eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
38هزار عکس
34.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهران‌! سعۍکنید‌سربه‌زیر‌باشید اگربانامحرم‌زیاد‌و‌بی‌دلیل‌صحبت‌ کنید و‌ عفت‌‌ از دست می‌رود ...! - شھید‌ محمد‌هادی‌ذولفقاری‌ ❪@kh_ashayery_sh✨️💕 ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭──────๛- - - - - ┅╮ │🏴 @Mabaheeth 🥀 ╰─────────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
، یک نامه از ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
| ✉️ نامه ۵۴ - نامه به طلحه و زبیر در پاسخ به ادعاهاى سران ناکثین ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 🗞️ و من كتاب له عليه‌السلام إلى طلحة و الزبير مع عمران بن الحصين الخزاعي ذكره أبو جعفر الإسكافي في كتاب المقامات في مناقب أمير المؤمنين عليه‌السلام (نامه به طلحه و زبير كه ابو جعفر اسكافى آن را در كتاب مقامات در بخش فضائل اميرالمؤمنين عليه السّلام آورده، كه در سال 36 هجرى نوشته و توسّط‍‌ عمران بن حصين فرستاد) 📜 أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمَا وَ إِنْ كَتَمْتُمَا أَنِّي لَمْ أُرِدِ اَلنَّاسَ حَتَّى أَرَادُونِي وَ لَمْ أُبَايِعْهُمْ حَتَّى بَايَعُونِي وَ إِنَّكُمَا مِمَّنْ أَرَادَنِي وَ بَايَعَنِي ← پس از ياد خدا و درود! شما مى‌دانيد، گر چه پنهان مى‌داريد كه من براى حكومت در پى مردم نرفته، تا آنان به سوى من آمدند، و من قول بيعت نداده تا آن كه آنان با من بيعت كردند، و شما دو نفر از كسانى بوديد كه مرا خواستند و بيعت كردند. وَ إِنَّ اَلْعَامَّةَ لَمْ تُبَايِعْنِي لِسُلْطَانٍ غَالِبٍ وَ لاَ لِعَرَضٍ حَاضِرٍ فَإِنْ كُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي طَائِعَيْنِ فَارْجِعَا وَ تُوبَا إِلَى اَللَّهِ مِنْ قَرِيبٍ وَ إِنْ كُنْتُمَا بَايَعْتُمَانِي كَارِهَيْنِ فَقَدْ جَعَلْتُمَا لِي عَلَيْكُمَا اَلسَّبِيلَ بِإِظْهَارِكُمَا اَلطَّاعَةَ وَ إِسْرَارِكُمَا اَلْمَعْصِيَةَ ← همانا بيعت عموم مردم با من نه از روى ترس قدرتى مسلّط‍‌ بود، و نه براى به دست آوردن متاع دنيا. اگر شما دو نفر از روى ميل و انتخاب بيعت كرديد تا دير نشده (از راهى كه در پيش گرفته‌ايد) باز گرديد، و در پيشگاه خدا توبه كنيد. و اگر در دل با اكراه بيعت كرديد خود دانيد؛ زيرا اين شما بوديد كه مرا در حكومت بر خويش راه داديد، اطاعت از من را ظاهر، و نافرمانى را پنهان داشتيد. وَ لَعَمْرِي مَا كُنْتُمَا بِأَحَقِّ اَلْمُهَاجِرِينَ بِالتَّقِيَّةِ وَ اَلْكِتْمَانِ وَ إِنَّ دَفْعَكُمَا هَذَا اَلْأَمْرَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَدْخُلاَ فِيهِ كَانَ أَوْسَعَ عَلَيْكُمَا مِنْ خُرُوجِكُمَا مِنْهُ بَعْدَ إِقْرَارِكُمَا بِهِ ← به جانم سوگند! شما از ساير مهاجران سزاوارتر به پنهان داشتن عقيده و پنهان كارى نيستيد. اگر در آغاز بيعت كنار مى‌رفتيد (و بيعت نمى‌كرديد) آسان‌تر بود كه بيعت كنيد و سپس به بهانه سرباز زنيد. وَ قَدْ زَعَمْتُمَا أَنِّي قَتَلْتُ عُثْمَانَ فَبَيْنِي وَ بَيْنَكُمَا مَنْ تَخَلَّفَ عَنِّي وَ عَنْكُمَا مِنْ أَهْلِ اَلْمَدِينَةِ ثُمَّ يُلْزَمُ كُلُّ اِمْرِئٍ بِقَدْرِ مَا اِحْتَمَلَ فَارْجِعَا أَيُّهَا اَلشَّيْخَانِ عَنْ رَأْيِكُمَا فَإِنَّ اَلْآنَ أَعْظَمَ أَمْرِكُمَا اَلْعَارُ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَجَمَّعَ اَلْعَارُ وَ اَلنَّارُ وَ اَلسَّلاَمُ ← شما پنداشته‌ايد كه من كشندۀ عثمان مى‌باشم، بياييد تا مردم مدينه كسى بين من