eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
688 ویدیو
359 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
(السلام عليك يا علی بن ابیطالـب) ا࿐❁❈❁علی❁❈❁࿐ا (مرد‌ کوفه) شب‌است و بغضِ چندین ساله‌ی من چو کــوهـی بر گلــویم خــانــه کرده نمـی‌دانـم کـه ایـن بغـض نفـس‌گیــر چـــرا امشـب مــرا ، دیـــوانــه کرده نفـس در سـیـنه‌ام سـنگیـن نشـسـته نمی‌آید بـــرون ایــن نــــای ، امشـب نمی‌پیچـــد صـــدایِ مـَـــردِ کــــوفـه چـــرا در کــوچــه‌‌هـا ای وای امشـب چـــرا دل می‌زند در سینه‌ام ، جوش چـــرا بــی‌تـــابــم و در اضـطــــرابم خــدایــا خود تو می‌دانی که امشب چـــرا چـشــم انتظـــــار بـــوتـــرابم چــــرا نـــــان آور خــــوانِ یتـــیمان نیـــامـد سـوی نخلســـتانِ کـــوفـه؟ مبـــادا فتـــنه‌‌ای گـــردیــده بـــرپـــا ز جهــل و بغــضِ نـامــردانِ کـــوفـه خبـــر آمــد کـه محـــراب خـــداونـد بـه خــون رأس مـولا گشـت گلگــون الهــــی! بشکـــن آن دسـت جفـــــا را که چشـم شیعیـان را کرد جیحـــون شکـسـت آیـیــــنه ی عـــــدل الهـــی بــه ســنگِ نـــامـــرادِ ابـــن ملجـِــــم فسـوسـا قـــاتــل آن شـــاهِ مــــردان بظـــاهـــر بـود اهــل دیــن و مُســلِم خــداونــدا از ایـن‌‌گــونــه مسلمـــان فــراوان‌است در ایـن عــالـم اکنــون کـه قلـب مهـــدی صــاحـب‌زمــان را کنــند از غصــه‌‌ها آغشـته در خـــون اَلا ای (ســاقــی) دل‌هــای عــاشــق! نظـــر فـرمـا به مـا چشـم انتظــاران شکـسـته ، سـاغـــر دل، از جـــدایـی خمـــاری شـد حــدیـثِ بـی‌قــــراران. سید محمدرضا شمس (ساقی) @Maddahankhomein
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل ، دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک ، دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده اگرچه خیری از مَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند ، پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر ، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم ، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب آسا پریده، نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را ، به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولیکن گاه ، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و کرده گاه تندی بدون واهمه در عین کُندی بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا "لیلة القدر"ت ، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در "جزا " باشم مُعذّب . سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) (خداحافظ) الا ای ماه مِهر و رحمت و غفران ، خداحافظ که در قدرِ تو نازل شد ز حق، قرآن خداحافظ ضیافت بود و ما مهمانِ این خوان کرم بودیم الا ای ماه جود و رحمت و احسان خداحافظ همه لبریز ، بودیم از معاصی و خطا ، اما... گذشتی از خطا و لغزش و عِصیان خداحافظ چه شب‌ها را سحر کردیم با آه و فغان زیرا سرشک دیده می‌بارید بر دامان ، خداحافظ "شب قدر" تو را ما قدر دانستیم و از لطفت مناجات و دعا خواندیم و "یا سبحان" خداحافظ دل خود را رها کردیم در بحر فضیلت‌ ها تو بودی کشتی و حق بود کشتیبان خداحافظ "اَجِرنا یا مُجیر" و ذکر "یا قدّوس" ما را بُرد از این خاک سیه تا عرشِ الرّحمٰن خداحافظ دل ما غرق اندوه است و بیمار توایم ای ماه! تو بودی بر تن بیمار ما ، درمان خداحافظ به تن کردیم "جوشن" در شب "قَدر"ت به این امّید مبادا نزد اهریمن شویم عریان خداحافظ امید ماست ای ماه خدا ، سال فرج باشد همین امسال آید شهریارِ جان خدا حافظ بنای ظلم اگرچه سرکشیده باز ، تا افلاک کند با تیشه‌ی عدلش ز هم ویران خداحافظ تو هم ای ماه! زخمی را به دل داری از آن تیغی که چشم عالم از جورش شده گریان خدا حافظ دو تا شد فرق مولا در شب قدر تو با شمشیر به دست اِبن مُلجَم بنده‌ی شیطان خداحافظ الا ای ماه فیض حق! به حق (ساقی) کوثر بگیر از لطف، دست ما تو در میزان خدا حافظ سید محمدرضا شمس (ساقی) http://eitaa.com/Maddahankhomein
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ مژده یاران! که ز رَه، مـاهِ خـــدا آمده است ماهِ دلدادگــی و مِهـــر و وفـــــا آمده است مـــاهِ صـیقـــــل زدن روح و دل زنگـــــاری مـــاهِ تسبـیح و منــاجــات و مَـهِ بیــــداری مـــاهِ تنـــزیـــل کتـــاب احـــدیـت، قــــرآن مـــاهِ جــاری شدن رحمـت و مــاهِ غفـــران رمضان، مـاه ضـیافت به سرِ سفره‌ی مهـــر که در آن عشق خــدا می‌بَردت تا به سپهــر عشق یعنی : ملکــوتی شــدنِ یک دلِ پــاک آنکه از بنـدگی محض زند سجده به خــاک دارم امّیــــد در ایـن مـــاهِ بـــدون همـتــــا عـاری از مَعصیت و مفسـده و ریب و ریــا غــــرق بحــــر کـــرم لایتـــناهــی گــردیــم بهـــره‌ور، از گهــــر فیـض ِ الهـــی گــردیــم توشــه گیــریـم ازیــن مـــاه بـــرای فــــردا تـا کـه شرمنــده نگـردیم بــه‌ درگــاهِ خـــدا ای‌خوش آنکو که به این مـاه، مشَرّف گردد وآنگهـی نــزد خـــدا در شرف، اشرف گردد می‌نشیـند به لبـش چون گـُلی از بسـم الله بی‌گمان پـاک شود نـامه‌اش از جـرم و گناه کاش این مـاه، بشوید غــم و انــدوه از دل تــا نبـــاشــد بشـر از مِحـنــت ایــّـام، کسـل درِ میخـــانه گشـوده‌ست چو مــاهِ رمضــان (ساقی) از باده‌ی این ماه، به ما هم بچشان‌ سید محمدرضا شمس (ساقی) 🙏التماس دعا🤲 eitaa.com/Maddahankhomein
بَـه بَـه ز شمـیــم مُشکبـــوی رمضــان نشـناس سر از قـدم به‌سوی رمضــان دریــاب فضــایلـی که دارد ایـن مـــاه ســیراب شــوی تــا ز سـبوی رمضــان سید محمدرضا شمس (ساقی) eitaa.com/Maddahankhomein
شمس بانوی کاشانی01 شمس بانوی کاشانی - Instrumental Ney .mp3
زمان: حجم: 11.16M
