مثنوی فاطمی
------------
ای روشنی مدام زهرا
از ما به تو صد سلام زهرا
ای نور تمام کهکشان ها
خورشیدِ دمیده از کران ها
یا فاطمه ، ای چراغ بینش
تصویر بهشت آفرینش
ای جان پیمبر مکرّم
سرچشمه ی کوثر معظّم
ای عطر نشسته روی گل ها
دیدار تو آرزوی گل ها
ای کوثرِ جاری حقایق
لب تشنه ی اشک تو شقایق
با نام تو جاودان عَلَم ها
در وصف تو ناتوان قلم ها
ای آیه ی روشنای قرآن
مدح تو کند خدای منّان
ای چادر تو نمادی از دین
تفسیرِ شکوه آل یاسین
بانوی حجاب و عفّتی تو
دارای مقام عصمتی تو
یا فاطمه راه تو چنین است
یعنی که حجاب جزو دین است
آنان که تو را به نور جویند
تسبیح تو را به عرش گویند
ای مادر مهر و ماه زهرا
ما را تو بده پناه زهرا
هر کس به پناه تو در آید
بر عزّت خویش می فزاید
بانوی کرامتِ مداوم
در سنگر دین حق مقاوم
محراب تو عرش کبریا بود
دستان تو غرقِ « رَبَّنا » بود
ای نور عبادت تو جاری
دل از تو رسد به رستگاری
ای سایه ی آفتاب رحمت
ما تشنه و تو سحاب رحمت
ما آمده ایم و در خروشیم
از چشمه ی مهر تو بنوشیم
ای برده به سمت حق جهان را
دریاب کنون تو تشنگان را
بانوی دو عالَمی تو زهرا
آئینه ی خاتمی تو زهرا
عمر کم تو تمامِ هستی ست
راه و روش تو حق پرستی ست
عمر تو ز هر کران رَصَد شد
هجده قدم از بهار رَد شد
ای ابر کرامتِ همیشه
ای نخلِ به عرش کرده ریشه
تو خیرِ کثیرِ مصطفایی
مقصودِ زلال « اِنَّمایی »
ای سِرِّ مَگوی آل احمد
مجموعه ای از خصال احمد
از سوی خدای حَیِّ سرمد
اِعْطا شده ای تو بر محمّد
تو هستیِ نور سرنوشتی
سرچشمه ی کوثر بهشتی
« یا سَیِّدَةُ النِّساءِ » عالَم
ای باعث اِرتقاءِ عالَم
ای راحت جان خسته حالان
بال همه ی شکسته بالان
ای زندگی ات همه خدایی
عطرِ نفس تو کبریایی
ای دیده عطای کبریا را
مأیوس نکرده ای گدا را
چون سائل تو اسیر باشد
انفاق تو بی نظیر باشد
در خانه ی تو که گل فشانند
مسکین و یتیم میهمانند
ای آن که به نَفْسِ خود امیری
دستِ همه را به مهر گیری
تو نور تمامی زمینی
بانوی امید آفرینی
ای منشأ نور حق پرستی
ای نقطه ی اتّصالِ هستی
تو فاطمه ای ، جدا ز هر عیب
آگاه به هر شهود و هر غیب
هم زهره و هم بتول عَذرا
هم چشمه و هم زلال دریا
ای همسر بی بدیلِ حیدر
ای مادر عترت پیمبر
ای نور تو انعکاس خاتم
بانوی ولی شناس عالم
در راه علی ز جان گذشتی
اِستادی و جاودان گذشتی
تو خونِ جگر به جام کردی
در پیش ستم قیام کردی
از عرش تو را گسسته دیدند
پهلوی تو را شکسته دیدند
ای آینه ی شکسته برخیز
افتاده ی زار و خسته برخیز
برخیز که جان دهی به حیدر
باید بزنی شرر به خیبر
بسیار غمِ نگفته داری
یک غنچه ی نا شکفته داری
ای بوده میان آتش و دود
ای سوخته از شرار نمرود
نفیِ شرر و حضور مسمار
انکار حقیقت است این کار
ای چهره به خاک غم نهاده
ای مقتدرِ شهید داده
جان بر لب تو رسید زهرا
شد محسن تو شهید زهرا
ای داده ز کف تمام نیرو
ای مقتدر شکسته پهلو
باران غمت نگاه را شُست
خورشید شبانه ماه را شُست
داغ تو شرر به دل نشانَد
قبر تو کجاست ، کس ندانَد
محمود تاری «یاسر»
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#مثنوی
🔹خطبه🔹
صدای لرزش مسجد به چشم میآمد
چه میگذشت که رحمت به خشم میآمد
چه مسجدی که مصلای ناسپاسیها...
چه مسجدی که رکبخوردۀ سیاسیها...
و منبری که پس از مصطفی مجسمه بود
و پنج وعده به جای نماز، همهمه بود
زنی صدای قیام زمانه شد آن روز
خِمار بست و به مسجد روانه شد آن روز
رسید و آه کشید و حماسه برپا کرد
رسید و لب به سخن باز کرد، غوغا کرد
که آیه آیۀ اعجاز در کلامش بود
و بعد حمدِ خداوند، اینچنین فرمود:
قسم به امر خدا آن ارادۀ ابدی
منم که فاطمهام، نیست مثل من احدی
فَإنَّکُم تَجِدُنَّ محمّداً نَسَبی
و لا یَکونُ أباکُم و قد یکونُ أبِی
مرور میکنم از روزهای تیره و تار
تمام واقعه را ای مهاجرین! انصار!
در آن زمانه که حرفی نبود از اسلام
برهنه بودنتان بود جامۀ احرام
در آن زمانه که گنداب نوش میکردید
سرِ طعام، نزاعِ وحوش میکردید
در آن زمانه که انسان نبود جز نسیان
شب سیاه بشر بود و زوزۀ عصیان
طلوع کرد در آن مُردگی سِراج حیات
أبِی مُحَمَّدٍ المُصطفی، لَهُ الصّلوات
همان که بود شب و روز مهربانِ شما
جواب راسخ دشنام دشمنانِ شما
امان نداد به غارتگران قافلهها
لجام زد به دهان چموش غائلهها
مگر که آیۀ آرامش و سکینه نبود؟!
مگر که مایۀ امنیت مدینه نبود؟!
دوباره بر سر حُکمش بگو و مگو کردید
به جاهلیتِ دیروز خویش رو کردید..
نشستهاید به حکم قیام برخیزید
سیوف بدر و احد از نیام برخیزید
مگر که قبضۀ شمشیرتان شکسته شده؟
مگر که مرکبتان از نبرد خسته شده؟
که با سکوت شما رحلت نبی طی شد
و در سقیفهتان مرکب علی پِی شد
به مرگ میگذرد ماجرا پس از پدرم
دلم گرفته از این طعنهها پس از پدرم
پدر! مپرس چرا اینقدر شکسته شدم؟
پدر! مرا ببر از این زمانه خسته شدم!
لطافت سخنان تو را نمیشنوم
صدایِ «فاطمه جانِ» تو را نمیشنوم
فَقَد فَقَدتُکَ فَقدَ السّماءِ رَحمَتَها
فَلیتَ قبلَکَ کانَ المَماتِ صادَفَنا
چه کرد خطبۀ او با مدینۀ نیرنگ!
چه فایده نرود میخ آهنین در سنگ!
📝 #محمدمهدی_خانمحمدی
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#گمنام_خوشنام
خوشنام مثل فاطمه یا سوره ی کوثر
گمنام مثل زندگی زن معنی مادر
خوشنام مانند بتول و زهره و عذرا
گمنام مثل لحظه ی تنهای پشت در
خوشنام مثل یک عبا و گرمی بابا
گمنام در تابوت سرد و شانه حیدر
خوشنام نام آنکه بوسیده ست دستت را
گمنام نام مردهای حامل پیکر ....