و شما داورى كنند، آنان كه نه از من طرفدارى كرده و نه به يارى شما برخاسته، سپس هر كدام به اندازۀ جرمى كه در آن حادثه داشته، مسؤوليّت آن را پذيرا باشد. اى دو پير مرد، از آنچه در انديشه داريد باز گرديد، هم اكنون بزرگ‌ترين مسئلۀ شما، عار است، پيش از آن كه عار و آتش خشم پروردگار، دامنگيرتان گردد. با درود ═══════❖•° 𑁍 °•❖═══════ ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ ترجمه و شرح فیض الاسلام: از نامه‌هاى آن حضرت عليه السّلام است به طلحه و زبير كه (در آن بى‌حقّى آنها را به پيمان شكنى اثبات نموده ، و) بوسيلۀ عمران ابن حصين خزاعىّ‌ فرستاده (خزاع نام قبيله‌اى است از ازد و عمران از دانشمندان اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و از شيعيان امام عليه السّلام بوده، و) آنرا ابو جعفر (محمّد ابن عبد اللّه) اسكافىّ‌ (اسكاف ده بزرگى بين نهروان و بصره بوده) در كتاب مقاماتش كه در فضائل امير المؤمنين عليه السّلام است بيان كرده: (۱) پس از حمد خدا و درود بر پيغمبر اكرم (صلی‌الله علیه وآله)، شما مى‌دانيد با اينكه پوشانده‌ايد كه من قصد مردم نكردم (خواستار بيعت نبودم) تا اينكه قصد من كردند (بيعت با مرا خواستند) و (براى بيعت بستن) دست بسوى آنان دراز ننمودم تا اينكه ايشان دست پيش من دراز كردند، و شما از جملۀ كسانى بوديد كه قصد من كرد و بيعت نمود،و مردم با من بيعت نكردند بجهت تسلّط‍‌ و غلبه (كه داشته باشم) و نه بجهت مال و دارائى موجود (كه طمع بآن كرده باشند، بلكه با اختيار و خواست خود دست بيعت به سويم دراز كردند) پس اگر شما با من باختيار بيعت نموده پيمان بستيد (از شكستن آن) برگرديد تا زود است (از اين كار زشت) توبه و بازگشت بسوى خدا نمائيد، و اگر با بى‌ميلى پيمان بستيد به آشكار ساختن طاعت و فرمانبرى (بيعت نمودن) و معصيت و نافرمانى در نهان (بى ميلى به پيمان بستن) براى (بازخواست نمودن) من بر خود راه گشوديد (تا از شما بپرسم چرا بى اكراه و زور بيعت نموديد اگر در باطن بى‌ميل بوديد) (۲) و به جانم سوگند (كه بميل و رغبت براى مقصد نادرستى كه داشتيد با من بيعت نموديد و اكنون كه بآن نرسيديد پيمان شكستيد، زيرا) شما به تقيّه و ترس و اظهار بى‌ميلى ننمودن دربارۀ بيعت با من از مهاجرين سزاوارتر نبوديد (زيرا شما از آنان تواناتر بوديد و تسلّط‍‌ و زور بشما كمتر بود) و نرفتن شما زير بار بيعت پيش از آنكه در آن داخل شويد از پيمان شكنى پس از پذيرفتن‌تان بر شما آسانتر بود. (۳) و (بهانه‌اى كه براى پيمان شكنى خود آماده كرده‌ايد آنست كه) گمان نموده‌ايد من عثمان را كشته‌ام (و شما به خونخواهى او در صدد جنگ با من برآمده‌ايد) پس بين من و شما از اهل مدينه كسانى (مانند محمّد ابن مسلمه و اسامة ابن زيد و عبد اللّه ابن عمر) كه از من و شما كناره گرفته‌اند (و هيچيك را يارى نمى‌نمايند) هستند (كه گواهى بدهند و بگويند كشندۀ عثمان كيست) پس (اگر ايشان گفتند عثمان را كى كشته) هر كدام (از ما طبق گواهى كه دربارۀ او بدهند) الزام ميشود به اندازه‌اى كه در اين كار داخل بود زير بار رود (و از او خونخواهى شود، و شكّ‌ نيست كه اگر حكم مى‌دادند معلوم مى‌شد كه باعث كشتن عثمان، طلحه و زبير بودند، و امام عليه السّلام از آن مبرّى است) ؛ پس اى پير مردان از انديشۀ خود برگرديد (به نادرستى بهانه نگرفته از جنگ و خونريزى دست كشيد) زيرا اكنون بزرگترين پيشآمد شما ننگ (در دنيا) است پيش از آنكه (اين) ننگ و آتش🔥 (روز رستخيز) با هم گرد آيند (اگر دربارۀ شما بگويند: پشيمان شده و بازگشت نمودند بهتر است از اينكه اصحاب پيغمبر اكرم(صلی‌الله علیه وآله) بسبب مخالفت با خود بعذاب الهىّ‌ گرفتار شوند كه در اينجا ننگ و آتش با هم گرد آمده‌اند) و درود بر شايسته آن. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
