eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
142 عکس
48 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه بودم فاطمه آورد تا اینجا مرا هرکجا مادر بفرماید گذر دارم حسین روضه را جارو زدم قلب‌ مرا جارو زدی حال دیگر داشتم حال دگر دارم حسین بشنود هرکس که میخواهد ز تو دورم کند مرگ بر من لحظه ای دست از تو بردارم حسین تو ته‌ گودال رفتی من شدم بالا نشین از تو دارم آبرویی هم‌ اگر دارم حسین چیزی از دستت نمیخواهم خجالت میکشم چون از انگشت و انگشتر خبر دارم حسین کربلا سنگ ندارد همه جایش رَمل است این همه سنگ چرا دور و برت افتاده 🔸شاعر: ؟؟؟ https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمی که دریا میشود شبهای جمعه ⚜مهمان زهرا(س)میشود شبهای جمعه ⚜گرچه گنه کارم ولی با دست زهرا ⚜این نامه امضاء میشود شبهای جمعه ⚜هر کسی یار ندارد به خودش مربوط است ⚜یارِ من باش حسین جان ، که گدای تو منم ⚜السلام علیک یا ابا عبدالله 🌙شبتون حسینی💫✨
مادرى در کربلا مهمـان شـاه بى سـر است همچنان ابر بهارى هر دو چشم او تر است دست بر پهلو گرفته زير لب گويد حسين ناله هايش در حرم جلوه گر يڪ محشر است ميرود تا باشد انجا زائر فرزند خويش همره او مجتبى و حيدر و پيغمبر است تا که سر را فاطمه بگرفت در اغوش خويش ديد روى حنجرش هم رد پاى خنجر است من سوالى دارم از تو اى حسين بى سرم از چه رو تير سه شعبه در گلوى اصغر است هر شب جمعه زيارت ميـکند در قتلگاه مقصد بعدش زيارت از يـل آب آور است گفت برخيز و ببين ياس پر از درد آمده ديده بگشا چون کنار تو خميده مادر است تا به اينجا قامت دخت على را کس نديد ديده بگشا دخت حيدر از چه رو بي معجر است از چه رو شد پيکرت کوچڪ رشيد خيمه ها واقعا اين پيکر فرزند مرد خيبر است آخرين بيت غزل مضمون حال شاعر است قطره جارى شده از چشم نوکر گوهر است 🖊شاعر:محمد مبشرے http://eitaa.com/Madahankhomein
به گدای فقیر نان نرسید به تن خسته ام توان نرسید خواب دیدم به کویت آمده ام از تو در خواب هم نشان نرسید دیشب از کوچه های کرب و بلا زوزه سگ به گوشتان نرسید؟؟ هرچه هی پوزه روی خاک زدم هرچه مانده نه ، استخوان نرسید کاش امشب به گَله برگردم سگ این کوی را شبان نرسید من که رفتم ، مرا ببخش اگر بنده ات موقع اذان نرسید 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
مثل کسی که روی لبش یارضا رضاست کارم فقط حسین حسین وخدا خداست بی ناله های روضه ات از دست می روم آری دوای عاشق کرببلا بلاست اشکی به کاسه های دو چشمم حواله شد گفتم یکی یکی است؟ که گفتی دوتا دوتاست نوکر زیاد دیده ام از تو، چه بد، چه خوب! فرقی نمی کند که به حالت گدا گداست "یاربنا" مؤخره ی "یامن اسمه" ست هرکس هر آنچه خواست بگوید دعا دعاست وقتی که هست چشم تو... دارالشفا چرا؟ اصلاً بکِش به دار مرا که شفا شفاست روز جزا به عشق علمدار کربلا دستم به پای تو که می افتد جدا جداست زیر جنازه ام همه گویند یا حسین در محضر شریف تو حرف بجابجاست رضا دین پرور 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 https://eitaa.com/Madahankhomein
دست من را برده و بین جنان بگذاشته دست من را مادرم در دستتان بگذاشته عشق را ام البنینی وار یادم داده است نام من را نوکر این آستان بگذاشته آنکه طوفانِ حوادث را پدید آورده است نام درگاه تو را دارالامان بگذاشته داده حق در دستهایت قلب ما را پس بقین جای چشم و ابرویت ، تیرو کمان بگذاشته پرچمت را دوخته با عشق خیاط ازل تار و پودش را به حکمِ نردبان بگذاشته حق ضمانت کرده این پرچم بماند استوار تک‌ یل ام البنین را پاسبان بگذاشته ما تماما جسم و ذکر تو تماما روح ماست روضه هایت را خدا مانند جان بگذاشته هر که چایِ روضه را بکبار دم کرده فقط یا که پیش زائر تو استکان بگذاشته بی گمان که بگذری از لغزش و کوتاهی اش تا بهشت حق تعالی می کنی همراهی اش 🔸شاعر: http://eitaa.com/Madahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم افتاده ام میانه ی صحراشتاب كن در زیرخنجرم به تماشا شتاب کن دلگيرم از تمامی کوفه،بیاکه من هستم بیاده اکبر ليلا شتاب كن وقتش رسيده عصرغروبم شده بیا پايان بده بر اين شب غمها شتاب كن در انتظار آمدنت ،زینبم بیا دیگرنمانده یوسف زهرا، شتاب كن ای وارث عدالت و صبر و غم علی ازخیمه هابیا گل طاها، شتاب كن جانم به لب رسيد از اين روزگار غم زینب به جان حضرت زهرا شتاب كن بر آن پدر كه با سر زانو رسيد و ديد نقش زمين جوان خودش راشتاب كن دیدی پدر كه پيكر فرزند خويش را بر خاك می سپرد به صحرا شتاب كن دیدی تنی كه زخمی تیر سه شعبه بود بر آن سری كه رفت به نی ها شتاب كن آن خواهری كه در دم گودال ميگرفت با ناله ذكر وای حسينا شتاب كن دیدی رقیه دختركی كه گرفته بود بر روی دامنش سر بابا شتاب كن زینب بیا كه من دگرازپا فتاده ام ازبهره دیدن رخ سقا شتاب كن 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://eitaa.com/Madahankhomein