(هوای سحر) خوشا تلاوتِ قرآن و ربنای سحر خوشا به نغمه‌ی عرفانی دعای سحر خوشا نوای مؤذن که می‌رسد بر گوش خوشا به بانگ مناجات در هوای سحر خوشا لطافتِ روح و خوشا طراوت جان خوشا به پاکی دل‌های با صفای سحر خوشا به ماه ضیافت خوشا به ماه خدا خوشا به لحظه‌ی رؤیایی و نوای سحر خوشا به آنکه بَرد فیضِ این مبارک ماه خوشا به آنکه کند درکِ لحظه‌های سحر بَدا به آنکه غریب است با فضایل آن خوشا به آنکه بُوَد یار و آشنای سحر بگیر دست تمنا به سوی حضرت حق بخواه آنچه که میخواهی از خدای سحر دلِ شکسته و بیمار خود ، مداوا کن که نیست هیچ دوایی بهْ از دوای سحر مبند دل بجز از لحظه های ناب دعا که رهروان طریق اند مبتلای سحر نماز و روزه و حج است واجب شرعی که این سه هست ز ارکان پر بهای سحر چنان که بحر کرامت بوَد سحرگاهان خوشا کسی‌که زند غوطه در فضای سحر بریز (ساقی) رحمت! به ساغرم مِی ناب ز جام باده ی جانبخش و دلربای سحر سید محمدرضا شمس (ساقی) 🎤 https://eitaa.com/Maddahankhomein
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ) از مطلع انوار خداوند ودود سر زد به جهان اختر چرخ مسعود یعنی که امام مجتبی سبط رسول در نیمه‌ی ماه رمضان شد مولود ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا شد نیمه چو ماه میمنت‌بخش صیام از مهر خدا ، مهی دمید ایزد فام ماهی چو امام مجتبی کرد طلوع مه نیمه و ماه فاطمه ، بدر تمام ا─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─ا از موهبت خدای ، در شهر صیام تابید مهی رشک دو صد ماه تمام ماه رمضان ز شرم گردید دو نیم مولود چو گشت مجتبی دوم امام شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/Maddahankhomein
"اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبیٰ" (یا کریم اهل‌بیت) گُلی، از گلشن طاها ، شکوفا شد چه زیبا شد گلستان جهان زین گل مصفّا شد چه زیبا شد دو نیمه چونکه شد ماهِ خدا، در آسمان عشق مَهی تابنده تر، از ماه، پیدا شد چه زیبا شد امامِ مجتبی (ع) ، دوّم امام بر حق شیعه به زهرا و علی از عرش، اعطا شد چه زیبا شد پدر شد حضرت ساقی و، مادر حضرت کوثر که در عرش الهی شاد اهورا شد چه زیبا شد حسن (ع) آمد که از بعد پدر، گردد ولیّ حق ازین میلاد میمون، شاد طاها شد چه زیبا شد نه تنها خانه‌ی مولاست شادی و شعف برپا ، مدینه غرق در شادی چو مولا شد چه زیبا شد چنان بخشیده جان بر عالم این نوزاد زیبا رو ـ که سرمست از دم فیضش مسیحا شد چه زیبا شد شده ماه فلک، آیینه دار ماه رخسارش چنانکه زهره هم مات تماشا شد چه زیبا شد  زمین و آسمان آیینه بندان است ازین مولود جهان، روشن ازین ماه دل‌آرا شد چه زیبا شد چه ماهی که بوَد روشنگر دل‌های ظلمانی که گویی نیمه‌شب خورشید پیدا شد چه زیبا شد حَسن شد نام نیکویش ز حُسن صورت و سیرت به قاموس سخن، این واژه معنا شد چه زیبا شد بریز ای (ساقی) گردون! از آن جام دل‌افروزی که هر دل که ندارد بغض، شیدا شد چه زیبا شد سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/Maddahankhomein
