eitaa logo
1.9هزار دنبال‌کننده
142 عکس
48 ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگش پریده موهاش سفیده.mp3
5.71M
متن نوحه رنگش پریده موهاش سفیده 🔳 (س) سید مجید بنی فاطمه رنگش پریده موهاش سفیده گونش سیاهه قدش یه کم خمیده با اینکه جونش به لب رسیده به عشق باباش ادامه میده پشت سر اون سر بریده یه جوری شد از اون شبی که از ناقه افتاد با هیچی دیگه آروم نمیشه باباشو میخواد میگه که خستم از سفر بابا دیگه بیا منو ببر بابا **** بابا رسیدی صبح امیدی بابا یه ماهه دخترتو ندیدی تو رو که دیدم شکست غرورم برا تو سوخته دل تنورم خاک موهاتو خودم میشورم گلایم اینه چرا بابایی منو نبردی تموم سر تو زخم اما سیلی نخوردی دلم پر از سوال پر درده بابا چرا لبت ورم کرده *** زخمی وجودم روی کبودم جای خرابه کاشکی رو نیزه بودم رد طناب و دور گلومه آثار آتیش هنوز رو مومه این حرفا بین منو عَمومه بذار خودتو یه لحظه بابا به جای عمه یه چند شب دیگه وا نمیشه چشای عمه کاخ یزید بابا همین پشته مجلس اونجا عمه‌مو کشته
السلام ای حجت حق در زمین جان بقربانت امام نازنین کوه غم افتاده در جان دلت در کجا باشد عزیزم منزلت؟ با چه حالی روز راشب می کنی ؟ یاد درد و داغ زینب می کنی صبر و تابت را به غارت برده اند عمه جانت را اسارت برده اند در کجا می نالی ای صاحب زمان؟ عمه جانم عمه جانم عمه جان با تو چون کرداست چرخ روزگار؟ ناله هایت بهر زینب زار زار کی بُوَد وقت طلوع ای آفتاب؟ تا ز دست عمه بگشایی طناب خاطرت آزرده می گردد ببخش زینب زهرا کجا بزم شراب ؟ مهدیا جانها شده بر لب بیا بهر تسکین دل زینب بیا ازغریبی ناله زد با شور و شین جان مادیگربه لب آمد ،حسین عالم از اندوه زینب پیر شد یابن زهرا انتقامش دیر شد زجر وخولی بس که بی رحم وبَدند دسته گل های حسین را می زدند عمه جانت باز در شام خراب گشته از داغ رقیه دل کباب باز زینب داغ لاله دیده است داغ زهرای سه ساله دیده است کربلا گرچه توانش را گرفت این اسیری نیمه جانش راگرفت داغ زینب تازه گردید آه آه باز دیده در خرابه قتلگاه از تن زینب روانش رفته بود دختر شیرین زبانش رفته بود دوری از بابا برایش شد محال گفت عمه جان حلالم کن حلال تا سه ساله در دل شب دفن شد گوئیا که جان زینب دفن شد بر مزار دختر شاه غریب خوانده زینب تابه صبح اَمَّنْ یُجیب آه«مداح»زینب از دل ناله زد ناله ها از داغ آن سه ساله زد. شعر:علی اکبراسفندیار«مداح» https://eitaa.com/Madahankhomein
زمین گدای عطای علی الدوام حسن زمانه ریزه خور لطف مستدام حسن بهشت مست کرامات ناتمام حسن به نام باب نجات بشر به نام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به نام او که به ما اعتبار بخشیده به پای هر یک ما صدهزار بخشیده تمام هستی خود را سه بار بخشیده فدای جود و جوانمردی و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن بهار لطف و عنایاتش از ازل جاریست شکوه و هیبت او از رخ جمل جاریست ببین ز مکتبش اهلا من العسل جاری است به غیر مهر و وفا نیست در کلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به لطف هرم نفسهای او زمین زنده است به لطف عزت او نام مومنین زنده است به لطف صلح حسن راه و رسم دین زنده است معامله نبود با عدوپیام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن کریم حسن مهربان حسن دلخواه حسن معز الائمه حسن عزیز الله حسین شمس دل فاطمه حسن هم ماه پیمبران همه در حسرت مقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن حسن حکیم حسن دلربا حسن والا حسن حلیم حسن دل نشین حسن اعلا به غیر او که نشسته ست با جذامی ها؟ فدای عاطفه و منطق و مرام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که فراوان غم و بلا دیده از آشنا و غریبه فقط جفا دیده شنیده های مرا بین کوچه ها دیده نگه نداشت کسی شان و احترام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن فدای او که ندارد رواق و صحن و سرا ضریح و گنبد و گلدسته ای به رنگ طلا نه خادمی نه غلامی نه زائری حتی خدا کند که بگیریم انتقام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن به وقتش ای گل زهرا به ظلم می تازیم بقیع، صحن و سرا و ضریح میسازیم فقط به آل علی صبح و شام مینازیم تمام هستی ما نذر یک سلام حسن حسن امام من است و منم غلام حسن 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
4_5807592346006589326.opus
110.9K
مدینه خیلی وقته / که مو سپیدم کردند تو اون کوچه با سیلی / منو شهیدم کردند مگه میره یادم ... که مادرم جون داد یه جوری زد نامرد ... باسر زمین افتاد روضه روضه ی دل بی چاره دنیا رو سرم دیگه آواره دیدم روی خاک مونده گوشواره مدینه منکه رفتم ولی نبود این رسمش بابام چقدر مظلومه که بازی شد با اسمش غریبم و دشمن ... همه با همدیگن رو منبرا لعنه ... بابامو هی میگن خیلی ناسزا ، شنیدم اما سوختم از غم ، علی و زهرا تنها موندمو ، بی کس و تنها __ مدینه خوب میدونی / غریبه ی این شهرم به کی بگم این دردو / که همسرم داد زهرم شد جگرم پاره ... رنگ تنم سبزه می ریزه خون لخته ... از لبم هر لحظه روضه م روضه ی ، روز عاشورا ست دور قتلگاه ، محشر کبرا ست حرف از غارته ، خیمه زنهاست... https://eitaa.com/Madahankhomein
ای نگارِ واجبُ التعظیم آقایِ حسن ای بساطِ دائم التکریم دنیای حسن چاکرانت در عَجم داراترینِ مردمند خوب جایی زندگی دارند، در پای حسن مادرش را اختیارِ هر دو عالم داده اند اختیار نار و جنت را به بابای حسن حا و سین و یا و نونی را که عالم عاشقست حا و سین و نون آن نامِ دل آرای حسن هفت شهر عشق را عطّار گشتی بی سبب آنچه را دیدی ببین در سیرِ سیمای حَسن شهر را تعطیل میکرد "راه رفتن های" او راه بندان ، بارها شد از تماشای حسن بخت یارست در دو دنیا با گدایان کریم روزی آنهاست در دستِ توانای حسن نذر کردم پای نذری های مادر تا روم یکصد و هجده سفر تا صحن زیبای حسن ارث از بابا رسیده بر کریمانِ حرم کربلا پُر بود از شهدِ گوارای حسن دست ما و دامنت شه زاده قاسم الدخیل ای که دستت میرسد بر قدِّ رعنای حسن گرچه راه انداخته است دنیای امروز مرا دیدنی تر دستگیری های فردای حسن 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
هفت صفر ! آغاز تلخ یک زمستان بود چشم زمین در انتظار اشک باران بود صبح شهادت، ایستگاه کوچه ی مسجد آکنده از عطر نفس های نریمان بود کم کم صدای دسته ها از دور می آمد این "یا حسین" و "یا حسن"ها ختم قرآن بود تکرار شور "یا حسن"از بس حلاوت داشت کمتر کسی دیگر به فکر قند و قندان بود هر کس که می آمد بنوشد چای ، غم می خورد با عکس تابوتی که بر پهلوی فنجان بود تابوت از جان دادن مردی خبر می داد مردی که در ابر رحمت و باران احسان بود هفتاد شاخه گل ...به جای چوبه های تیر... مرثیه خوان مجتبی، مظلوم دوران بود مردی که از جور و جفای همسرش حتی حتی حیاط خانه اش هم مثل زندان بود مشتی حسن با پرچم "یا مجتبی" آنروز مشغول تعظیم شعائر ؛ پخش لیوان بود شور و هیاهو را که دیدم با خودم گفتم ای کاش قبر مجتبی هم در خراسان بود! شاعر: حجت‌الاسلام https://eitaa.com/Madahankhomein
