بداهه ای متأثر از حادثه ی دیروز
یکشنبه اما تلخ میخندد
یکشنبه داغی بر جگر دارد
یکشنبه میسوزد تورا درخویش
از حال مظلومی خبر دارد
حالا دوشنبه سخت بی تابست
تو نیستی تا دستهایم را
گرگ و لباسی که پراز خونست
آه از سکوتی که پدر دارد
تو رفته ای؟ یک آسمان تردید
در من جنونی تازه میریزد
امروز روز عید بود اما
عیدی که رنگ یک سفر دارد
عمامه ات در باد میرقصد
سر را کجا باید بیاویزم
تن را کجا باید ...سکوتی تلخ
در روضه ای که باز در دارد
مادر !برایم یک دعای خیر
تا رفته ام اینبار برگردد
مادر ,ولی انگار بی تابست
از یک سر بی تن خبر دارد
#اکرم_توکلی
@Maddahankhomein