eitaa logo
مجمع الذاکرین خمین🎤
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
429 ویدیو
240 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
سیلی از واژه های درد آور میکشد با قلم به میدانم قصه ای از تبار عاشورا میزند شعله در دل و جانم شرح حال ستاره ای کوچک که دلش پیش آسمان مانده داغ خورشید روی دستانش میکند هر نفس پریشانم میروم بی دریغ و پی در پی سمت راهی که کاروان رفته دردها را به چشم میبینم آخر قصه را نمیدانم بامن از کربلا به شام آمد روی نیزه سری که بالا بود تا نگهبان کاروان باشد تا از این غم به لب رسد جانم پای رفتن نداشت دختر عشق باید اما صبورتر باشد صحبتش با سر پدر این بود شده ای در خرابه مهمانم؟ روی نیزه چه خوب میدیدی صورتم جای تازیانه شده چوب ها با کمال بی شرمی می خورد بر دهان و دندانم نیستی تا دوباره آغوشت جای امنی برای من باشد بر سرم دست مهربانت نیست آه بابای مو پریشانم من تمام تو را طلب کردم پیشکش پیش من سر آوردند خون خشکیده گلوی تو شد گل سرخی به روی دامانم تو اجابت کن آرزویم را کاش من را به آسمان ببری امر فرما تو حضرت خورشید دختری تحت امر فرمانم # سر خود را گذاشت روی زمین تا کمی طعم خواب را بچشد و در آغوش خود کشد سر را لذت آفتاب را بچشد عاقبت هدیه ای که آوردند بی قرارانه صبر و تابش برد گریه دیگر نمیکند انگار دخترک تا همیشه خوابش برد . @Maddahankhomein
یارقیه مددی چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته آخر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم ۲ محرم ۱۴۴۶ ۱۸ تیر ۱۴۰۳ @Maddahankhomein
"زبانحال حضرت رقیه (س) در شام" منم بی بال و پَر مرغی که کنج لانه خاموشم ز بیم دام صیّاد و ز کید دانه خاموشم منم شهدخت شاه دین که از جور یزید دون ز تخت بخت افتادم ولی شاهانه خاموشم رقیّه ، دختر سالار دشت نینوا هستم که از بیداد پور کافر مرجانه خاموشم مرا مرگ پدر ، افسانه‌ای باشد توان فرسا که افسون گشتم و از وصف آن افسانه خاموشم پی کالای وصلش، نقد جان خویشتن دادم چو دیدم گنج خود را گوشه‌ی ویرانه خاموشم شبی کز خواب خوش برخاستم در کنج ویرانه بدیدم رأس خون آلوده‌ی جانانه خاموشم یزیدم کرد مهمان رأس باب آورد در پیشم از آن مهمان نوازی های نامردانه خاموشم به بزم مدعی جام شهادت نوش جان کردم چو بر پیمان خود دارم به لب پیمانه خاموشم چراغ عمرم از باد حوادث شد خموش امّا چه پنهان از شما کز طعنه‌ی بیگانه خاموشم زدم مُهر خموشی بر لب و خون ميخورم از غم که همچون غنچه‌ی نشکفته در گلخانه خاموشم گر از داغ پدر چون (شمس قم) سوزد تن و جانم ز شمع عشق می‌سوزم که چون پروانه خاموشم شادروان سید علیرضا شمس قمی https://eitaa.com/Maddahankhomein
🏴زمزمه، واحدسنگین روضه ای بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴بند اول ویرانه ام خوش آمدی ای ماهِ تابانم پدر بنشین که خسته آمدی بر روی دامانم پدر دارد فراقت ای پدر،حکایت غم گویم به تو از رنج و از،اسارت غم من میکنم بر تو پدر،شکایت غم بابا حسینم 🏴بند دوم از شامیِ بی دین و از این کوچه بازار خسته ام گویم به تو از سیلی و از زجر و دستِ بسته ام افتادم از پا با لگد،های فراوان اما نگاهت میدهد،بر پیکرم جان برای من قرآن بخوان،قاریِ قرآن بابا حسینم 🏴بند سوم دیگر ببر من را که از این روزگار سیرم پدر من هم شبیه مادرت از غصه ها پیرم پدر رفته به غارت از من آن،گل سر من دارد حکایت ای پدر،موی سر من دیدی تو آتش را پدر،بر معجر من بابا حسینم 🙏التماس دعای خیر ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی @Maddahankhomein
چند بیتی تقدیم به دختر سه ساله ابا عبدالله بسم الله سرت غرق در خون ،گلویت بریده بمیرم سر تو چه رنجی کشیده لبت سرخ و پرپر !لبت پاره پاره چه مویی !پریشان ،چه رنگی !پریده چه بابای خوبی!ز عالم سری تو کسی بهتر از تو ندیده ندیده نگاهت نگاهت چه گرم است و گیرا که بر شام تار دل من دمیده رسیدی تو آخر!نه با پا که با سر غم و شادی ام آه در هم تنیده.. رخ دخترت مثل ماهی گرفته قد دخترت چون هلالی خمیده فدای سرت زخم های تن من که اشکم برای تو تنها چکیده صدایم گرفته !دعایم گرفته نفس های من شد بریده بریده... شده محفل ما «پدر_دختری» باز کنار سرت دخترت آرمیده سلام الله علیها سلام الله علیها علیه السلام ..... @Maddahankhomein
