eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
142 عکس
48 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی! عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست! پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ وحید قاسمی https://eitaa.com/Madahankhomein
اینجا بریدنِ سر مظلوم عزت است نایاب بین مردمِ این شهر غیرت است بهر نگه به قافله ی بی پناه تو دروازه ی ورودی کوفه قیامت است اینجا میان این همه نامحرمانِ پست یک تکه پاره پاره ی معجر غنیمت است باران سنگ وهلهله یک سو ولی «حسین» سوزان تر از تمامی اینها اهانت است خرما و نان برای رقیه می آورند اینجا چقدر بودنِ عباس نعمت است فهمیدم از جسارت بر نام مادرم بالاترین عداوت شان با سیادت است 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
به سنگ نام تو را گفتم و به گریه درآمد به گوش کوه سرودم تو را و چشمه برآمد سکوت نقره‌ای ماه را شکست غم دل در آن زمان که از آن ماه بی‌کفن خبر آمد شکست صخره از این داغ جانگداز و به یادت، به رود رود عطش با هزار چشم تر آمد پس از تو هر گل خونین‌دلی که سر زد از این غم به سوگ لاله‌رخان شهید، خون‌جگر آمد به طعنه گفت بیابان به سنگ: «شرم نکردی ز درد آبله‌پایی که خسته از سفر آمد؟» به گریه گفت که: «سنگم‌ ولی شکسته‌ترینم به راه آن گل زخمی که از پی پدر آمد» پدر به قافله‌سالاری آمد از سر نیزه ز دست خار بیابان جهان به گریه درآمد 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
به ما تنها اهانت میشد ایکاش و جسارت نه! شهادت بود ارث خاندان ما، اسارت نه! نوامیس رسول‌الله در آن خیمه‌ها بودند به آتش می‌سپردم خیمه را، اما به غارت نه! «قَتَلْتُم عِترَتی او اِنْتَهَکْتُم حُرمَتی» یعنی که آیا روضه‌ای هم هست بیش از این عبارت؟ نه! اگرچه آیه‌ی تطهیر بر روی زمین افتاد ولی ای کاش با دستان مشتی بی‌طهارت نه! به دیدار کریم ابن کریمی رفت در گودال نیامد شمر هم با دست خالی از زیارت، نه! دریغا! کشتن شش‌ماهه با تیر سه‌پر در جنگ دل سنگ و نشان ننگ می‌خواهد، مهارت نه! به رزمی نابرابر آبروی خویش را بردند کسی دیده به این اندازه در جنگی خسارت؟ نه! به نرخ گندم ری میوه‌ی قلب نبی را کشت به ابن سعد سودی می‌رسد از این تجارت؟ نه! سرافرازی نصیب سربلندان سر نی شد به دشمن‌ها رسید آیا نصیبی جز حقارت؟ نه! به سمت شهر پیغمبر که آمد کاروان ما بشیر از ما خبر می‌برد، اما با بشارت نه...! حسین‌بن‌علی شمع همیشه روشن دل‌هاست به‌سعی دشمنان خاموش می‌شد این حرارت؟ نه! به لب آوای؛ "اَینَ‌المُنتقِم؟" دارد جهان بی‌تو که دارد اشتیاق دیدنت را، انتظارت نه! 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein