مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#ریحانه مریم فاضلے: 🔶 من مرده بودمـ، با اسلامـ زنده شدمـ واضح تر بگویمـ من دوباره متولد شدمـ❗️ 👇
📚 ایمان باید همراه با دانش و #علم نسبت به دین باشد:
🔶 دایانا بیتی درباره مشکلات یک #مسلمان در جامعه آمریکا میگوید: «وقتی با پوشش اسلامی به مدرسه میرفتم با برخورد نامناسب همشاگردیها و دیگر بچههای مدرسه مواجه میشدم و حتی گاهی اوقات در مسیر مدرسه، آب دهان بر روی من میانداختند و میگفتند اگر میخواهی اذیت نشوی باید حجابت را برداری و بدون #پوشش وارد مدرسه شوی که البته پذیرش این موضوع برای من بسیار سخت بود؛ اعتقاد من بر این است که ایمان داشتن کافی نیست بلکه این ایمان باید همراه با دانش و علم نسبت به دین باشد تا بعدا حجابمان را برنداریم و دچار سردرگمی نشویم»❗️
🔶 مریم فاضلی (ورونیکا) بانوی شیعه آلمانی هم در مورد حجابش میگوید: «زیر این چادر مشکی هم ارزش پیدا کردم و هم #کرامت؛ کرامتی که جز زیر این سیاهی جای دیگری پیدا نمیشود❗️
🔶 من اوایل که مسلمان شده بودم نماز میخواندم و روزه میگرفتم ولی حجاب نداشتم به همین دلیل به آرامش هم نرسیده بودم؛ حجاب برای زن #جهاد است و این یک مسئولیت است و فقط یک تکه پارچه به عنوان روسری نیست، این به دنیا نشان میدهد که ما مسلمان هستیم، حجاب برای من یک تولد دوباره بود از این رو دوباره شهادتین را گفتم و اشک ریختم؛ در قم و در کنار سفره اهل بیت(علیهم السلام) بود که مذهب تشیع را درک کردم و زیباترین لحظه زندگی ام هم این است که چادر #نماز برسر میگذارم و در مقابل درگاه خداوند دست نیاز دراز میکنم»❗️
قرارگـــاهفرهـــنـــگۍبــاقــراݪــعــلــومـ
🌿 http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
🍃❤️| @masjed_gram
#تلنگر
๑﷽๑
📝📝مشغول به هـر کاری کہ هستی،
یادت نـرود کاتبانی آسـمانی، دارند
مینـویـسـند اعـمـالـت را، مـو بـه مـو
با هم ببینیم 👇👇
🕋🕋«وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ ،
كِراماً كاتِبِينَ ، يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُون »
💠💠«مطمئن باشید فرشتگانی بر شما
گمارده شده اند کہ نگهبان اعـمالتـان هستند،
کہ محـترمـند و مینویـسند خـوب و بـدتان را کہ میدانند تمـام کـردارتـان را...»
💟💟 #سوره_انفطار10تا12
⚠️⚠️پس مراقب باشیم کہ مراقبمان هستند و ثبت میکنند ریزِ تمام ثانیه هایمان را، بی کم وکاست❌
🕋🕋«لایُغادِرُ صَغیرةً ولاکَبیرةً إلّا أحصاها»
🔔🔔اصلا ایمان یعنی همین و والسلام!
#سوره_کهف_آیه49
قرارگـــاهفرهــنـــگۍبــاقــراݪـــعـــلـــومـ
🌿http://eitaa.com/joinchat/2187919365Ce695022c8e🌿
[🌴] @masjed_gram
1_29641453.mp3
زمان:
حجم:
2.78M
💠 #شور احساسی #اربعین #کربلا
❤️ ببار از تشنگی مردم
❤️ یه کاری کن کم آوردم
🎤 #حسین_سیب_سرخی
🏴 @masjed_gram
مسجد امام محمدباقر علیه السلام
#مرور_زندگی_امام_حسین 30 بعد از حمله اولیه، یاران امام به صورت چند نفری به میدان رفتند و جنگیدند🗡 و
#مرور_زندگی_امام_حسین 31
عبدالله بن عمیر ساکن کوفه بود. روزی گروهی سرباز را دید و از مقصدشان پرسید و شنید که برای جنگ🗡 با حسین می روند. به خانه اش رفت و با همسرش ام وهب شبانه از شهر خارج شدند و به امام پیوستند.