خوشنام یعنی چند ده اسم از تو شد گلچین
بین همه بوی گل گمنامی ات بهتر
من با شهید بی نشان دیدم تو را پررنگ
با رمز یازهرا ،شلمچه ،نیمه شب ، محور
از پشت سنگ قبر یک گمنام می بینم
سربازخوشنامی که بر پایت نهاده سر
زینت کریمی نیا
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
#مدح_مرثیه
اصل و فرع آفرینش درخور ذاتش نبود
هیچکس شایستهی درک مقاماتش نبود
ذکر یافاطر همان آیینهی یافاطمه است
جوهر فهم بشر یارای اثباتش نبود
سورهی کوثر برابر با تمام سورههاست
فرصتی اما برای شرح آیاتش نبود
بانی عالم کجا و زندگی بر روی خاک ؟
عالم خاکی که در سطح ملاقاتش نبود
عرشلبریزِ سکوت و سرد از تسبیحبود
گوشهی خانه اگر سوز مناجاتش نبود
او دعایش شامل همسایهها هم شد ولی
در مدینه هیچ کس فکر مراعاتش نبود
زخمهایش ترجمان بیکسی مرتضاست غصههای مادر از درد جراحاتش نبود
روضهسنگینمیشود با واژههای روضهاش
کاش حرف از کوچه و میخِ در و آتش نبود
#محمدحسن_بیات_لو
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
این بار را فکر خودت باش و دعا کن
لب وا کن و زخم کبودت را دوا کن
فکر خودت گر نیستی ریحانه ی من
فکری برای بی کسی مرتضی کن
با یک نگاه نیلی ات ای جان خانه
این کلبه ی تاریک را از نو بنا کن
یادش به خیر آن خنده های آسمانی
با خنده هایت عرش را مهمان ما کن
عمرم گره خورده به چشمان تو زهرا
فکر جدایی از مرا از خود جدا کن
با دست های زخمی از دستاس خانه
از زندگی من گره ها را تو وا کن
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#اللهم_العن_الجبت_والطاغوت
#اثر_جدید
#استادحسن_کردی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
یا سیدتی ومولاتی
روضه احراق بیت
خبر پیچید در شهر و جماعت را صدا میکرد
چه غوغایی به پا میکرد
خبر پیچید در بینِ مدینه کینهها را زیر و رو میکرد
دستها را خوب رو میکرد
خبر میگفت امروز است روز آن
زمان کینههایمان
تمام بغضها و غیظهای ما
زمان انتقام کشتههایمان
خبر میگفت فرصت هست
زمان بردن اسب خلافت است
خبر میگفت باید که به تهدید و به اجبار از علی بیعت گرفت و راه بر عترت گرفت و این چنین دولت گرفت و ... تا که با ما این جماعت هست
خبر پیچید در شهر و جماعت جمع شد از هر کسی که تیغ مولا باعث اسلام او میشد
منافقها یهودیهای پنهان
زر پرستان زورگویان
دستهاشان خوب رو میشد
خبر میگفت جای حق شناسی نیست ترسی نیست میریزیم راحت که هراسی نیست
خیال ما همه جمع است مامور است بر صبر و سکوت این مَرد
تسلیم است بی کس مانده یاری نیست با او
و غیر از صبر کاری نیست با او
ولیکن او علی هست و علی هم که علی باشد
در آندم نانجیبی گفت :
باید که همه با یک دگر باشیم
دست کم همه سیصد نفر باشیم
همه رفتند پشت در همه جمعند پشت در
تمام ناجوانمردان، اراذل، بی مروتها
خدایا جمع بی غیرتها
همه جمعند و میگویند او تنهاست
اینک سخت کاری نیست
زیرا که علی را هیچ یاری نیست
علی را هیچ یاری نیست اما
صدایی آمد از خانه صدایی که جماعت را به هم میریخت
به هم،ظلم و ستم میریخت
صدا میگفت :
تنها نیست تا وقتی که من باشم
اگرچه مَرد نه اما هزاران شیرزن باشم
صدا میگفت برگردید تنها پیش مرگ بوترابم جان فدای بوالحسن باشم
صدا میگفت اگر وقتش رسد
رزمندهی او در مصافی تن به تن باشم
صدای فاطمه اما نفسهای رسولالله میآمد آه میآمد
صدایی که جماعت را به هم میریخت
جماعت خواست برگردد که شیطان نالهای زد جمع دزدان خواست تا پاشد
که فریادی رسید از غیظ از کینه پُر از نفرت در آن سینه:
که هیزم کو که مشعل آی مردم کو
که آتش میکشم امروز با این خانه صاحبخانه را ...
