#خاطرات
#پسته
#دردسر
#مزاح
پسته ی دردسرساز⁉️⁉️
پنجشنبه که برای تدریس دانشگاه رفته بودم بعد از کلاس یکی از دانشجویان دست کرد تو جیبش و پنج شیش تا دونه پسته تعارف کرد و به شوخی گفت از آب گذشته ست استاد!!😃😃
منم از باب اینکه رد احسان نباشه گرفتم و ریختم جیبم و گفتم چه دلِ سخاوتمندی داری همچین متاعی کَمِش هم زیاده!!😂😂
کلاس آخر که تموم شد میخواستم برم سمت ماشین و برگردم خونه، حسابی خسته بودم خواستم بهشون پاتَک بزنم... اما گفتم نکنه دانشجویان ببینند و سوءتفاهم بشه به خودشون بگن ببینید اساتید پسته میخورن و حتما مرفه بی دردن و حال ما دانشجویان رو درک نمی کنند!!😢😢
هیچی منصرف شدم و موند تو جیبم ...
امروز میخواستم برم نماز بین راه هوس کردم دست کنم تو جیبم و قال قضیه رو بِکَنَم!😄😄
با خودم گفتم نکنه کسی ببینه بگه آخوندا رو ببین همه پسته میخورن و...
سلطان پسته هستن و...
سوءتفاهم دیگه پیش بیاد! دوباره منصرف شدم.
خلاصه هیچی حالا این منم و چندتا پسته اگه کسی جای اَمن برای میل کردن پسته می شناسه حاضرم باهاش تقسیم شون کنم ...😂😂😂
🆔@mahdiakhundi