بعد از حمله اولیه، نبرد تن به تن شروع شد و عبدالله از اولین نفراتی بود که به میدان رفت. جنگی کرد جانانه و نوشته اند در حدود 19 سوار و چند پیاده را کشت و بعد اسیر شد. به دستور عمر سرش را جدا کردند و به جانب سپاه امام پرتاب کردند.😑
ام وهب فورا خود را به بدن شوهرش رساند و می گفت: بهشت بر تو گوارا باد.
در همین حین شمر به غلامش دستور داد تا با عمودی به سر ام وهب بزند و اینچنین در بین شهدای کربلا این بانوی والا مقام هم قرار گرفت...
جناده بن کعب به همراه همسرش بحریه و پسرشان عمرو از مکه همراه امام بودند. جناده صبح عاشورا در حمله اولیه به شهادت رسید. هنگام تاختن بسوی دشمن می گفت: بر بیعت خود استوارم تا برای وارث خود این عهد را به ارث بگذارم.
با شروع نبرد تن به تن، عمرو پسر جناده که نوجوان بود؛ نزد امام آمد تا اذن میدان بگیرد. امام اجازه ندادند و فرمودند: پدرت در اولین حمله کشته شده، شاید مادرت کشته شدنت را دوست نداشته باشد.
عمرو گفت: البته مادرم مرا به جهاد امر کرده و نزد شما فرستاده...
امام پذیزفتند. عمرو در میدان این رجز را می خواند: امیرم حسین است و چه خوب امیری؛ نشاط دل پیامبر و مژده دهنده به سعادت و بیم دهنده از باطل.
علی و فاطمه پدر و مادرش؛ مانند او کسی را می شناسید؟
او بعد از کارزاری کوتاه به شهادت رسید.
بحریه که حالا هم همسر شهید بود و هم مادر شهید، عمود خیمه اش را کند و در حالیکه می گفت: من زنی ضعیفم اما شما را در راه حمایت فرزندان فاطمه ضربتی سخت می زنم. آن را به سوی لشکر عمر پرتاب کرد و نوشته اند که حتی فردی را هم کشت! امام خود را به بحریه رساندند و او را به خیام بازگرداندند.
خانواده های حسینی این چنین اند...
ادامه دارد ...
◾️
▪️◾️ @masjed_gram
#خاطرات_شهدا
🌱 لباسش و كه پوشيد به بچه ها گفت بچه هاي #خوبي باشين همين جا تو اتاق بازي كنين تا من و مامانتون بريم و برگرديم
با تعجب😳 نگاش كردم گفتم كجا بريم⁉️
🌱_بريم حرم دعاي #وداع و بخونيم و بيايم
+پس بچه ها چي؟
_بچه ها ميمونن ديگه😊..يه بارم من و تو
تنها بريم #حرم
🌱مكث نكردم🚫 سريع آماده شدم
كوچه خلوت بود چند قدم كه رفتيم آروم #دستامو گرفت
+گفتم عه!زشته😅
_گفت ولش كن بابا يه بارم #حرف دلمونو❤️ گوش بديم
🌱تو كل مسير سرم و بالا نميكردم🚫 كه مبادا با كسي چشم تو چشم بشم و خجالت بكشم☺️
نزديك #حرم كه رسيديم ديدم راهشو كج كرد به طرف #بازار!
🌱+گفتم مگه نميخاي بريم حرم⁉️
_گفت چرا ولي اول يه بازار بريم يه چيز واسه #خودت بخر
بازار شلوغ بود👥👥 منم بخاطر اينكه حرفش و زمين نندازم،يه #روسري گرفتم و يه چادر نماز گل گلي🌸 هم واسه #فاطمه..
🌱رفتيم حرم تو همون حياط #صحن رضوي نشستيم،كلي ازم عكس انداخت📸 كلي ازش عكس انداختم..دعا خونديم📖 و...
اين شد #آخرين باري كه آقا محمد به حرم مشرف شدند.
به اين ميگن #هواي_دو_نفره[💞]•°
(دلنوشته همسر شهيد)
#آخرين_زيارت(دوماه قبل اعزام به سوريه)
#شهید_محمد_بلباسی
#شهید_مدافع_حرم
🕊|🌹 @masjed_gram