با آتش و با هیزم و تیغ و تبر هستیم
راحت دست کم سیصد نفر هستیم
برگردید
فقط یک یار دارد هرچه پیش آید مهیا من
فقط یک یار دارد یک نفر،آن یک نفر با من
فقط یک یار سد مانده
تمام فاصله تا خرقه غصب خلافت این در است و یک قدم نه یک لگد مانده...
****
خواست تا سمتی رود تا در نیفتد روی او
حیف پهلویش به میخی خوردهِ بر در گیر کرد
پشت در هِی زد نفَس اما به سینه حبس شد
نالهی یا فضهاش در بین حنجر گیر کرد
آی در پیش حسینش چادر او گُر گرفت
وای بین دستهای شعله معجر گیر کرد
رفت در کوچه به دنبال علی،از هر دو سو
لااقل بین چهل نامرد مادر گیر کرد
او زمین میخورد و آنجا آسمان میزد به سر
هرچه شد دستان او بر شال حیدر گیر کرد
تازیانه پیش رو ضرب غلاف از پشت سر
در میان ضربهها بالِ کبوتر گیر کرد
**
خبر در کربلا پیچید
خبر با تیغها با نیزهها تا خیمهها پیچید
خبر پیچید در لشکر
خبر میگفت جان فاطمه در بین گودال است
پامال است
خبر پیچید لشکر تا بریزد بر سرش آنجا
خبر میگفت یاری نیست غیر از خواهرش آنجا
خبر میگفت او تنهاست
ما دست کم صدها نفر هستیم....
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۲۱)
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
شدی آشفته و من هم ز تو آشفتهترم
پشت در سوختی و سوخته من هم جگرم
زخم شد پلک تو از بس که به من پلک زدی
با اشاره تو سلامم کنی ای محتضرم
بس که ضربه به سرت خورد سرت را بستی
تو سرت بستی و من بر سر زانوست سرم
پیش چشمم چه بلایی سر چشمت آمد
با همین چشم کبودت بنگر چشم ترم
همه تقصیر مغیره است خودم میدانم
قوت بازوی من بازوی تو کرده ورم
مُردم آندم که صدای تو شنیدم زهرا
گفتی ای فضه بیا زود،که من زیر درم
بس که از روی در سوخته دشمن رد شد
از تو و سینهی خونین شدهات باخبرم
میکشیدند مرا تا که نگاهم افتاد
دیدم از ضربه پا له شده محسن پسرم
#محمود_اسدی_شائق
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بنام خدا
#ایام_فاطمیه
"" "" "" "" "
مدح ومنقبت بانوی بی بدیل خلقت حضرت زهرا س تا آخر با آرامش بخوانید و...
•┈┈••✾✾✾••┈┈•
بحر غم موج ائیلیور طوفاندی بو ایامیده
انس وجن حورو ملک حیراندی بو ایامیده
قوزانور افلاکه یئردن ناله وافغان سسی
فاطمیون روز و شب نالاندی بو ایامیده
عالم معناده آغلور اهل بیت مصطفی
انبیاء و اولیاء گریاندی بو ایامیده
مجلس ماتم قوروبلار ماسوالار عرشیده
قلب آل مرتضا القاندی بوایامیده
"" "" "" "" "
مات و مبهوتم خدایا چات منیم فریادیمه
تا منه معلوم اولا شأن ومقام فاطمه
کیمدی بو بانو فراقینده ملک لر آغلایور
ماخلق لرله خلایق باشه قاره باغلایور
خالق ارض وسماوات گویلره قاره چکور
یاس توتوبدی عالمینون اهلی گوزیاشی توکور
قالموشام آیا نئیه سقف فلک لر سینمادی
آه زهرادن زمین و آسمانلار یانمادی
جان عالم لر فدا یافاطمه عنوانیوه
شیعه لر گوز باغلایوب الطاف بی پایانیوه
جانیوه جانلار فدا بانو عنایت ائیلدون
عمرون آز اولدی ولیکن چوخ کرامت ائیلدون
بعد زخم ثانی آنی خواب شیرین ائتمدون
مهربانا سن او ملعمونی ده نفرین ائتمدون
نفرین ائتسیدون خانم بیر دفعه گر اعدانی سن
یاندیراردون نار قهرونلا اودم دنیانی سن
اولدی وردون روز و شب یاربنا عجل وفات
آغلادی احوالیوه حور و ملائک کائنات
حق سنه خاطیر جهانه لطف و احسان ائیلدی
عالم امکانی ازدم خانه ویران ائتمدی
فاخرم تا جان واریمدی بو سراده سائلم
شاکرم کی جیرهٔ خیر النسایه قابلم
قوسالاردا قاشمارام والاهی بو درگاهیدن
چون گدای فاطمه باشدی جهاندا شاهیدن
"" "" "" "" "" "" "
شاعر؛مسلم فرتوت گلهین #فاخر
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹جلوۀ شکیبایی🔹
سلام فاطمه، ای جلوۀ شکیبایی
که نور حُسن تو جان میدهد به زیبایی..
تویی تو روح ولایت به هر ولی، سوگند
تویی تو عصمت یکتا، قسم به یکتایی
ز خاک پای تو جوشد افاضۀ ملکوت
ز آستان تو خیزد بهار دانایی..
هرآن که را تو شفاعت کنی به روز جزا
سزد شفیع قیامت شود به تنهایی
بهشت عاشق آن کس که سائل تو بوَد
که سائل تو بوَد کیمیای دارایی
نبی که دست تو بوسیده، پس روا باشد
که خاک پای تو بوسد سپهر مینایی..
ز کور چهره بپوشی که نشنود بویت
الا! حیای مجسم! فروغ بینایی!..
نگین فضۀ تو خاتم سلیمانی
نگاه بوذر تو معجز مسیحایی
قلم گذاشته تا سر به صفحۀ تاریخ
تو را ستوده به مظلومی و توانایی
چرا به گریه چنین خو گرفتهای زهرا؟
الا ز خندۀ تو عشق را شکوفایی
حریم خانهات آنجا که مکتب وحی است
کجا و حملۀ سنگیندلانِ هرجایی؟..
علیست باخبر از ماتمت که میسوزد
ز داغ گل، جگر لالههای صحرایی..
