eitaa logo
معمارقلوب (مرحوم کربلایی مهدی ابوالحسنی ره)
1.1هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
3.9هزار ویدیو
76 فایل
دین از تو #کار خواهد و کار از تو #راستی این #درد با #مباحثه درمان نمی‌شود نظرات و پیشنهادات: @khadem_alrasol
مشاهده در ایتا
دانلود
10.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خداوند چه کسی را دوست دارد؟ 🆔 کانال معمار قلوب را فقط به کسانی که دوستشان دارید معرفی کنید👇 eitaa.com/M_M_ABOlHASANI ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نگران نباش هست هروقت خسته و ناامید شدی.... 🆔 کانال معمار قلوب را فقط به کسانی که دوستشان دارید معرفی کنید👇 eitaa.com/M_M_ABOlHASANI ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج✨
‌ 🌀روحانیون و طلابی که جذبِ وزارتخانه‌ها،سازمان‌ها ونهادها میشوند بدانند که باید حافظ دین خدا باشند، مراقب باشند درگیر روزمرگی‌ها نشوند و جلوی تضعیف وبی رنگ شدن دستورات واحکام الهی را بگیرند. تابع باشید نه برخی مسوولین از خدا بیخبر! والحمدلله همه‌ی ما باور داریم روزی رسان اوست! ✍🏼 حجت‌الاسلام تراشیون
و نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ ٱلْوَرِیدِ: وخداوند‌ازرگ‌گردن، به‌آدم‌نزدیک‌تراست🤍
13.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✳️ 💠 اَنَا قَتِیلُ العَبَرَاتِ... من کشته اشک ها هستم... من در دلهایی هستم که شکسته اند... ┄┅═✧❁❁•••❁❁✧═┅┄ 🔻حساب‌های رسمی آیت الله تقوایی در فضای مجازی
✅ قضیه (ره) درباره یاد گرفتن نکته ای از یک بچه‌ آیت الله مصباح رحمة الله عليه: منزل ایشان (آیت الله بهجت رحمة الله عليه) در انتهای بن‌بستی بود که یک طرفش منزل ایشان بود و یک طرف منزل یک شخصی بود که همسایه نزدیک‌شان بود. دو سه تا بچه کوچک بودند از آن منزل می‌آمدند و می‌نشستند کنار منزل و در واقع این زاویه مشترک بین منزل آقای بهجت و منزل همسایه بود. یک روز ما رفتیم درس ایشان با یک حالت بشّاشی فرمودند که من امروز یک چیزی از این بچه‌ها یاد گرفتم! تقریباً حاصلش را من به زبان خودم عرض می‌کنم عین عبارت‌های ایشان یادم نیست اما مضمونش این بود.. ما تعجب کردیم آقای بهجت از بچه‌ هايی که بازی می‌کردند سر کوچه چی یاد گرفته؟ فرمودند من اینجا نشسته بودم داشتم مطالعه می‌کردم یک آمد درب منزل و به این بچه‌ها گفت: برو از مامانت نانی چیزی برای من بگیر بیاور، آن بچه گفت که برو از مامان خودت بگیر، این فقیر گفت که من گرسنه هستم، احتیاج دارم، تو برو به مامانت بگو یک چیزی به من بدهد.. دوباره خیلی صریح گفت برو از مامان خودت بگیر، دو سه مرتبه این تکرار شد تا این فقیر بالاخره دید نه این بچه‌ها از جایشان بلند نمی‌شوند رفت دنبال کارش. آنکه من یاد گرفتم این است که اگر ما خدا را به اندازه مامان حساب می‌کردیم به اندازه اینکه این بچه می‌فهمد که هرچه می‌خواهد از مامانش باید بگیرد.. اگر این را ما یاد می‌گرفتیم که هرچه می‌خواهیم برویم از بخواهیم بار ما بسته می‌شد، مشکل ما این است که خدا را کاره‌ای نمی‌دانیم نمی‌رویم سراغ او، این را می‌فرمود من از یک یاد گرفتم. ᚐᚑᚒᚓᚔ﴾࿇﴿ᚔᚓᚒᚑᚐ
گاهی باید به بگیم: خدایا! شکرت واسه غمی که بهت نزدیکترم کرد:)))