شب قدر است و من قدری ندارم چه سازم؟ توشه‌ی قبری ندارم شب عفو است و محتاج دعایم ز عمق دل دعایی کن برایم اگر امشب به محبوبت رسیدی خدا را در میان اشک دیدی کمی هم نزد او یادی ز ما کن کمی هم جای ما او را صدا کن بگو یارب! فلانی روسیاه است دو دستش خالی و غرق گناه است گرفتار است و دارد آبرویی بری باشد ز عیش و کامجویی ز هر نامحرمی پوشیده دیده نگاهش چشم نامَحرم ندیده جوان است و نکرده او جوانی شده هر چند پشت او کمانی به خط و شعر ِ تر باشد گرفتار هنر چون مرکز و او خطّ پرگار امیدش هست باشد نافع خلق چو درویشان نپوشیده فقط دلق به تعلیم هنر، پا در رکاب است اگرچه دایماً در اضطراب است به قدر وسع خود کوشیده دایم نکرده خم، قدش را نزد مُنعِم به دور از فرقه‌ی اهل ریا هست نداده هیچ با نامردمان دست نرفته زیر بار ظلمِ ناکس عقاب‌آسا پریده؛ نه چو کرکس نخورده لقمه‌ای از نان مَردم نداده آبرویش را به گندم نداده دل به این دنیای فانی که تا شاید بگردد جاودانی همین باشد همیشه افتخارش که پشت همت خود بوده یارش تلاشش بوده، باشد بنده‌ای پاک نظر دارد همیشه سوی افلاک ولی گهگاه، از روی جوانی چو دیده از کسان نامهربانی ـ خروشیده‌ست و تندی کرده، هرچند همیشه بر لبش بوده شکرخند بگو یارب! تویی دریای جوشان درین شب رحمتت بر وی بنوشان مبادا «لیلة‌القدر»ت، سرآید گنه بر نامه‌اش افزون‌تر آید که غیر از تو ندارد تکیه‌گاهی اگرچه هست غرق روسیاهی مبادا ماه تو ، پایان پذیرد ولی این بنده‌ات سامان نگیرد که غیر از ذلت و رنجِ تباهی نمی‌ماند برای او ، الهی! به حق (ساقی) کوثر خدایا به حق پهلوی مجروح زهرا به حق بندگان خاص درگاه که غرق رحمت‌اند الحمدلله قلم زن بر معاصی من امشب مبادا در « جزا » باشم مُعذّب.. سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/Maddahankhomein
(السّلامُ عَلَيْكَ يٰا عَلِیّ بْنِ اَبی‌طٰالِب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا « فزتُ وَ رَبّ الکعبه » پور بوسفیان چو از بیداد و کین داد حکم قتلِ میر مؤمنین ابن ملجم، جانی رذل و شریر یافت مأموریت قتل امیر گرگِ دون از حیله‌ی روباه پیر شد به دشت و بیشه‌ی حق شیرگیر هیجده شب چون که بگذشت از صیام شد به سوی کوفه، بن ملجم ز شام دل به قتل مرتضی، بی تاب داشت چونکه طرح قتل در محراب داشت تیره شب، زین ماجرا ناشاد شد روز هم غمگین از این بیداد شد شب ازین وحشت به کندی می‌گذشت روز هم شد کُند وقتِ بازگشت شب نبُد مایل به قتل مرتضیٰ پس به پیمودی به حِدّت راه را روز هم از این جنایت، بیم داشت زین‌سبب پا را به کُندی می‌گذاشت عاقبت شب شد به روز از خدعه زور وآنگهی ظلمت، مسلّط شد به نور زاغِ شب سوی جنایت پر کشید تا که قویِ روز را در بر کشید چون سیاهی در سپیدی جا گرفت دزدِ جان، در این زمان مأوا گرفت روز و شب چون رنگِ ضدین آمدی دزدِ جان، بین الطّلوعین آمدی عاقبت، بین الطلوعین از درنگ دامنش آلوده شد بر قتل و ننگ سارقِ جان