ناميده است».
على عليه السّلام نيز فرمود: «و من كسى هستم كه مادرم مرا حيدر ناميده است».
💠 وقتى كه مرحب، اين سخن را شنيد به خاطر آورد آنچه را كه از دايه اش شنيده بود. لذا فرار كرد. (دايه اش گفته بود: با كسى كه اسمش حيدر است جنگ نكن و الا كشته خواهى شد).
💠 در این هنگام ابليس به صورت انسانى جلو او را گرفت و گفت: كجا فرار مى كنى؟
گفت: به من گفته شده كه از حيدر بترسم.
ابليس گفت: حيدر كه تنها اين شخص نيست و حيدر نام در دنيا زياد است، برگرد شايد او را بكشى و اگر او را بكشى سرور قومت مى شوى و من نيز پشتيبان تو هستم.
💠 مرحب برگشت و در اندک زمانى، على عليه السّلام او را كشت (نقل شده حضرت با يك ضربه او را به درک واصل كرد).
📚 الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۲۱۷
👈 بعد از كشته شدن مرحب، يهوديان به درون قلعه فرار كردند كه ماجراي فتح قلعه و كندن درب آن توسط دستانِ يداللهي #اميرالمومنين عليه السلام بعد از قتل او اتفاق افتاد.
@MJA_110
🏴 السلام علیک یا امیرالمومنین
▪️ در ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ هجری در نماز صبح در مسجد كوفه با شمشيرى مسموم به دست ناپاک ابن ملجم بر فرق مبارک #اميرالمومنين عليه السّلام ضربت وارد شد.
▪️ در ۱۳ ماه رمضان سال ۴۰ هجری حضرت مولى الموحدين على بن ابى طالب اميرالمومنين عليه السّلام بعد از فارغ شدن از جنگ نهروان از شهادت خود خبر دادند.
▪️ در آن روز حضرت بر فراز منبر بعد از بيان كلماتى دُرَر بار در حقايق اسلام، در آخر بيانات شريف خود، به فرزندشان #امام_حسن مجتبى عليه السّلام فرمودند: تا امروز چند روز از ماه مبارک رمضان مى گذرد؟ امام مجتبى عليه السّلام فرمودند: ۱۳ روز گذشته است. از #امام_حسين عليه السّلام پرسيدند: چند روز باقى مانده است؟ امام حسين عليه السّلام فرمود: ۱۷ روز باقى مانده است. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليهالسّلام دست به محاسن مبارک گرفتند و فرمودند: نزديک است اين موى من به خون سرم خضاب شود.
▪️ در شب ۱۶ ماه رمضان سال ۴۰ هجری اميرالمومنين عليه السّلام در خواب #پيامبر صلّى الله عليه و آله را ديدند، و آن حضرت به نزديک شدن ملاقاتشان در بهشت به اميرالمؤمنين عليه السّلام بشارت دادند، و اميرالمؤمنين عليه السّلام به دخترشان امّ كلثوم سلام الله عليها خبر دادند.
▪️ در شب نوزدهم اميرالمؤمنين عليه السّلام روزه را در منزل امّ كلثوم سلام الله عليها افطار نمودند.
▪️ در شب ۱۹ ماه رمضان سال ۴۰ هجری وردان و شبيب كه با ابن ملجم در شهادت اميرالمؤمنين عليه السّلام همراه بودند، در حين درگيرى كشته شدند.
▪️ در سال چهلم گروهى از خوارج در مكه جمع شدند و بر كشتگان نهروان گريستند. سه نفر از آنان با هم پيمان بستند كه در يک شب اميرالمؤمنين عليه السّلام، و عمروعاص و معاويه را بكشند.
ابن ملجم كشتن اميرالمؤمنين عليه السّلام را بر عهده گرفت و وارد كوفه شد و با كمک قطام بنت اخضر كه ابن ملجم قصد ازدواج با او را داشت، و با همدستى شبيب بن بجره و وردان بن مجاله تصميم خود را عملى كرد.
🏴 در صبح روز نوزدهم بعد از اذان صبح، اميرالمؤمنين عليه السّلام وارد مسجد شد و صداى نازنين ايشان به «يا ايها الناس، الصلاة» بلند شد.
سپس آن حضرت مشغول نماز شد. هنگامى كه در ركعت اول سر از سجده برداشت شبيب بر آن حضرت حمله ور شد، ولى شمشيرش خطا كرد. بلافاصله ابن ملجم لعنة الله علیه حمله كرد و شمشير او فرق مبارک آن حضرت را شكافت و محاسن شريفش به خون فرق مباركش خضاب شد، صداى مباركش بلند شد: «بسم الله و بالله و على ملة رسول الله، فزت و رب الكعبة».
🏴 صداى جبرئيل بلند شد: «تهدمت و اللَّه اركان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل الوصى المجتبى، قتل على المرتضى، قتله اشقى الاشقياء»
📚 تقویم شیعه
@MJA_110