📝 #سیدرضا_مؤید
http://eitaa.com/Maddahankhomein
به نام خدا
ای روشنی مدام زهرا
از ما به تو صد سلام زهرا
ای نور تمام کهکشان ها
خورشیدِ دمیده از کران ها
یا فاطمه ، ای چراغ بینش
تصویر بهشت آفرینش
ای جان پیمبر مکرّم
سرچشمه ی کوثر معظّم
ای عطر نشسته روی گل ها
دیدار تو آرزوی گل ها
ای کوثرِ جاری حقایق
لب تشنه ی اشک تو شقایق
با نام تو جاودان عَلَم ها
در وصف تو ناتوان قلم ها
ای آیه ی روشنای قرآن
مدح تو کند خدای منّان
ای چادر تو نمادی از دین
تفسیرِ شکوه آل یاسین
بانوی حجاب و عفّتی تو
دارای مقام عصمتی تو
یا فاطمه راه تو چنین است
یعنی که حجاب جزو دین است
آنان که تو را به نور جویند
تسبیح تو را به عرش گویند
ای مادر مهر و ماه زهرا
ما را تو بده پناه زهرا
هر کس به پناه تو در آید
بر عزّت خویش می فزاید
ای سایه ی آفتاب رحمت
ما تشنه و تو سحاب رحمت
ما آمده ایم و در خروشیم
از چشمه ی مهر تو بنوشیم
ای برده به سمت حق جهان را
دریاب کنون تو تشنگان را
بانوی دو عالَمی تو زهرا
آئینه ی خاتمی تو زهرا
عمر کم تو تمامِ هستی ست
راه و روش تو حق پرستی ست
عمر تو ز هر کران رَصَد شد
هجده قدم از بهار رَد شد
ای ابر کرامتِ همیشه
ای نخلِ به عرش کرده ریشه
تو خیرِ کثیرِ مصطفایی
مقصودِ زلال « اِنَّمایی »
ای سِرِّ مَگوی آل احمد
مجموعه ای از خصال احمد
از سوی خدای حَیِّ سرمد
اِعْطا شده ای تو بر محمّد
تو هستیِ نور سرنوشتی
سرچشمه ی کوثر بهشتی
« یا سَیِّدَةُ النِّساءِ » عالَم
ای باعث اِرتقاءِ عالَم
**
محمود تاری «یاسر»
http://eitaa.com/Maddahankhomein
#فاطمیه
داری میری نمی بینی
غمت سنگین رو شونه ام
صبوری می کنم اما
مث یه کوهه ویرونه ام
همیشه تکیه گام بودی
نگفتی درد پهلوتا
نفهمیدم چرا شبها
میگیری پیش من روتا
بهار خنده های تو
واسه من دلبری کرده
کدوم پاییز با سیلی
تو رو نیلوفری کرده
روزی که پا شدی از جا
غمای خونه رو بردی
موهای دخترا رو از
پریشونی درآوردی
لب حیدر که بعد از تو
دیگه هرگز نمی خنده
میونه نخلای اندوه
واسه اشکاش چا کنده
دیگه هیچ کس نمی فهمه
غمای بی شمارم رو
شکستن صد دفه بی تو
غرور ذوالفقارم رو
#فرزانه_قربانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#ایام_فاطمیه
زهرا جان...
تو رفتی خاطرات در فراموشم نخواهد شد
میان شعله ها معجر فراموشم نخواهد شد
هرآنکس که تورا آزرد مرا آزرده خاطر کرد
حدیث نفس پیغمبر فراموشم نخواهد شد
میان هجمه ی دشمن که می شد گم صدای ما
صدای هق هق دختر فراموشم نخواهد شد
نگفتی راز سیلی را گرفتی روسه ماه از من
من این غم تا دم آخر فراموشم نخواهد شد
ز برق چشم من دشمن فراری بود از میدان
طناب و گردن حیدر فراموشم نخواهد شد
چه زجری میکشدی تو ازاین پهلو به آن پهلو
گل خون بر روی بستر فراموشم نخواهد شد
دگر بعد تو زهرا جان خضابی نه گلابی نه
که بوی دود و خاکستر فراموشم نخواهد شد
وزینب گفت مادرجان به وقت ظهر عاشورا
من و بوسیدن حنجر فراموشم نخواهد شد
ابوذر رئیس میرزایی
https://eitaa.com/Maddahankhomein