#طب_اسلامی
مصاحبه ای از حجتالاسلام دکتر احمد مروارید، استاد دانشگاه علوم اسلامی رضوی مشهد در سال 1398 خبرگزاری مهر منتشر شده است(متن خبر ). استاد رشته «فقه و مبانی حقوق اسلامی» در نقد قائلین به طب اسلامی گفته است: «طب اسلامی باید این مسئله را تبیین کنند که اگر ائمه (علیهم السلام) خودشان طبیب بودند دیگر چرا به طبیب مراجعه میکردند؟»
جناب آقای دکتر مروارید نقدی را بر طب اسلامی بیان کرده اند در حالی که خود این سخن نیاز به اثبات دارد چون بر اساس جستجوهای انجام گرفته در منابع شیعه، به غیر از کارهایی مانند «حجامت» و «فصد» که اساسا نیاز به کمک دیگران است، هیچ گزارش معتبری مبنی بر مراجعه معصومان علیهمالسلام به طبیبان وجود ندارد. برخی از جریان های مشهور مانند حاضر شدن طبیب بر بالین امیر مومنان علیهالسلام نیز در منابع غیر شیعی گزارش شده است.
البته معصومان علیهمالسلام از داروهایی استفاده می کردند و برای دیگران هم تجویز کرده اند و حتی دیگران را بر مراجعه به طبیب منع نکرده اند اما هیچ گزارش معتبر وجود ندارد که خود حضرات به طبیب مراجعه کرده باشند.
شبیه این سخنان توسط آیتالله علوی بروجردی در سال 1397 نیز منتشر شده است. خبر گزاری تسنیم یاداشتی را از حجتالاسلام امیری، مدیر مؤسسه فقهالطب، در نقد آقای بروجردی منتشر کرده است که در (👈اینجا👉) می توانید مطالعه کنید.
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
@MaarefHadith
#طب_اسلامی
✍️محمد مهدی احسانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم
کدام طب؟
سالهای قبل، همایشهای بزرگی با عنوان "طب اسلامی" و "طب سنتی" برگزار می شد. کمیته علمی این همایشها از بزرگان و آیات حوزوی و پزشکان و استادان مبرز دانشگاهی تشکیل شده بود. آن روزها که دور هم نیست، هنوز طرفداری از طب اسلامی و سنتی تبدیل به فحش نشده بود؛ بلکه نوعی روشنفکری و جامع نگری به حساب می آمد.
کم کم روی این موضوع کار شد و طرفداری از طب سنتی تبدیل به یک فحش مبتذل گشت.
معمولا در چنین موقعیت هایی، برخی صلاح خود را در آن می دانند که تغییر موضع دهند.
نویسنده، نه طرفدار طب سنتی است و نه طرفدار طب جدید؛ بلکه طرفدار سلامتی و عافیت است.
اگر طب سنتی، برای تامین سلامتی بشر، کافی بود، انسانها به سراغ روشهای جدید نمی رفتند. امروزه نیز اگر طب جدید برای تامین سلامتی بشر کافی باشد، مردم به سراغ طب سنتی نمی روند.
اساسا مردم، کاری با نامها و شعارها ندارند؛ بلکه به دنبال نتیجه هستند.
نگارنده در طول چند سال، دوازده هزار روایت مرتبط با سلامت و درمان روحی و جسمی را از حیث سند و دلالت حدیثی (نه دلالت پزشکی) بررسی کرده است. اما هیچگاه خود را طبیب و حکیم و ... نمی داند؛ چراکه پژوهش رجالی، فقه الحدیثی و اعتبارسنجی روایات، چیزی است و طبابت و پزشکی، چیزی دیگر. نگارنده شاید در جهت نخست، سخن بگوید، ولی در جهت دوم، ترجیح می دهد که نظریه پردازی را به اهالی آزمایشگاه و میکروسکوپ بسپارد.
اما چند سوال از طرفداران دو آتشه طب اسلامی و مخالفان و منکران آن برایم پیش آمده که به صورت خلاصه و اجمال، مطرح می کنم.
۱. منکران طب اسلامی، چرا منکر اقتصاد اسلامی، روان شناسی اسلامی، جامعه شناسی اسلامی، علوم سیاسی اسلامی و برخی دیگر از دانشها با پسوند اسلامی نیستند؟ تفاوت طب اسلامی با سایر "اسلامی" ها چیست؟
۲. منکرانی که میگویند، روایات طبی برای مخاطبی خاص صادر شده و باید ویژگی های مخاطب، منطقه صدور و ... را در نظر گرفت، آیا قایل به این هستند که مثلا روایات فقهی، عقیدتی و اخلاقی را می توان بدون در نظر گرفتن مخاطب، فرهنگ و فضای تخاطب، فهمید و اخذ و عمل کرد یا به آن معتقد شد؟
۳. منکرانی که میگویند برخی از روایات طبی، ضعیف است، آیا قایلند که همه روایات فقهی، عقیدتی، اخلاقی، تفسیری و ... صحیح به مصطلح متاخران است؟
۴. طرفداران دوآتشه ای که با دیدن هر روایت طبی، آن را تبدیل به نسخه می کنند، آیا قایل اند که هر دستور پزشکی برای هر مخاطبی، درمان است؟
۵. طرفداران دوآتشه ای که پیش از رسیدن به اجتهاد از روایات پزشکی استفاده قواعدی می کنند، آیا قایل اند که در روایات پزشکی نیازی به اجتهاد نیست و تنها در روایات فقهی و مثلا عقیدتی باید اجتهاد کرد؟ با چه ملاکی این حرف را می گویند یا عمل می کنند؟
۶. طرفداران دوآتشه ای که هر متن منسوب به معصوم را به عنوان نسخه پزشکی پیشنهاد می دهند، آیا قایل اند که انتساب نسخه ها به جناب ابن سینا باید ثابت شود ولی نیازی به بررسی انتساب گزاره ها به حضرات معصومان علیهم السلام نیست؟
گمان می کنم بهتر است به جای دعوا و کشاندن آن به سطح جامعه و نیز به جای سخن گفتن یک طرفه و ندیدن نظریات مخالف، مباحثات علمی، برای دریافت حقیقت و حل مشکل مردم رونق گیرد.
در این میانه، کسانی هم در بین پزشکان جدید و هم در میان طبیبان سنتی و کارشناسان دینی هستند که بدون سر و صدا مشغول کار پژوهشی اند و نتایج تحقیقات خود را بدون کوفتن بر سر دیگران، منتشر می کنند. روش و کار اینها جای تقدیر و الگوگیری دارد.
می توان به جای بیانیه دادن، طرح شعارهای کلی و دستوری، باید و نباید گفتن در سطح جامعه علمی و "زنده باد" و "مرده باد" گفتن، عمر گرانبها را صرف مباحثات علمی مفید در خدمت به مومنان کرد.
کسی که مسیر خود را حق می داند، بهتر است که راه حق را با منطق دنبال کند چراکه به فرمایش اهل بیت علیهم السلام، حقیقت با عقل و منطق دریافته می شود؛ نه با فریادکشیدن و بیانیه و بخشنامه دادن.
به امید روزی که فرصت بزرگ خدمت به قرآن کریم و اهل بیت علیهم السلام را که انقلاب اسلامی برایمان فراهم کرده، ارج نهیم و در این راستا، رشد مردم را مقصد فعالیتها و گفت وگوهای خویش سازیم.
والحمدلله رب العالمین
#کانال_علوم_ومعارف_حدیث
@MaarefHadith