مُــﮪَــڼّــ̍ا|🇵🇸🇮🇷
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ #کتابشهیدابراهیمهادی۱ #پارتیک تابستان سال 1386بود . در مسجد امين ا
#کتابشهیدابراهیمهادی۱
#پارتدوم
فراموش نميكنم . آخرين شب ماه رمضان سال 1373 در مسجدالشهداء بودم . به همراه بچه های قديمی جنگ به منزل شهيد ابراهيم هادی رفتيم . مراسم بخاطر فوت مادر اين شهيد بود . منزلشان پشــت مسجد ، داخل كوچه شهيد موافق قرار داشت . حاج حسين الله كرم در مورد شهيد هادی شروع به صحبت كرد . خاطرات ايشان عجيب بود . من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده بودم !
آن شب لطف خدا شامل حال من شد . من كه جنگ را نديده بودم . من كه در زمان شهادت ايشان فقط هفت سال داشتم ، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا يكی از بندگان خالصش را بشناسم . اين صحبتها سالها ذهن مرا به خود مشغول كرد . باورم نميشد ، یک رزمنده اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه گمنام باشد ! عجيب تر آنكه خودش از خدا خواسته بود که گمنام بماند ؛ و با گذشت سال ها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبی هم از او نقل نگرديده ! و من در همه كلاس های درس و برای همه بچه ها از او ميگفتم .
هنوز تا اذان صبح فرصت باقی است . خواب از چشمانم پريده . خيلی دوست دارم بدانم چرا شيخ زاهد ، ابراهيم را الگوی اخلاق عملی معرفی كرده ؟ فردای آن روز بر سر مزار شيخ حسين زاهد در قبرستان ابن بابويه رفتم . با ديدن چهره او كاملا بر صدق رويائی كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم . ديگر شک نداشتم که عارفان را نه درکوه ها و نه در پستوخانه های خانقاه بايد جست ، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند . همان روز به سراغ يکی از رفقای شهيد هادی رفتم . آدرس و تلفن دوستان نزدیک شهيد را از او گرفتم . تصميم خودم را گرفتم . بايد بهتر و كاملتر از قبل ابراهيم را بشناسم . از خدا هم توفيق خواستم . شايد اين رسالتی است که حضرت حق برای شناخته شدن بندگان مخلصش بر عهده ما نهاده است .
#ادامه_دارد ...