#حضرت_جعفر_طیار_ع
شب در اعماق رنج و غصه نهان
از طلوع سحر نبود نشان
شد زمانسوز لحظه های زمین
شد زمین گیر برهه های زمان
رمه ها در هراس از گرگان
گرگ ها در کمین جان شبان
برگ ها مستعد افتادن
فصل ها منتظر برای خزان
وادی امن غرق بی امنی
و امین خدا نداشت امان
زخم ها برده هوش از یاسر
سنگ ها برده از بلال توان
ناگهان سید عرب رسول خدا
حضرت مصطفی پیامبر جان
گفت هجرت کنند با جعفر
مؤمنان بهترین اهل جهان
تا که راحت شوند اهل یقین
نفسی از فشار از طغیان
تا که ننشیند آن جوانان را
گردی از شرک و ظلم بر دامان
تا که افتد حقیقت اسلام
آن سوی مرز مکه در جریان
حبشه خطه ای پر از رحمت
حبشه کشوری پر از باران
حبشه همچو باغ های گل
حبشه مثل چشمه ها جوشان
حبشه بود گرم استقبال
از دل روشن مسلمانان
کاش بعد از نبی دل زهرا
داشت آرام و صبر و اطمینان
یا که می شد که از مدینه رود
تا به شهری دگر شود مهمان
این مدینه که جای ماندن نیست
برود او سوی کدام مکان
سرد و دلگیر شهر چون زندان
مردم شهر مثل زندانبان
گفته شد روز گریه کن یا شب
گفته شد این قدر نشو گریان
گاه از داغ مصطفی دلخون
گاه بر حال مرتضی گریان
گاه اندوه را فرو می خورد
گاه می آمد از ستم به زبان
گاه می گفت یا رسول الله
شده این کینه ها پس از تو عیان
کاش بودند حمزه و جعفر
تا حمایت کنند از حقمان
الغرص این قبیل خاطره ها
می کند اشک را ز دیده روان
#جواد_زمانی
https://eitaa.com/Maddahankhomein