چون به صحرا رسید نظرش بر درّاجی افتاد ( بازی ) از پی او رها کرد آن ( باز ) مدتی ناپیدا شد چون از هوا برگشت ماهی🐟 کوچکی در منقار داشت که هنوز بقیه حیاتی در آن بود. مأمون از مشاهده آن حال در شگفت شد🤔 و آن ماهی را در کف گرفت و معاودت نمود. چون به همان موضع رسید که در هنگام رفتن #حضرت_جواد علیه السلام را ملاقات کرده بود باز دید که کودکان پراکنده شدند و حضرت از جای خود حرکت نفرمود. مأمون گفت : ای محمّد! این چیست که در دست دارم ؟ حضرت به الهام ملک علّام فرمود که حق تعالی دریایی🌊 چند خلق کرده است که ابر☁️ از آن دریاها بلند می شود و ماهیان ریزه با ابر بالا می روند و بازهای 🦅 پادشاهان آن را شکار می کنند و پادشاهان آن را در کف می گیرند و سلاله نبوت را به آن امتحان می نمایند.
مأمون از مشاهده این معجزه تعجبش😲 افزون شد و گفت : حقا که تویی فرزند #امام_رضا علیه السلام و از فرزند آن بزرگوار این عجایب و اسرار بعید نیست؛ پس آن حضرت را طلبید و اعزاز و اکرام بسیار نمود و اراده کرد که امّ الفضل دختر خود را به آن حضرت تزویج نماید.
😠 از استماع این قضیه بنی عباس به فغان آمدند و نزد مأمون جمعیت کردند و گفتند خلعت خلافت که اکنون بر قامت بنی عباس درست آمده و این شرف و کرامت در ایشان قرار گرفته چرا می خواهی که از میان ایشان به در بری و بر اولاد علی بن ابی طالب قرار دهی! با آن عداوت قدیم که در میان سلسله ما و ایشان بوده است و آنچه در حق امام رضا علیه السلام کردی خاطرهای ما همیشه از آن نگران بود تا آنکه مهم او کفایت شد. مأمون گفت : سبب آن عداوت پدران شما بودند اگر ایشان خلافت ایشان را غصب نمی کردند عداوتی در میان ما و ایشان نبود و ایشان سزاواترند به امامت و خلافت از ما.
ایشان گفتند: این کودکی است خردسال و هنوز اکتساب علم و کمال ننموده است اگر صبر کنی که او کامل شود بعد از آن به او مزاوجت نمایی انسب خواهد بود. مأمون گفت : شما ایشان را نمی شناسید، علم ایشان از جانب حق تعالی است و موقوف بر کسب و تحصیل نیست و صغیر و کبیر ایشان از دیگران افضلند و اگر خواهید شما را معلوم شود علمای زمان را جمع کنید و با او مباحثه نمایید.
ایشان یحیی بن اکثم را که اعلم علمای ایشان بود و در آن وقت قاضی بغداد بود اختیار کردند و مأمون مجلسی عظیم ترتیب داد و یحیی بن اکثم و سایر علما و اشراف را جمع کردند پس مأمون امر کرد که صدر مجلس را برای آن حضرت فرش کردند و دو متکا برای آن حضرت نهادند.
📖 شیخ مفید فرموده : پس #حضرت_جواد علیه السلام تشریف آورد در حالی که هفت سال و چند ماه از سن شریفش گذشته بود و در موضع خود بین المسورتین نشست و یحیی بن اکثم مقابل آن حضرت نشست و مردم هم هر کدام در مرتبه خود نشستند و جای مأمون را پهلوی حضرت جواد علیه السلام قرار دادند.
پس یحیی خواست به جهت امتحان آن حضرت مسأله سؤال کند. اول رو کر به مأمون و گفت : یا امیرالمؤمنین ! رخصت می دهی از ابوجعفر مسأله سؤال کنم ؟ مأمون گفت : از خود آن جناب دستور بطلب. یحیی از آن حضرت اذن طلبید، حضرت فرمود: ماءذونی، بپرس اگر خواهی.