📖 ‮از نامه‌هاى امام عليه السلام براى طلحه و زبير است كه به‌وسيلۀ عمران بن حصين خزاعى براى آنها فرستاد. اين نامه را ابو جعفر اسكافى در كتاب المقامات فى مناقب عليه السلام ذكر كرده است. اين نامه در عين فشردگى به چهار نكتۀ مهم اشاره مى‌كند: در بخش اوّلِ‌ اين نامه، حضرت بر اين امر تأكيد دارد كه من براى بيعت به سراغ مردم نرفتم و آنها با اصرار و بدون اكراه و اجبار و طمع به سراغ من آمدند و شما هم در بيعت با من هرگز مجبور نبوديد. در بخش دوم طلحه و زبير را مخاطب ساخته مى‌فرمايد: از دو حال خارج نيست؛ يا شما با ميل و رغبت با من بيعت كرده‌ايد، پس چرا بيعت را شكستيد؟ برگرديد و توبه كنيد و يا بى‌ميل و رغبت بيعت كرده‌ايد كه در اين صورت مرتكب تدليس شده‌ايد، زيرا در ظاهر ابراز اطاعت نموده و در باطن قصد عصيان داشته‌ايد. در بخش سوم مى‌فرمايد: شما چنين مى‌پنداريد كه من قاتل عثمان بوده‌ام و اين را بهانه براى نقض بيعت قرار داده‌ايد. بهترين راه اين است كه آنهايى كه در اين ميدان بى‌طرف مانده‌اند در ميان من و شما حكومت كنند. در بخش چهارم مى‌فرمايد: از اين راه كه در پيش گرفته‌ايد برگرديد كه عذاب الهى را در پى دارد.
‮مى‌دانيم پس از قتل عثمان، مردم براى بيعت با اميرمؤمنان عليه السلام هجوم شديدى آوردند و براى بيعت با آن حضرت بر يكديگر پيشى مى‌گرفتند. سرشناسان صحابه نيز هماهنگ با مردم با ميل و رغبت با آن حضرت بيعت نمودند و طلحه و زبير نيز به آنها پيوستند. بيعتى كه با اميرمؤمنان صورت گرفت جز در زمان پيغمبر سابقه نداشت، و با بيعت سقيفه يا بيعت با عمر بعد از تعيين او از سوى خليفۀ اوّل و يا بيعت با عثمان پس از رأى شوراى شش نفرى، مطلقاً شباهتى نداشت؛ بيعتى بود به تمام معنا مردمى، درست همانند بيعت مردم با رسول خدا صلی‌الله علیه وآله. ولى مى‌دانيم كه طلحه و زبير انتظاراتى داشتند از جمله اينكه فرماندارى بعضى از شهرهاى مهم از سوى على عليه السلام به آنها سپرده شود و چون اين انتظار برآورده نشد بيعت خود را شكستند و همسر پيامبر عايشه را تحريك و به عنوان خون‌خواهى عثمان بر ضد اميرمؤمنان قيام كردند و به شهر بصره كه نقطۀ آسيب‌پذيرترى بود رفتند و آنجا را تسخير نمودند و جنگ جمل را به راه انداختند. سرانجام پس از شكست، هر دو كشته شدند. اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از جنگ جمل بوسيلۀ اين نامه با آنها مى‌كند و تمام راه‌هاى فرار را با منطق نيرومندش بر آنان مى‌بندد. نخست مى‌فرمايد: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) شما مى‌دانيد - هر چند كتمان كنيد - كه من به دنبال مردم نرفتم؛ آنها به سراغ من آمدند و من دست بيعت به سوى آنها نگشودم تا آنها با اصرار با من بيعت كردند و شما دو نفر از كسانى بوديد كه به سراغ من آمديد و با من بيعت كرديد»؛ (أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ عَلِمْتُمَا، وَ إِنْ‌ كَتَمْتُمَا، أَنِّي لَمْ‌ أُرِدِ النَّاسَ‌ حَتَّى أَرَادُونِي، وَ لَمْ‌ أُبَايِعْهُمْ‌ حَتَّى بَايَعُونِي، وَ إِنَّكُمَا مِمَّنْ‌ أَرَادَنِي وَ بَايَعَنِي) . اشاره به اينكه شما هيچ بهانه‌اى براى بيعت شكنى نداريد؛ زيرا بيعت من بر خلاف بيعت‌هاى پيشين به صورت خودجوش مردمى بود بى آنكه من مقدمه‌چينى براى آن كرده باشم، شما هم در ميان تودۀ مردم آمديد و مثل ديگران از روى ميل و اراده با من بيعت كرديد.