eitaa logo
خبرفوری
478 دنبال‌کننده
129.5هزار عکس
88.5هزار ویدیو
919 فایل
ما سریعترین روش برای اطلاع رسانی راانتخاب کردیم ومسوولیت صحت آنرابرعهده نمیگیریم #قالیباف_شهیددکتر_رئیسی انقلابیها فعالترین ابرگروه در ایتا #جبهه_متحدانقلاب فعالیت ما۲۴ساعته 🔵 👇مارو تبلیغ کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/1699479666Cec82a24a13
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 💠 تمام تن و بدنم در هم شکست، وحشتزده چرخیدم و از آنچه دیدم سقف اتاق بر سرم کوبیده شد. عدنان کنار دیوار روی زمین نشسته بود، یک دستش از شانه غرق خون و با دست دیگرش اسلحه را سمتم نشانه رفته بود. صورت سبزه و لاغرش در تاریکی اتاق از شدت عرق برق می‌زد و با چشمانی به رویم می‌خندید. دیگر نه کابوسی بود که امید بیداری بکشم و نه حیدری که نجاتم دهد، خارج از شهر در این دشت با عدنان در یک خانه گرفتار شده و صدایم به کسی نمی‌رسید. 💠 پاهایم سُست شده بود و فقط می‌خواستم فرار کنم که با همان سُستی به سمت در دویدم و رگبار جیغم را در گلو خفه کرد. مسیرم را تا مقابل در به گلوله بست تا جرأت نکنم قدمی دیگر بردارم و من از وحشت فقط جیغ می‌زدم. دوباره گلنگدن را کشید، اسلحه را به سمتم گرفت و با صدایی خفه کرد :«یه بار دیگه جیغ بزنی می‌کُشمت!» 💠 از نگاه نحسش نجاست می‌چکید و می‌دیدم برای تصاحبم لَه‌لَه می‌زند که نفسم بند آمد. قدم‌هایم را روی زمین عقب می‌کشیدم تا فرار کنم و در این راه فراری نبود که پشتم به دیوار خورد و قلبم از تپش افتاد. از درماندگی‌ام لذت می‌برد و رمقی برای حرکت نداشت که تکیه به دیوار به خندید و طعنه زد :«خیلی برا نجات پسرعموت عجله داشتی! فکر نمی‌کردم انقدر زود برسی!» 💠 با همان دست زخمی‌اش به زحمت موبایل حیدر را از جیبش درآورد و سادگی‌ام را به رخم کشید :«با پسرعموت کاری کردم که خودت بیای پیشم!» پشتم به دیوار مانده و دیگر نفسی برایم نمانده بود که لیز خوردم و روی زمین زانو زدم. می‌دید تمام تنم از می‌لرزد و حتی صدای به هم خوردن دندان‌هایم را می‌شنید که با صدای بلند خندید و اشکم را به ریشخند گرفت :«پس پسرعموت کجاست بیاد نجاتت بده؟» 💠 به هوای حضور حیدر اینهمه وحشت را تحمل کرده بودم و حالا در دهان این بودم که نگاهم از پا در آمد و او با خنده‌ای چندش‌آور خبر داد :«زیادی اومدی جلو! دیگه تا خط راهی نیس!» همانطور که روی زمین بود، بدن کثیفش را کمی جلوتر کشید و می‌دیدم می‌خواهد به سمتم بیاید که رعشه گرفتم، حتی گردن و گلویم طوری می‌لرزید که نفسم به زحمت بالا می‌آمد و دیگر بین من و فاصله‌ای نبود. 💠 دسته اسلحه را روی زمین عصا می‌کرد تا بتواند خودش را جلو بکشد و دوباره به سمتم نشانه می‌رفت تا تکان نخورم. همانطور که جلو می‌آمد، با نگاه بدن لرزانم را تماشا می‌کرد و چشمش به ساکم افتاد که سر به سر حال خرابم گذاشت :«واسه پسرعموت چی اوردی؟» و با همان جانی که به تنش نمانده بود، به چنگ آوردن این غنیمت قیمتی مستش کرده بود که دوباره خندید و مسخره کرد :«مگه تو چیزی هم پیدا میشه؟» 💠 صورت تیره‌اش از شدت خونریزی زرد شده بود، سفیدی چشمان زشتش به سرخی می‌زد و نگاه هیزش در صورتم فرو می‌رفت. دیگر به یک قدمی‌ام رسیده بود، بوی تعفن لباسش حالم را به هم زد و نمی‌دانستم چرا مرگم نمی‌رسد که مستقیم نگاهم کرد و حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«پسرعموت رو خودم بریدم!» احساس کردم بریده شد که نفس‌هایم به خس‌خس افتاد و دیگر نه نفس که جانم از گلو بالا آمد. اسلحه را رو به صورتم گرفت و خواست دست زخمی‌اش را به سمتم بلند کند که از درد سرشانه صورتش در هم رفت و عربده کشید. 💠 چشمان ریزش را روی هم فشار می‌داد و کابوس سر بریده حیدر دوباره در برابر چشمانم جان گرفته بود که دستم را داخل ساک بردم. من با حیدر عهد بسته بودم باشم، ولی دیگر حیدری در میان نبود و باید اسیر هوس این بعثی می‌شدم که نارنجک را با دستم لمس کردم. عباس برای چنین روزی این را به من سپرد و ضامنش را نشانم داده بود که صدای انفجاری تنم را تکان داد. عدنان وحشتزده روی کمرش چرخید تا ببیند چه خبر شده و من از فرصت پیش آمده نارنجک را از ساک بیرون کشیدم. 💠 انگار باران و گلوله بر سر منطقه می‌بارید که زمین زیر پایمان می‌جوشید و در و دیوار خانه به شدت می‌لرزید. عدنان مسیرِ آمده را دوباره روی زمین خزید تا خودش را به در برساند و ببیند چه خبر شده و باز در هر قدم به سمتم می‌چرخید و با اسلحه تهدیدم می‌کرد تکان نخورم. چشمان پریشان عباس یادم آمد، لحن نگران حیدر و دلشوره‌های عمو، برای من می‌تپید و حالا همه شده بودند که انگشتم به سمت ضامن نارنجک رفت و زیر لب اشهدم را خواندم... ✍️نویسنده: ✍️ کانال @dastanhaye_mamnooe
🔴 در مورد اغتشاشات 🔴 چگونه مبارزه کنیم؟ 🔴 حتماً بخوانید 1️⃣ هدف دشمن (در تمامی جبهه‌ها) پس از گذشت چند روز از آغاز اغتشاشات، براندازی بود و عمیقاً فکر می‌کرد می‌تواند این کار را انجام دهد اما امروز به هیچ عنوان فکر نمی‌کند توانایی براندازی دارد و به غیر از متوهمین، تحلیل سرویس‌های مختلف این است که قادر به براندازی نیستند. پس چرا تا این حد در آتش اغتشاشات هیزم می‌ریزد؟! 2️⃣ کلیدواژه‌ایست که تمام تمرکز دشمن روی آن است. این یعنی هر چند بر عدم براندازی واقف شده اما تلاش می‌کند کشور آرام نباشد و هر روز در نقطه‌ای درگیری را به نمایش بگذارد. حال این درگیری از جنس سطل آشغال آتش زدن باشد، از جنس دیوار نوشت، از جنس بغل رایگان، از جنس شعار لب پنجره، از جنس شادی بعد از باخت ایران یا از جنس درگیری مسلحانه! (یعنی هر چیزی که می‌تواند این موج را زنده نگه دارد) 3️⃣ دشمن تا امروز کارش را در چند فضای مختلف پیگیری کرده است. در دانشگاه، در بازار، در اصناف (خصوصاً کارگران)، در اقلیت‌های مذهبی، در قومیت‌های مختلف ایران (از شرق