بین گودال تنش بود که ذبحش کردند زیرچکمه بدنش بودکه ذبحش کردند ساربان درپی انگشتری،انگشت برید گندم ری ثمنش بود که ذبحش کردند هرکسی آمده چیزی ببرداما شمر درپی پیرهنش بود که ذبحش کردند زنده زنده زتنش شمر،سرت کردجدا غرق خون کل تنش بود که ذبحش کردند وای از واعطشا گفتن،او درگودال ناله ی دلشکنش بود که ذبحش کردند بین گودال به لب ذکر مناجاتش بود نیمه کاره سخنش بود که ذبحش کردند برسره سینه ی او شمربه خنجرآمد قطعه قطعه بدنش بود که ذبحش کردند مادرت فاطمه آمد و لی باقده خم اولین سینه زنش بود که ذبحش کردند روی خاک است غریبانه تن سلطانی بوریایی کفنش بود که ذبحش کردند شاعر:آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://eitaa.com/Madahankhomein
ارباب من و تو نگاهم کردی و دیگر نگاهم را عوض کردم به نور اشک ، دنیایِ سیاهم را عوض کردم همینکه اولین بار این گدا نام تو را برده درونم انقلابی گشت ، شاهم را عوض کردم نه تنها آرزوها را ، نه تنها خنده هایم را که حتی پای غمهای تو آهم را عوض کردم خدایم جهل بود از سنگ ، صدها مرتبه بدتر به امداد دعای تو اِله م را عوض کردم به زیر سقفِ ذلت بوده ام یک چند و حالا شکر به زیر پرچم سرخت ، پناهم را عوض کردم همه گفتند شغلت چیست ، گفتم خادم روضه که با این نوکریِ شاه ، جاهم را عوض کردم در این سختیِ راه کربلا آسایشی محض ست به گامِ اول راهم ، رفاهم را عوض کردم میانِ راه اگر گلزار نزدیک نگاهم بود به عشق دیدن گلدسته راهم را عوض کردم 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
❤️ درسراشیبی گودال حسین راکُشتند دور از چشم همه یکه و تنها کُشتند پسر شیر خدا روی زمین افتاده زینت عرش خدارا بر ه زهرا کُشتند آخرین مرحله درگودی مقتل این بود ..خنجر از پُشت کشیدندوخدا را کُشتند به لبِ تشنه سرت گشت جدا ازبدنت بدنت رابه زیر مشت ولگدها کُشتند اینچنین راه رسیدن به تو را فهمیدند خولی وشمرتوراگوشه ی صحرا کُشتند تنت افتادبدست خولی وشمروسنان همچو گرگان تن توبرلبِ دریا کُشتند زینت دوش نبی دو سرا بودی،تو اکبرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند ساقی آب آورت را پیش چشمان شما یاکه پیش دیده یِ زینب کبری کُشتند يك نفرمردنباشدكه كند ياري تو لشگری بی سر و پا خون خدا را کُشتند همه جاحرف تو وحرف تن پاره ی توست خولی وشمرتورایکه وتنها کُشتند _-آرمین غلامی(مجنون) https://eitaa.com/Madahankhomein
♦ ای دست وپا بریده دگر، دست و پا مزن اینگونه دست وپا وسط قتلگا مزن دیدم که نیزه ای به گلویت فرونشست درزیرچکمه، مادر خود را صدا مزن درزیرخنجری وشدی پاره پاره تن آتش به جان این جگر مبتلا مزن بر روی سینه ی تونشسته شمروسنان مردم زناله، ناله‌ی واغربتا مزن از شانه‌ی شکسته کمی هم کمک بگیر بر روی خواهش من دلخسته، پا مزن زینب کنارخیمه آتش گرفته‌است ملعون بیاحسین مرا بی هوا مزن قدری بنوش جرعه‌ی خون ازگلوی خود سیراب گشته ای ازخون،نوا مزن جسم تواز شراره‌ی غم آب گشته است باناله ات شرر به دل مبتلا مزن دیدم که شمربرده به غارت عبای تو حرف از عبای رفته به غارت شه ها مزن 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) https://eitaa.com/Madahankhomein
گره افتاده در کارم، حسین جان امام و سرور و یارم،حسین جان نظر کن بر دلِ بی تابم ارباب هوای کربلا دارم،حسین جان علاج درد من در روضه هایت شفای دردِ بسیارم،حسین جان به یاد کودکِ شش ماهه ی تو ببین آقا که می بارم حسین جان بدون روضه هایت شهر مُرده .... دچار ترس بسیارم حسین جان من از مردن نمی ترسم به والله که هستی تو هوادارم حسین جان فقط می ترسم از دوری ز رویت به عشق تو بدهکارم، حسین جان ز هرکس دشمن این روضه ها شد خدا داند که بیزارم حسین جان تمام لذت دنیایم این است که باشی تو خریدارم،حسین جان تمامِ آرزویم دیدنِ توست دعا بهرِ فرج کارم حسین جان عبدِ کریم 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠 http://eitaa.com/Madahankhomein