"ألسَّلامُ عَلَيْكَ يٰا أباعَبْداللّٰه الحُسَين" از پی قتل تو چون خصم ستمگر برخاست خلعت فیض شهادت ، به قدَت آمد راست از ازل چون علم دین به کف عشق تو بود تا ابد ـ از پس قتلت ـ علم دین برپاست قامت سرو تو را باد حوادث چو فکند شد عیان شور قیامت که قیامت همه جاست ویل و وا بود عدو را ـ ز حیات تو ولی... غافل از آ‌نکه ز مرگت به جهان واویلاست تا که پژمان شدی ای نوگل گلزار رسول! مرغ دل‌ها به سرِ کوی تو سرگرم نواست نه فقط آدمیان ، نوحه‌گر از قتل تو اَند قدسیان را همه دم زمزمه‌ی حزن و عزاست روز و شب از غم مظلومی‌ات ای شاه شهید واحسینا ز زمین، خاسته تا عرش عُلاست چون تویی خون خدا و پسر خون خدا خونبهای تو خدا صاحبِ خون تو خداست پرچم عشق تو ای شاه قتیل العطشان! بر سرِ قبّه‌ی عَیّوقِ فلک ، پا برجاست عشق و جانبازی‌ات ای عاشق دلداده‌ی حق! به مَثل در ره معشوق چو شمس و حرباست ظلمت محفل ما از غم خاموشی توست اشک ما در ره تو مشعل روشنگر ماست هر مُحرم که شود وقعه‌ی قتلت تجدید محشر ثانوی از کثرت بانگ و غوغاست ای جگرگوشه‌ی زهرا ، به عزاخانه‌ی تو صاحب بزم عزا ، مادر زارت زهراست خواهرت مویه کُن و موی کنان از غم تو همدم مرغ شباهنگ به هر صبح و مساست کودکانت همه دم چشم به ره دوخته‌اند تا درآیی تو ز در ، زمزمه‌شان وا اَبَتاست کنج ویرانه رقیه چو یکی مرغ خموش خفته و منتظر دیدن روی باباست زاثر خار مغیلان ، به ره کوفه و شام پای او آبله‌‌گون، دیده ز غم خون پالاست بس که در هجر تو بگریست رقیّه نه عجب که یزید از غم آن طفل حزین نوحه سراست اهل‌‌بیت تو اسیرند به ویرانه‌‌ی شام شامِ شومی‌ست که بهر همه، بیت الاسراست ساربان دنی از کین ، غل و زنجیر گران بسته بر گردن سجاد ، که زین العُبّاست مدّعی خواست که نام تو فنا سازد لیک بی‌خبر بود که فرجام فنای تو ، بقاست نور ایمان تو فانی نشود در عالم... "آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست" ۱ ز انقلاب تو شده کاخ ستم خاک ، ولی خاک کوی تو به قلب دوجهان کاخ صفاست دشمنت گر ندهد رخصت پابوسی تو غم نباشد که مزار تو میان دل ماست (شمس قم) را دل و جان سوخت گر از قتل حسین زآن شررهاست که بر خیمه‌‌ی شاه شهداست ای فلک! اُف به تو و چرخ دگرگون تو باد کاین‌چنین ضایعه‌ی شوم ز بیداد تو خاست شادروان سید علیرضا شمس قمی ۱ـ فؤاد کرمانی https://eitaa.com/Maddahankhomein
پدر جان! کوثرت را می‌شناسی؟ گل نیلوفرت را می‌شناسی؟ نگاهی کن به حال و روزم امشب ببینم دخترت را می‌شناسی! ✍🏻 https://eitaa.com/Maddahankhomein
❁﷽❁ :حسین جان!به یادلبت یک شبم خواب راحت نداشتم.... ┈••✾•🏴یارقیه🏴•✾••┈ بابایی! چقــد منتــظر بودم امشب بابایی، بابایی بــرا خـــاطـــر عمـــه زینــب بیایی، بابایی بپــــا کردی اینــجا عجب کربلایی، بابایی بابایی! از اون وقتــی که بودی بالای نیزه یامظلوم تو می دیدی اشکامو در پای نیزه یامظلوم چه زخم عمیـــقی شده جای نیزه یامظلوم بابایی! ببین صورت نیلی دخترت رو بابایی ببین غنچــهٔ زخمیِ پرپرت رو بابایی دل سوختهٔ کوثــر دیگرت رو بابایی بابایی! کتک خوردم از بس کبوده تن من ببیـن آتیش افتــاده رو دامــن من ببین پاره شد معــجر و پیرهن من بابایی! چـــه کردن بابا با لب و دنــدون تو، عزیزم که داره می ریزه هنوزم خــون تو، عزیزم روی صــــورت زخمــی و گلگون تو، عزیزم بابایی! منم مثـــل مادر از این دنیـا سیرم،بابایی تنم زخمیه دست به دیوار می گیرم،بابایی ببر راحتـم کن که بی تو می میرم ،بابایی بابایی! دیگه عمـــه رو خستـــه کردم با اشکام چه حرفا شنـــیدیم از این مردم شـــام خاکستر می ریختن رو سرهامون از بام بابایی! بی بی جان! رسیده دیگه عمه وقت جدایی،بی بی جان دارم میرم امشب سفر با بابایی،بی بی جان خداحافظ ای عمـهٔ نینـــوایی،بی بی جان بی بی جان! چقد زحمـتت دادم ای عمه جونم،ببخشم دیگه طاقتم نیست نمیشه بمونم،ببخشم حـــلالم کن ای عمـــهٔ قد کمــونم،ببخشم بی بی جان! ┈••✾•🏴✾🏴•✾••┈ ✍رقیه سعیدی(کیمیا) https://eitaa.com/Maddahankhomein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا