eitaa logo
مباحث
1.7هزار دنبال‌کننده
38هزار عکس
34.1هزار ویدیو
1.7هزار فایل
﷽ 🗒 عناوین مباحِث ◈ قرار روزانه ❒ قرآن کریم ؛ دو صفحه (کانال تلاوت) ❒ نهج البلاغه ؛ حکمت ها(نامه ها، جمعه) ❒ صحیفه سجادیه ؛ (پنجشنبه ها) ⇦ مطالب متفرقه ⚠️ برای تقویت کانال، مطالب را با آدرس منتشر کنید. 📨 دریافت نظرات: 📩 @ali_Shamabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 میثم تمار و تاوان عشق 🔻یکی از کساني که قبل از جريان شهید شد ميثم تمار بود. شايد چند روز به عاشورا مانده بود که او را گرفتند و مصلوب کردند. وقتي ميثم به صلیب کشیده شده بود هنوز اسراري را مي‌گفت. از جمله به جريان شهادت آقا در روز دهم محرم اشاره کرد. مي‌گفت: مردم بياييد تا براي شما بگويم، اين‌ها را آقاي من براي من گفته است و آن‌قدر در تشيّع قوي بود و ابوترابي بود که اصلاً عبيدالله به همین خاطر گفت: خيلي دوست داشتم بر تو مسلط شوم. 🔸 مشهور بود که ميثم تمار عجم است، از ايران رفته بود. لذا عبيدالله وقتي با ميثم روبه‌رو شد به او گفتند: اين ميثم نزديکترين فرد به ابوتراب بود. عبيدالله گفت: اين عجمي است؟ به او گفتند: بله. عبيدالله گفت: «أين ربّک؟» چون تصور مي‌کرد که اين‌ها مجوس هستند. ميثم گفت: «لَبِالْمِرْصادِ» نه اينکه بگويد «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» عبيدالله خيلي تعجب کرد، گفت: اين عجمي عجب فصاحت و بلاغتي دارد! 🔻عبيدالله پرسيد: مولاي تو نگفته است که تو را چگونه خواهم کشت؟ ميثم گفت: بله مولای من فرموده اند که ما ده نفر هستيم و ما را مصلوب خواهي کرد و چوبه دار من کوتاه‌تر از بقيه است تا سه روز من مصلوب هستم و بعد آهني بر من فرود مي‌آورند و من کشته مي‌شوم و اولين فردي هستم که لجام بر دهان من مي‌ زنند. 🔸 حُصين رئيس شُرطه کوفه بود، عبيدالله به او گفت: اين را ببر مصلوب کن؛ اما به خاطر اينکه با مولاي او مخالفت کرده باشيم مراقب باش از اين کارهايي که گفت، انجام ندهی. 🔹 مي‌خواست با پيشگويي‌هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) مخالفت کرده باشد. ميثم گفت: چگونه تو مي‌تواني مخالفت کني در حالي که مولاي من از رسول خدا و او از جبرائيل و جبرائيل از خداوند نقل کرده است. 🔻 آن وقت مرسوم نبود که برای دار زدن افراد طناب را به گردن افراد بیندازند؛ بلکه دست و پاي او را بالای دار به چوبه دار مي‌بستند و او را رها مي‌کردند، گاهي سه روز، چهار روز طول مي‌کشيد تا يک نفر فوت کند. ميثم را هم همين‌طور مصلوب کردند. 🔸 روز دوم به عبيدالله گفتند: میثم شما بني‌اميه را مفتضح کرد! عبيدالله بي‌اختيار شد و گفت: برويد او را لجام بزنید، براي اولين بار اين دستور را داد با هيچ متهمي اين کار را نمي‌کردند. روز سوم وقتي عبيدالله شنيد با آهنی ضربه‌اي بر ميثم زده‌اند و او شهيد شده است. رئيس شُرطه را خواست، گفت: چرا اين کار را کرديد؟ مگر من نگفتم فقط مصلوبش کنيد؟ گفت: امير خود تو دستور دادی. بعد عبيدالله به ياد آورد که خود او گفته است و اين‌ها را آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) براي ميثم و ميثم براي مردم گفته بود. ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ @nasery_ir