آری یک عمر دلش غرق عزاداری بود تا چهل سال، فقط کار حسن زاری بود از همان کوچکی اش کوچه گرفتارش کرد جگر خون شده اش حامل اسراری بود دمبدم تکیه به دیوار غریبی می داد آنکه بر مادر خود فکر عصا داری بود هفت بار از اثر زهر بخود پیچیده بارها این جگرش صید جفاکاری بود آخرین بار که زهر از گلویش پایین رفت روزه بود و بخدا لحظۀافطاری بود از همان روز که در خانۀآقا آمد نقشۀجعدۀ ملعونه جگر خواری بود زیر لب زمزمۀواحسنا زینب داشت خواهری که همه جا در صدد یاری بود ناگهان دید به احوال تعجب زینب طشت رنگین شده و لَخت جگر جاری بود با خبر کرد در آن حال برادرها را باز هم دخت علی فکر پرستاری بود بی خبر بود ز آثار هَلاهل ، ای وای اثر سودۀالماس عجب کاری بود قاسمش در بغل حضرت عباس گریست کار عبداللَهِ دردانۀ او زاری بود با وجودی که خودش حال عجیبی دارد همه جا ام مصائب، پِی دلداری بود آنکه در طشتِ بلا پاره جگر دید، همان دید در طشتِ طلا اوج گرفتاری بود «خیزران بود و لب قاری قرآن در طشت» غرق در خون، دهن و لعلِ لب قاری بود سرخ چشمی پی اظهار کنیزی خندید شاهد خندۀاو گریۀخونباری بود 🔸شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیوار و در و روضه ی مادر ، کوچه پرپر شـدن ِ سـوره ی کـوثر، کوچه لاحــولَ و لا قــوةَ الا بالـلّـه ...! والله حسـن شـهیـد شدِ ، در کوچـه شاعر: @Madahankhomein
(ع) دل مست نگاهی سَرِ بازار حسن بود هرعاشق دلخسته خریدار حسن بود این سوز جگر مصلحتش درپی یار است زیرا جگر سوخته بیمار حسن بود در سینۀ من عشق چنین خانه نموده است صدحیف که عمری دل من خار حسن بود وصل است دوای منه دلخسته همیشه تدبیر، چه سودی که دلم زار حسن بود عمر ی به دره خانه ی ارباب نشستم همواره دلم مشتری کار حسن بود... نومیدنگشتم به دره کوی تو آقا این مرحمت از خانه ی ایثار حسن بود آخر به کجا روی کنم,تاکه توهستی دیدم که جهان جمله گرفتار حسن بود از زهرشرربار جگرپاره شدی تو آن قاتل بی رحم بدهکارحسن بود (مجنون )به هوای حرمت زار نشسته عمری همه جا بندۀ دربار حسن بود غلامی_مجنون کرمانشاهی https://eitaa.com/Madahankhomein
Meysam Motiee - Khalvate Sahne Baqi Ba Man.mp3
9.57M
😭😢نوحه😢😭 غریب کوچه ها شدن با من، غریب کربلا شدن با تو ༝♫༝ دیدن مادر روی خاک با من، شهید سرجدا شدن با تو ༝♫༝ تو نبودی و دیدم، روی خاکه یه مادر ༝♫༝ نیستمو تو میبینی، روی خاکه یه خواهر ༝♫༝ (ای غریب مدینه) غریب در وطن شدن با من، شهید بی کفن شدن با تو ༝♫༝ تو خونه دست و پا زدن با من، قتلگاه دست و پا زدن با تو ༝♫༝ من با خاطره‌های غم فاطمه مُـردم ༝♫༝ غریبونه به دستت پسرامو سپردم ༝♫༝ (ای حسن جان پنجره و کبوترا با من، ضریح و ایوون طلا با تو ༝♫༝ خلوتی صحن بقیع با من، شلوغی کرببلا با تو ༝♫༝ شبای جمعه من هم زائر کربلاتم ༝♫༝ پای روضه‌ی مادر گوشه قتلگاتم ༝♫༝ (یا بُـنَـیَّ مِنَ الماء مَـنَـعوکَ مَـنَـعوک ༝♫༝ یا بُـنَـیَّ بُـنَـیَّ ، قَـتَـلوکَ ذَبَـحوک) (ای حسین جان حسین جان https://eitaa.com/Madahankhomein
ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم تا بار دیگر چادر مادر بگیرم گرچه به ظاهر زهر بر جانم اثر کرد این سینه پر غصه ام را شعله ور کرد داغی که من دیدم تمام ماجرا بود هرچه سرم آمد میان کوچه ها بود مادر کسالت داشت ،دستش ناتوان بود قدش کمی خم بود با آنکه جوان بود بوی بهشت حق ز عطر چادرش داشت با دست سالم دست من را در برش داشت چون آینه بود و به سینه یک ترک داشت در دست مجروحش جوازی از فدک داشت ناگه هوای کوچه تاریک و سیاه شد آنکس که آتش زد به خانه سد راه شد اول جسارت کرد و حرف ناروا زد ای وای مردم،مادرم را بی هوا زد ای کاش میشد در همان لحظه بمیرم یا با دو دستم ضرب دستش را بگیرم این جثه ی کوچک برایم درد سر شد هر چه کشیدم قامتم را ، بی ثمر شد مادر به ضرب دست آن ناپاک‌ افتاد دیدم که با صورت به روی خاک افتاد ای زهر یاری کن مرا تا پر بگیرم تا بار دیگر چادر مادر بگیرم رافض ز بی پرده سخن گفتن حذر کن از حال صاحب روضه احساس خطر کن شاعر: https://eitaa.com/Madahankhomein