تا غرب) اما هنوز نتیجه مورد نظرش را نگرفته است. 4️⃣ فضای مجازی و پروپاگاندای رسانه‌ای در شبکه‌های تلویزیونی هر حادثه‌ای را از طریق پمپاژ تصویر چند صد برابر نشان می‌دهد و اجازه نمی‌دهد فرصت فکر کردن برای مخاطب وجود داشته باشد و حتی اگر مخاطب دروغ آن رسانه را متوجه شود، ترجیح می‌دهد باز هم آن را باور نکند یا سریع از کنارش عبور کند! 5️⃣ وقتی تصویرها قرار است حرف بزنند، وقتی تصویرها قرار است صحنه‌گردانی کنند، دشمن همه کار می‌کند تا بتواند تصاویر بیشتری بگیرد. لذا آرزوی دشمن برخورد خشونت‌آمیز نظام در مناطق مختلف است که بتواند تا سر حد توان این تصاویر را در سراسر دنیا مخابره کند و هر نوع برخوردی را از سوی تروریست‌ها، تجزیه‌طلبان و هر گروه داخلی و خارجی توجیه کند. 6️⃣ نظام اوج هوشمندی را به خرج داده و به غیر از مناطقی که خود دشمن کار را به درگیری مسلحانه نکشانده وارد این بازی نشده است. لذا آنچه امروز در چند نقطه غربی کشور مشاهده می‌کنیم ناشی از ورود مسلحانه کومله، دموکرات و سایر تجزیه‌طلبان است وگرنه مواجهه با مردم معترض در کوچه و خیابان نیاز به تفنگ پینت‌بال هم ندارد!! (آنچه چندی قبل در سیستان مشاهده کردیم نیز ناشی از درگیری مسلحانه و حمله به پاسگاه نیروی انتظامی بود وگرنه دلیلی بر تیراندازی وجود نداشت) 7️⃣ ضد انقلابی که سال‌ها مخفی بوده امروز به صورت عریان کف میدان آمده است. خصوصاً در غرب کشور که سلاح امر رایجی و تلاش دشمن بر این است که اغتشاش را به جنگ شهری تبدیل کند و هنر ما این است که تا جای ممکنه مانع آن شویم و البته مانع گسترش آن در نقاط دیگر کشور چون در این صورت دیگر امنیتی برای هیچ کس باقی نخواهد ماند. (رو آمدن این چرک بدخیم یکی از الطاف الهی در دل این اتفاقات است) 8️⃣ جنگ امروز یک جنگ ترکیبی عجیب است، خصوصاً در رسانه که مشخصاً دشمن در حال یک بازی هوشمندانه است. یک بازی که منجر به فرسودگی روانشناختی مخاطب شده و قدرت استفاده‌ی درست از رسانه را از او گرفته لذا مخابره هر تصویر درست، هر روایت دقیق و هر گزارش صحیح میدانی یک به قلب دشمن است. در این تردید نکنیم ... 👉 @roshangarii 🚩
سند زنده‌ای از در اکران شد مستند «بر آسمان اروند» به کارگردانی ، عصر امروز با حضور جمعی از علاقه‌مندان در اکران شد.حاجی‌نژاد، کارگردان مستند بر آسمان اروند:مستند نگاهی کلی به تشکیل دارد. در این مستند، مروری از همه ۹ عملیات موفق این گردان خواهیم داشت، اما به دو عملیات به‌ویژه و چند عملیات ایذایی بیشتر پرداخته‌ایم.همان‌طور که دیگر کشورها در حال تاریخ‌سازی هستند، ما هم باید تاریخ‌مان را ثبت کنیم. سند زنده‌ای از تاریخ کشور ما وجود دارد؛ مردانی که هنوز آثار و را با خود دارند، بدن‌هایی که بخشی از آن‌ها دیگر نیست. این‌ها باید ثبت شود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅═✧❁••❁✧═┅┄ پایگاه خبری تخصصی 🇮🇷 @mashhadma 🍀🪴🌱