eitaa logo
کانال رسمی دکتر معصومی اصل
3.5هزار دنبال‌کننده
945 عکس
743 ویدیو
6 فایل
🔸مدرس دانشگاه ، سخنران و نویسنده صفحات دیگر👇🏻 https://zil.ink/dr.masoumiasl 🔹ارتباط با ادمین: @Faezehseyedmofid
مشاهده در ایتا
دانلود
🕯️🔎 عیار ها در سفر رسیدن به کربلا متفاوت است... یک شخصی مثل محمد حنفیه، برادر امام است غریب به شش، هفت پسر دارد که امام پسرهای ایشان را خیلی دوست دارد. تاریخ می‌گوید که محمد حنفیه به دو خصلت مشهور است : یک: بسیار دلسوز دو : بسیار با محبت !! محمد حنفیه ، امام حسین علیه السلام را نیز به شدت دوست دارد و ایشان را به امامت قبول دارد. ایشان را تنها هدایتگر و مصلح روی زمین می‌داند. اما تاریخ روایت می‌کند که همین شخص زمانی که میل پیوستن به قافله اصحاب امام حسین را در پسرهایش می‌بیند، به آنها اذن رفتن و جنگیدن با امام را نمی‌دهد، و حتی وقتی که یکی از پسرهایش را مشتاق‌تر و بی‌تاب‌تر می‌بیند، آن را در حجره ای زندانی می‌کند. زمانی که امام درباره پسرهایش از او سوال می‌پرسد که چرا برای شهادت در راه خدا آنها را راهی نمی‌کند، او به پهنای صورت اشک می‌ریزد و به امامش عرضه می‌دارد : یا حسین من تو را خیلی دوست دارم اما پسرهایم را هم دوست دارم ... در کنار این شخصیت فردیست به نام جعفر همسر زینب کبری سلام الله علیها. او به علت کسالت و کم سو بودن چشم‌هایش در کربلا حضور ندارد. اما به پسرهایش عون و محمد می‌گوید : هرجا نیاز به جانفشانی شد مبادا بگذارید حسین جلوتر از شما برود... اول شما به میدان بروید و فدایی راه امامتان شوید. ✍🏻 دکتر معصومی اصل "محرم الحرام ۱۴۴۶" 🔻 @M_masoumiasl
🔎🕯️ فرزدق شاعر اهل بیت است ... هنگامی که به قصد تمتع همراه با مادرش به سمت مکه عازم می شود ،کاروانی را از دور میبیند که از مکه به سمت عراق در حرکت است. با تعجب سوال می‌کند ، چرا در فصل حج از مکه به عراق می‌روند ؟ زمانی که فرزدق به کاروان میرسد ، سوال میپرسد که این کاروان چه کسی است؟ جواب میدهند این کاروان حسین بن علی ست . فرزدق سریع خودش را به امام حسین(ع) میرساند و میگوید : یا حسین(ع)!در فصل حج همه به سوی مکه میروند، شما که امام مسلمین هستید، چرا از مکه به سمت عراق میروید؟! امام ماجرا را توضیح میدهند و به او تاکید می‌کنند که یزیدِ سگ باز ، میمون باز و شراب‌خوار از من بیعت خواسته است و من با یزید بیعت نخواهم کرد ! فرزدق کامل مجاب میشود که امام (ع) ماموریت‌ دارند و باید به سمت کوفه حرکت کنند . فرزدق و مادرش با اینکه متوجه می‌شوند، امام دنبال یار میگردند و ندای هل من ناصر ینصرنی امام را میشنوند. اما باز هم از امام خداحافظی می‌کند و به حج می روند ... امام مسیر خود را به سمت کربلا ادامه میدهد و ماموم به سمت حج میرود ! در کنار این شخصیت فردی است مثل مادر وهب وهب و مادرش هر دو مسیحی هستند. زمانی که این دو بزرگوار صحبت های امام را میشنوند و متوجه ماموریت امام در این مسیر می‌شوند ، هر دو مسلمان شده و با علم به اینکه امام به سمت قتلگاه می روند، هل من ناصر ینصرنی امام را لبیک می گویند. یکی یار بود و از امام برگشت... یکی مسیحی بود و پیوست.!! ✍🏻 دکتر معصومی اصل " محرم الحرام ۱۴۴۶ " 🔻 @M_masoumiasl
