#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
::
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
(دعای من به خودم هم نمیکند اثری)
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شهدا_و_دفاع_مقدس #بصیرت
#اخلاقی_و_اندرز #حدیث_نفس
چِقَدَر از منش این شهدا دور شدیم
آنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم
شهدا در همه جا فاتح اصلی بودند
عجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم
شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهدا
ما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم
و از آن برکت خون شهدامان حالا
ما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم
و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیم
یَحتَمل مصلحتی بوده و مجبور شدیم
پرکشیدند چه مستانه و رفتند و ما
در میان قفس نفس چه محصور شدیم
شاعر: #یاسر_مسافر
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#امام_زمان_عج_مناجات
#حدیث_نفس #شعر_اعتراضی
چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد
چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی
چقدر بهر دفاعش قلم بدست شدی
چه روزها که فقط منفعت پرست شدی
چقدر از غمش افتاده ای به کم خوابی؟
زمان پیری ات آمد هنوز هم خوابی
چقدر محضر او دیده ی تر آوردی
ادای منتظران را فقط دراوردی
بیا که مونس شبهای خلوتش باشیم
بجای ننگ شدن باز زینتش باشیم
بیا که تا نفسی هست دم ز او بزنیم
بجای مردم دنیا به یار رو بزنیم
بیا که جز درش از هر دری جدا باشیم
کنار او همه راهی کربلا باشیم
خدا کند که بسوزیم و آه.. گریه کنیم
بخواند او همه تا قتلگاه گریه کنیم
بخواند از بدنی که به بوریا مانده
که داغ او به دل اهل روستا مانده
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
#حدیث_نفس
جز خطا راهی نرفتم، جز ریا کاری نکردم
میتوانستم که بهتر باشم، اصراری نکردم
تا توانستم به تیمار خودم مشغول گشتم
یاد رنجوری نبودم، فکر بیماری نکردم
لقمهی نان حرامی بر سر سفره نبردم
آفرین، اما جدالی با رباخواری نکردم
دست مسکین را گرفتن، با یتیمی قصه گفتن
ذرّهای ایثار لازم داشت؛ ایثاری نکردم
مسجدم را هرکجا پُرجمعیتتر بود رفتم!
رفتم امّا پرسش حال گرفتاری نکردم
کاسهی افطار را لبریز آوردم به خانه
کودک همسایه را دعوت به افطاری نکردم!
دزد را دیدم که از دیوار مردم رفت بالا
خانه را دزدید و فریاد سزاواری نکردم!
وای اگر چشم شهیدی حال و روزم را ببیند
حال و روز مردُمم را دیدم و کاری نکردم!
شاعر #مهدی_جهاندار
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
https://eitaa.com/Maddahankhomein