امیرالمؤمنین کرد آن هنگام، در مسجد کمین داشت ننگ از قتل مولا گرچه شب لاجرم شب شد به قتل وی سبب روز را زین قتل اگر عار آمدی با شب اندر جُرم، همکار آمدی هر دو در قتلِ علی گشته شریک هم‌عنان شد در جنایت زشت و نیک زشتی شب گر شهادت آفرید نیکی روزش سعادت آفرید آنکه شد مولود، در کعبه به ناز شد شهید حق، به محراب نماز از ولادت تا شهادت، مرتضیٰ از قضای حضرت حق بُد رضا زین‌سبب وقت شهادت، آن امیر گفت: راحت گشتم از دنیای پیر «فزتُ» فرمود آن شهید راه دین پس «وَ رَبّ الکعبه» گفت آن شاه دین آری آری، از ستم، آسوده شد از شکنج و رنج و غم، آسوده شد رفت و قدرش بر بشر معلوم گشت گیتی از عدل علی، محروم گشت عدل رفت و عادل غمخوار رفت شیر یزدان، حیدر کرّار رفت زین مصیبت، خلق، گریان علی ست (شمس قم) دایم نواخوان علی ست شادروان سید علیرضا شمس قمی eitaa.com/Maddahankhomein
(السلام عليك ياعلی بن ابی‌طالب) ا࿐❁❈❁࿐✿࿐❁❈❁࿐ا (شاہ ملک لافتی) خدا تا آفرینش را به پا کرد علی را شاهِ مُلک اتقیا کرد جهان، دیوانه ی روی علی بود خدا هم مستِ گُلروی علی بود علی اسطوره‌ی خلقِ خدا شد تجلّی‌گاهِ ذاتِ کبریا شد پس از حج در غدیر خم پیمبر جِهازِ اُشتران را کرد منبر سپس دستِ علی را بُرد بالا یگانه «شاهِ مُلکِ لافتیٰ» را بگفتا : بعد من «مولا»ی‌تان اوست بداریدش چو جان خویشتن دوست عدو در جمع، بَخّن یا علی گفت ز مکر و حیله ‌های ممتلی گفت اگرچه تهنیت_‌گو گشت آن دم کمر بر دشمنی می‌بست محکم که با دنیاپرستان دغل‌کار  شدند از کینه هم‌پیمان و همکار ا***ا چو از حکم نبی بی‌تاب گشتند نقاب جهل، بر مهتاب گشتند ولایت را ، ز مولا غصب کردند خزف را جای گوهر نصب کردند علی در انزوا گردید تنها ز مکر و کینه و تزویرِ شورا چه شورایی که قَطّاع الطّریق‌اند شریکِ دزد و، با مردم رفیق‌اند سقیفه نام آن شورای پَست است همه آشوب ‌ها از آن نشست است چو خفاشند با خورشید، دشمن سیه کارند در هر کوی و برزن از انسانیت و مردی به دورند همه عاری ز تدبیر و شعورند چه گویم زین عناد بی نهایت ز غصب و این‌همه بغض و جنایت غریبانی که خود را خویش خواندند شغالانی که خود را میش خواندند سفیهانی که در جوش و خروشند همه گندم نما و جو فروشند اگر عمری رَوی منزل به منزل نمی‌بینی درین قومِ سیه دل یکی را بنده‌ی الله باشد ز درد مسلمین آگاه باشد که در راہ خدا ، کاری نماید به مِحنت‌دیدگان یاری نماید اگرچه سال‌ها بودند بر تخت سه نامرد ستمکار سیه بخت چنان که غصب حق کردند با زور به پایان گشت دور آن سه مزدور خلافت، باز - از آنِ علی شد اگرچه در غدیر خم ولی شد ولایت مَسندِ آن مَه‌جبین بود ولی بود و امیرالمؤمنین بود علی ، یار و مددکارِ فقیران یگانه یار و غمخوارِ عسیران علی شیرِ خدا خیبرگشا بود ولی اللہ و صِهرِ مصطفا بود زمین غَرّہ زِ زیب فرّو جاهش قمر خیرہ ، به اشراقِ نگاهش علی‌ ، نان آور خوانِ ضعیفان یتیمان را پدر بود از سر جان چو دشمن تشنه‌ی خون علی بود دلش از