یحیی گفت : فدایت شوم چه می فرمایی در حق کسی که مُحرِم بود و قتل صید کرد؟
حضرت فرمود:
- در حِلّ کُشت او را یا در حرم؟
- عالم بود یا جاهل؟
- از روی عمد کشت یا از خطأ؟
- آزاد بود یا بنده
صغیر بود یا کبیر
- این ابتداء صید بود یا باز هم صید کرده بود
- آن صید از پرندگان بود یا غیر آن
- از صغار صید بود یا از کبار آن
- این محرم اصرار دارد یا پشیمان شده
- در شب بود صید آن یا در روز
- احرام عمره او است یا احرام حج او
یحیی از شنیدن این فروع در تحیر 😲ماند و هوش از سرش به در رفت و عجز از صورتش ظاهرشد و زبانش در تلجلج افتاد.
این وقت بر حضار مجلس امر واضح شد، پس مأمون حمد کرد خدا را و گفت : آیا دانستید الان آنچه را که منکر بودید؟
پس رو کرد به آن حضرت و گفت : آیا خطبه می کنی؟ فرمود: بلی ، عرض کرد: پس خطبه تزویج دخترم امالفضل را از برای خود بخوان چه آنکه من شما را برای دامادی خود پسندیدم اگرچه گروهی از این وصلت کراهت دارند و دماغشان به خاک مالیده خواهد شد؛ پس حضرت شروع کرد به خواندن خطبه نکاح و فرمود:
( اَلْحَمْدُللّهِ اِقْرارَا بِنِعْمَتِه وَ لا اِله اِلاّ اللّهُ اِخْلاصا لِوَحْدانِیَّتِهِ وَ صَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ بَرِیِّتِهِ وَ اْلاَصْفِیآء مِنْ عِتْرَتِهِ.
اَمّا بَعْدُ: فَقَدْ کانَ مِنْ فَضْل اللّهِ عَلَی اْلاَنامِ اَن اَغْناهُمْ بِالْحلالِ عَنِ الْحَرامِ فَقالَ سُبْحانهُ: وَ اَنْکِحُوا اْلاَیامی مِنْکُمُ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اَنْ یَکُونُوا فُقَرآءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ. )
پس حضرت با مأمون صیغه نکاح را خواند و امالفضل را تزویج کرد و صداق آن را پانصد درهم جیاد، موازی مهر جده اش، حضرت فاطمه سلام اللّه علیها قرار داد و چون صیغه نکاح جاری شد خدم و حشم مأمون آمدند غالیه بسیار آوردند و ریشهای خواص را به غالیه خوشبو کردند پس نزد سایرین بردند ایشان نیز خود را خوشبو کردند آنگاه خوانهای نعمت آوردند و مردم غذا خوردند. پس از آن مأمون هر طایفه و گروهی را که به اندازه شأنش جایزه داد و مجلس متفرق شد و خواص باقی ماندند و سایرین رفتند.
آن وقت مأمون به آن حضرت عرضه داشت : فدایت شوم ! اگر میل داشته باشید جواب مسائل محرم را بفرمایید تا مستفید شویم؛ پس حضرت شروع فرمود به جواب دادن و هر یک از شقوق مساءله را بیان فرمود.
صدای احسنت مأمون بلند شد.
آنگاه خدمت آن حضرت عرضه کرد که شما هم سؤالی از یحیی بفرمایید، حضرت به یحیی فرمود: بپرسم ؟
عرض کرد: هرچه میل شما باشد، اگر پرسیدید جواب دانم می گویم و الا از شما یاد می گیرم.
حضرت فرمود: بیان کن جواب این مسأله را که مردی نظر کرد به زنی در اول روز و نظرش حرام بود
چون روز بلند شد بر او حلال شد،
چون ظهر شد حرام شد،
چون عصر شد حلال شد،
چون آفتاب غروب کرد حرام گشت ، چون وقت عشاء رسید حلال شد،
چون نصف شب شد حرام گشت،
چون فجر طالع گردید حلال شد از برای او، بگو برای چه بوده که این زن گاهی حرام بوده بر آن مرد و گاهی حلال ؟
😳 یحیی گفت : به خدا سوگند که من جواب این سؤال را ندانم، شما بفرمایید تا یاد گیرم.