🕯️🔎 در سفر رسیدن به کربلا خواص جامعه مثل ابن عباس و محمد حنفیه امام حسین را نصیحت می‌کنند و تمام تلاش خود را می‌کنند که ایشان را از رفتن به این سفر منصرف کنند . در این بین کشاورزی به نام ابن نبیط در بصره به محض اینکه می‌شنود امام از مکه به سمت عراق در حرکتند و قصد دارند که با یزید بیعت نکنند، به همراه دو تن از پسرانش به سرعت خودشان را به امام می‌رسانند،تا ندای هل من ناصر ینصرنی امامشان را لبیک بگویند . در یکی از استراحتگاه‌ها توقف می‌کنند. همزمان به امام خبر می رسد که فردی به نام ابن نبیط برای یاری به خدمت رسیده است. امام به محض اینکه می‌شنوند این پیرمرد به همراه دو پسرش آمده‌اند ، سریع خودشان را به چادر آنها می رسانند. ابن نبیط که زودتر خودش را به چادر امام رسانده بود تا متوجه می‌شود امام به استقبال رفته اند، سریع مجدداً به چادر خودش باز می‌گردد. زمانی که ابن نبیط به چادر می رسد، امام تمام قامت مقابلش می ایستد و ایشان را در آغوش می گیرند. امام همان لحظه با خوشحالی برای این فرد دعا می کنند، دعایی که در همان زمان خیلی از خواص جامعه از آن محروم شدند . ✍🏻 دکتر معصومی اصل محرم الحرام ۱۴۴۶ ▪️ @M_masoumiasl
🔎🕯️ "ولید بن عتبه " فرماندار مدینه است. از ولید به عنوان فردی میانه رو در تاریخ یاد می شود. آن زمان که معاویه می‌میرد، فرماندار مدینه امام حسین (ع) را برای بیعت با یزید به دارالعماره دعوت می‌کند. ماموران حکومتی از آنجا که می‌دانستند امام با یزید بیعت نخواهد کرد قصد جان ایشان را کرده بودند. اما امام با زیرکی برای پاسخ به نامه یزید فرصت می‌خواهند و پس از کشمکش‌های زیاد با ماموران حکومتی به سلامت از دارالعماره خارج می‌شوند. همان شب وقتی ولید به خانه باز می‌گردد، همسرش اسماء به او می‌گوید : شنیدم امروز پسر فاطمه را به دارالعماره فراخواندی ! ولید، دستپاچه می شود و جواب می دهد : بله همسرش به نرمی ادامه می دهد : ولید فراموش کردی شرط ازدواجمان چه بود؟! نکند کاری کنی پسر فاطمه اذیت شود. به یاد داری رسول خدا درباره حسین چه می‌گفت؟! نکند دستت به خون کسی آلوده شود. ولید پس از شنیدن صحبت‌های همسرش اسماء تحت تاثیر قرار می‌گیرد و می‌گوید : هیچ نگران نباش که من سر قولی که داده‌ام هستم!. از آن پس ولید تعمداً دیگر برای بیعت گرفتن به سراغ امام حسین علیه السلام نمی‌رود و اینگونه امام فرصت پیدا می‌کنند که از مدینه به سلامت مهاجرت کنند. اگر تذکر به موقع اسما (همسر ولید) نبود، ممکن بود ماموران حکومتی امام را در همان مدینه به شهادت برسانند. یک زن با درایت زیرکانه این گونه امامش را یاری می‌کند. در حالی که در همان دوران زنانی مانند زنان کوفه هم بودند که به وعده طلا و سکه ابن زیاد، شوهرانشان را از سپاه مسلم بن عقیل به خانه‌ها کشاندند! ✍🏻 دکتر معصومی اصل " محرم الحرام ١۴۴۶ " 🔻 @M_masoumiasl