زهر کینه، ممتلی بود  به قتل وی ز جهل و مکر و افسون بشد مأمور، «ابنِ ملجم» دون به سر چون داشت فکر قتلِ حیدر به مسجد رفت آن رذلِ بداختر عبا بر سر کشید و ناگهان خفت مؤذن تا که تکبیر اذان گفت علی در خواب خوش چون دید او را بخواندش بر نماز آن زشتخو را به دست خویش وی را کرد بیدار اگرچه بود خود ، واقف بر اسرار به سجدہ رفت تا شاہ ولایت مهین خورشید رخشان هدایت همانگاهی که همراز خدا شد ز ضرب تیغِ کین فرقش دوتا شد چو فرقِ شاہ مردان غرق خون گشت شفق در خون نشست و لاله‌‌گون گشت قلم بی تاب شد از ظلم گردون که شد محرابِ کوفه دجله‌ی خون نگو مسجد که مسجد بی‌ستون شد نگو کوفه ، که کوفه واژگون شد نوای «فُزتُ رَبِّ الکعبه» از فرش به همراہ علی می‌رفت بر عرش نیستان در نیستان، ناله سر شد درختِ معدلت را ، خم کمر شد شکست آیینه ی عدل الهی به سنگ جهل، با تیغ تباهی هزار اُف بر تو ای چرخ نگونسار که گشتی با اجل همراه و همکار عدالت رفت و مولا رفت و ما را نماندہ جز غم و رنج و مدارا علی را کِی شناسد کس به عالم به جز ذاتِ خداوندِ معظم اَبرمردی که مانندش مُحال است چو ذات حضرت حق بی‌مثال است اگر خورشید، از مغرب در آید دگربارہ جهان چون او بزاید جهان دون‌پرور است و بی ‌مروّت نبندد با کسی عقد اُخوّت نفاق و فتنه‌ها پیوسته باقی‌ست تبر در کینه ی سرو و اقاقی‌ست چو رفت از این جهان (ساقی) مستان خماری شد حدیث مِی پرستان سید محمدرضا شمس (ساقی) @Maddahankhomein
(شَهْرٌ رَمَضانَ الّذی اُنزِلَ فیهِ الْقُرآنُ) (خداحافظ) الا ای ماه مِهر و رحمت و غفران! خداحافظ که در قدرِ تو نازل شد ز حق قرآن، خداحافظ ضیافت بود و ما مهمانِ این خوان کرم بودیم الا ای ماه جود و نعمت و احسان! خداحافظ همه لبریز بودیم از معاصی و خطا اما... گذشتی از خطا و لغزش و عِصیان، خداحافظ چه شب‌ها را سحر کردیم با آه و فغان زیرا سرشک دیده می‌بارید بر دامان، خداحافظ «شبِ قدر» تو را ما قدر دانستیم و از لطفت مناجات و دعا خواندیم و «یا سبحان» خداحافظ دل خود را رها کردیم در بحر فضیلت‌ ها تو بودی کشتی و حق بود کشتی‌بان، خداحافظ «اَجِرنا یا مُجیر» و ذکر «یا قدّوس» ما را بُرد از این خاک سیه، تا عرشِ الرّحمٰن خداحافظ دل ما غرق اندوه است و بیمار توایم ای ماه! تو بودی بر تن بیمار ما ، درمان خداحافظ به تن کردیم «جوشن» در شب «قَدر»ت به این امّید مبادا نزد اهریمن شویم عریان، خداحافظ امید ماست ای ماه خدا ، سال فرج باشد همین امسال آید شهریارِ جان، خداحافظ بنای ظلم اگرچه سرکشیده باز تا افلاک کُند با تیشه‌ی عدلش ز هم ویران، خداحافظ تو هم ای ماه! زخمی را به دل داری از آن تیغی که چشم عالَم از جورش شده گریان، خداحافظ دوتا شد فرق مولا در شبِ قدر تو با شمشیر به دست اِبن مُلجَم بنده‌ی شیطان، خداحافظ الا ای ماه فیض حق! به حقّ (ساقی) کوثر بکاه از جرم ما در صفحه‌ی میزان، خداحافظ سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/Maddahankhomein