فرمود: این زن کنیزکی بود و این مرد اجنبی بود، وقت صبح که نگاه کرد بر او نگاهش حرام بود، روز که بلند شد او را خرید بر او حلال شد، وقت ظهر او را آزاد کرد حرام شد، وقت عصر او را تزویج کرد حلال شد، وقت مغرب او را مظاهره کرد حرام شد، وقت عشاء کفاره ظِهار داد حلال شد، نصف شب او را یک طلاق داد حرام شد، وقت فجر رجوع کرد حلال شد.
این وقت مأمون رو کرد به حاضرین از بنی عباس و گفت : آیا در میان شما کسی هست که این مسأله را اینطور بتواند جواب دهد؟ یا مسأله سابقه را به این تفصیل بداند؟ گفتند: نه به خدا سوگند شما اعلم بودید به حال ابوجعفر علیه السلام از ما.
مأمون گفت : وای بر شما! اهل بیت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم از میان خلق امتیازی دارند به فضل و کمال و کمی سن مانع کمالات ایشان نیست و برخی از فضایل ابوجعفر علیه السلام بگفت تا مجلس به هم خورد و مردم برفتند.
روز دیگر نیز مأمون جوائز و عطایای بسیار به مردم بخشش کرد و از #حضرت_جواد علیه السلام اکرام و احترام بسیار می نمود و آن حضرت را بر اولاد و اقرباء خود فضیلت می داد تا زنده بود.
ادامه دارد ...
#نهج_البلاغه | #حکمت ۴۵۵
🏷️ بهترین شاعر عرب
┄┅═✧ا﷽ا✧═┅┄
❁• وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ اَلشُّعَرَاءِ فَقَالَ عليهالسلام إِنَّ اَلْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ اَلْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا فَإِنْ كَانَ وَ لاَ بُدَّ فَالْمَلِكُ اَلضِّلِّيلُ
يريد إمرأ القيس
┅───────────────┅
☜ و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيد بزرگترين شاعر عرب كيست؟ فرمود:) شاعران در يك وادى روشنى نتاختهاند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان، بزرگترين شاعر است.
─┅•═༅𖣔✾✾𖣔༅═•┅─
♻️ ترجمه فیضالاسلام: از امام عليه السّلام پرسيدند بزرگترين شعراء كيست آن حضرت (دربارۀ امرء القيس) فرمود: شعراء نتاختهاند در يك دسته اسبهاى گِرُوْبرى تا پايان كمال آنها نزد ربودن نى گِرُوْ شناخته شود (شعر شعراء بيك روش نيست كه بتوان يكى را بر ديگرى برترى داد) و اگر ناگزير بوده و چاره نباشد جز برترى دادن، پس پادشاه گمراه برتر است
(سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) مراد حضرت از ملك ضلّيل امرء القيس است (و اينكه او را پادشاه خوانده براى خوبى شعر او است، و اينكه او را گمراه خوانده بجهت آنست كه كافر و فاسق بوده).
🇯 🇴 🇮 🇳
📖 در يكى از شبهاى ماه مبارك رمضان كه امام عليه السلام مجلس اطعامى براى مؤمنان فراهم كرده بود سخن از شعر و شاعران به ميان آمد.
🗣️ بعضى از حاضران از امام عليه السلام پرسيدند: برترينِ شعراى عرب كيست؟ امام عليه السلام در يك جواب كوتاه حكيمانه فرمود: «شاعران همه يك روش نداشتند و در يك ميدان به مسابقه نپرداختند تا پيشگام آنها مشخص شود و اگر ناگزير بايد به اين سؤال پاسخ داد بايد گفت: او همان سلطان گمراه بود».
🤔 منظور امام عليه السلام امرؤ القيس، شاعر معروف عرب است (كه امام عليه السلام او را بر همه ازنظر قدرت شعرى مقدم شمرد هرچند اشعار او محتواى جالبى ندارد)»؛ (وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَاءِ فَقَالَ عليه السلام: إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا، فَإِنْ كَانَ وَ لَا بُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ (يريد امرأ القيس)).
💡 «حَلْبَةٍ» (بر وزن دفعة) به معناى يك مرحله مسابقۀ اسبسوارى است و گاه به معناى ميدان مسابقه تفسير شده است.
💡 «قَصَبَة» (بر وزن شجرة) در اصل به معناى چوبۀ نِى است و در اينجا منظور آن چوبۀ نىاى است كه در آن زمان در آخر مسير مسابقه بر زمين نصب مىكردند و هركَس از همه پيشتازتر بود خم مىشد و آن را برمىگرفت و برنده از بازنده به اين وسيله شناخته مىشد.
💡 «الضِّلِّيلُ» صيغۀ مبالغه به معناى شخص بسيار گمراه و بدكار است و اين لقب را عرب براى امرؤ القيس انتخاب كرد زيرا او علىرغم استعداد فوقالعادهاش در شعر، آلودگىهاى فراوان داشت.
🤑 حتى بعضى گفتهاند كه او اباحى مسلك بود.
به هر حال گفتار امام عليه السلام بهخوبى نشان مىدهد كه نه تنها آن حضرت در فن خطابه سرآمد بود؛ بلكه در شناسايى اشعار شاعران نيز آگاهى فراوان داشت و ديوانى از آن حضرت امروز در دست ماست كه البته اصالت آن ثابت نيست و يا حداقل بخشى از اشعار آن مشكوك است.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
#قرآن_کریم 217
💫 سوره مبارکه یونس
[علی نبینا و آله و علیه السلام]
✨ آیات مبارکه 71 - 78
🎧 تلاوت 🎞 تصویری
🎙 تفسیر 📖 ترجمه
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
✨ ثوابِ تلاوت این صفحه هدیه به محضر نورانی #جواد_الائمة [ علیه الصلوة و السلام ]
✨ جهت سلامتی و تعجیل در فرج #امام_زمان (عجّل الله تعالی فرجه و علیهالسلام) و سلامتی و عزت و اقتدار نائب الامام امام خامنهای مدّظله العالی صلوات
═════❖•°🌸 °•❖════
✨ @Nafaahat
╰๛--- ‑ ‑ - -
┄═⊹❁❈【 ۲۱۷ 】 ❈❁⊹═┄
╔═══════════════════
۞ وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَ تَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَ شُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لَا تُنْظِرُونِ ﴿ ۷۱ ﴾
داستان نوح را برای بتپرستها بخوان: او قومش را به مبارزه طلبید: «مردم! اگر تحمل حضورم برایتان سخت است و یادآوری آیههای خدا برایتان سنگین است و اگر قصد مقابله دارید، بدانید توکلم فقط به خداست؛ پس فکرهایتان را روی هم بگذارید و بتهایتان🗿 را جمع کنید و هر کاری میتوانید، بکنید تا مبادا بعدها غصه بخورید که چرا فلان کار را نکردید! بعد، کارم را تمام کنید و مهلتم ندهید.
فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ ۖ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ ۖ وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ﴿ ۷۲ ﴾
اگر هم از قبول رسالتم سرپیچی کردید، من ضرر نمیکنم؛ چون من که از شما مزدی نخواسته بودم. مزد زحمتهایم فقط با خداست و مأمورم تسلیم او باشم.»
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَ جَعَلْنَاهُمْ خَلَائِفَ وَ أَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا ۖ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ ﴿ ۷۳ ﴾
ولی دروغگو دانستندش؛ پس او و آنانی را نجات دادیم که در آن کشتی عظیم همراهش بودند و آنان را جانشین بیدینها کردیم و کسانی را هم غرق کردیم که آیاتمان را دروغ دانستند؛ پس ببین چه شد عاقبت این هشدارداده شدهها!
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِ رُسُلًا إِلَىٰ قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا بِمَا كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ ۚ كَذَٰلِكَ نَطْبَعُ عَلَىٰ قُلُوبِ الْمُعْتَدِينَ ﴿ ۷۴ ﴾
بعد از نوح، پیامبران دیگری برای راهنماییِ قوموقبیلههایشان فرستادیم. آنان هم برای مردم معجزههایی آوردند؛ اما مردم از سرِ لجبازی بنا نداشتند حقایقی را باور کنند که از قبل دروغ دانسته بودند. بر دلهای تجاوزکارها اینطور مُهر بدبختی میزنیم.
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَىٰ وَ هَارُونَ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ ﴿ ۷۵ ﴾
باز، بعد از آن پیامبران، موسی و هارون را با معجزههایمان برای راهنمایی فرعون و نزدیکانش فرستادیم؛ اما خوی تکبرشان را ادامه دادند؛ چونکه جماعتی گناهکار بودند.
فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَٰذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ ﴿ ۷۶ ﴾
همینکه از طرف ما معجزههای بِحقّی برایشان آمد، ادعا کردند: «اینها فقط جادوجنبلهای رایج است!»
قَالَ مُوسَىٰ أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ ۖ أَ سِحْرٌ هَٰذَا وَ لَا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ﴿ ۷۷ ﴾
موسی گفت: «آیا این حرفها را دربارۀ معجزههای بِحقّی که برایتان آمده است، میزنید؟! آیا با توجه به اینکه جادوگرها به هدفشان نمیرسند، باز هم این معجزهها جادوجنبل است؟!»
قَالُوا أَ جِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاءُ فِي الْأَرْضِ وَ مَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ ﴿ ۷۸ ﴾
فرعونیان گفتند: «آمدهای تا ما را از کارهایی منصرف کنی که دیدیم پدرانمان دنبال آناند؟ بعدش هم خودت و برادرت قدرت را در این کشور بهدست بگیرید؟! محال است حرفهایتان را باور کنیم.»
══════❖•° 𑁍 °•❖══════
#قرار_روزانه | #تلاوت | #قرآن_کریم
🔗 مبـاحـث | فـقه و احـکام | تـلاوت |
🖱️ فـهرسـت سـور قـرآن کـریـم
╭══════════
✨ @Nafaahat
╰๛--- ‑ ‑ - -
مباحث
#لغات | #قرآن_کریم ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ 11 اَثاث: اسباب خانه. ⇦«اَثاثا وَ مَتاعا اِلی حینٍ» (80 / نحل)،
#لغات | #قرآن_کریم
❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄
19 اَجْر: مزد، ثواب و پاداش که در مقابل عمل نیک به انسان می رسد.
اجیر: کسی که در مقابل مزد کار می کند. استیجار یعنی به مزدوری گرفتن.
در قرآن مجید به ثواب آخرت و دنیا هر دو اطلاق شده است «وَ لاََجْرُ الاْخِرةِ اَکْبرُ» (41/نحل)، یعنی: و پاداش آخرت از آن هم بزرگ تر است.
«وَ اتَیْناهُ اَجْرَهُ فِی الدُّنْیا» (27/عنکبوت)، یعنی: پاداش او را در دنیا دادیم.
و نیز به مهریه زنان اجر گفته می شود «وَ اتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ» (25/نساء)، یعنی: و مهرشان را به خودشان بدهید.
📖 راغب در مفردات تصریح می کند که: اجر فقط در مزد عمل خوب گفته می شود برخلاف جزاء که در عمل خوب و بد هر دو استعمال می شود.
ناگفته نماند در تمام قرآن کریم، اجر در مقابل عمل نیک استعمال شده حتی در آیه «فَلَمّا جاءَ السَّحَرَةُ قالُوا لِفِرْعَوْنَ إِنَّ لَنا لاََجْرا» (41/شعراء)، یعنی: هنگامی که ساحران آمدند، به فرعون گفتند: پاداش مهمی خواهیم داشت؟
علت استفاده از کلمه اَجْر آن است که ساحران عمل خویش را آن وقت خوب می دانستند.
کلمه اجر با سایر صیغ آن 110 بار در قرآن آمده است.
┅───────────────┅
20 اَجَل: مدّتِ معیّن و آخر مدّت.
📖 راغب در مفردات گوید: اَجَلْ مدّتی است که برای چیزی معین شود و أجلِ انسان مدّت حیات اوست.
«وَ اَنْ عَسی اَنْ یکُوْنَ قَدِ اقْتَرَبَ اَجَلُهُمْ» (185/اعراف)، یعنی: (و آیا در این نیز اندیشه نکردند که) شاید پایان زندگی آنها نزدیک شده باشد؟
(تکرار: 52).
┅───────────────┅
21 اَجْل: سبب، علّت.
«مِنْ اَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی بَنی اِسْرائیلَ» (32 / مائده)، به سبب آن قتل، بر بنی اسرائیل چنین نوشتیم.
(تکرار: 1)
┅───────────────┅
22 اَحَد:
این کلمه در اصل (وَحَد) با واو است و دارای دو استعمال می باشد
- یکی آن که اسم استعمال می شود در این صورت به معنی یکی و یک نفر است.
«اذا حَضَرَ اَحَدَکُمُ المَوْتُ» (180/بقره)، یعنی: آن گاه که مرگ یکی از شما رسید و چون در سیاق نفی واقع شود افاده عمومی می کند مثل «وَ ما هُمْ بِضَارِیّنَ بِهِ مِنْ اَحَدٍ اِلاّ بِاِذْنِ اللّه» (102/بقره)، یعنی: به هیچ کَس جز به اذن خدا به واسطه آن سِحْر ضرر نمی زنند و اکثر استعمال آن در قرآن مجید در سیاق نفی است.
مُؤَنّث اَحَد، اِحْدَی است مثل «هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا اِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ» (52 / توبه)، یعنی: آیا درباره ما جز یکی از دو نیکی انتظار داری؟ (یا بر شما پیروز می شویم و یا شربت شهادت می نوشیم).
- استعمال دوّم آن است که وصف باشد به معنی یکتا و بی همتا و در این استعمال فقط بر باری تعالی اطلاق می شود.
«قُلْ هَوَ اللّه اَحَدٌ» (1 / توحید)، بگو خداوند یکتا و یگانه است.
(تکرار: 85).
┅───────────────┅
23 اَخْذ: گرفتن.
«وَ لمّا سَکَتَ عَنْ مُوسَی الْغَضَبُ اَخَذَ الاَْلْواحَ» (154/ اعراف)، یعنی: چون غضب موسی فرونشست الواح را گرفت.
🔍 با مراجعه به اَلْمُعْجَمُ الْمُفَهْرَس در موارد استعمال «اِتَّخَذَ» و «اِتَّخَذوُا» و سایر صیغ آن از باب افتعال، به نظر می آید که در تمام موارد آن، گرفتن توأم با قبول و خوشنودی ملحوظ است.
کلمه اِتَّخَذَ 21 بار در قرآن آمده است.
کلمه اخذ با مشتقات آن 273 بار در قرآن آمده است.
┅───────────────┅
24 آخِر: مقابل اوّل است.
«رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ تَکُونُ لَنا عیدا لاَِوَّلِنا و آخِرِنا» (114 / مائده)، پروردگارا! مائده ای از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای اوّل و آخر ما باشد.
تأخیر مقابل تقدیم و آخِرون مقابل اَوَّلُونَ است نظیر «ثُلَّةٌ مِنَ الاَّولینَ وَ قَلیلٌ مِنَ الاْخِرینَ» (13 و 14/واقعه)، یعنی: گروه کثیری از امت های نخستین هستند و اندکی از امت آخرین.
در قرآن مجید به قیامت دارُ الاْخِرَة و یَوْمُ الاْخِر اطلاق شده و این از آن رو است که زندگی دنیا اوّل و زندگی عُقْبی آخِر و پس از آن است.
(تکرار: 40).
┅───────────────┅
25 آخَر: دیگری.
مثل «لا تَجْعَلْ مَعَ اللّه اِلها آخَرَ» (22 / اسراء)، یعنی: با خدا، خدای دیگر مگیر.
جمع آخَر، آخَرون است مثل «اَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرون» (4 / فرقان)، یعنی: کفّار گفتند: در آوردن قرآن، مردمان دیگری او را یاری کرده اند.
مؤنث آخَر، اُخْری است «وَ لِیَ فیها مَآرِبُ اُخْری» (18/طه)، یعنی: نیازهای دیگری را نیز با آن برطرف می کند.
و جمع آن اُخَر است مثل «فَعِدَّةٌ مِنْ اَیّامٍ اُخَرَ» (184 / بقره)، یعنی: روزهای دیگری را (به جای آن روزه می گیرند).
کلمه آخَر (تکرار: 39) و اُخْری (تکرار: 26) و اُخَر (تکرار: 5).
1- همه انواع کالاها.
2- صفتی است که بر کثرت دلالت می کند.
3- یعنی حرکت جمله به سوی نفی احد می باشد (هیچکس).
13.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #نماهنگ | جواد الأوصیاء
◾️ #رهبر_انقلاب: زندگی #امام_جواد علیهالسّلام هم الگوست. امام جواد علیهالسّلام - امامی با آن همه مقامات، با آن همه عظمت در بیستوپنج سالگی از دنیا رفت...
╭──────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth 🏴
╰───────────