eitaa logo
ذاکرین خمین🎤
1.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
693 ویدیو
365 فایل
🕋بنام خدای بی نیاز🕋 پدرم گفت علی،عاشق مولا شده ام بین مردم همه جا والهُ شیدا شده ام مادرم داد به من درس محبت با شیر نوکرُ ریزه خور سفرهٔ زهرا شده ام 🎤👋بامابروزمداحی‌کن.👌🎤 https://eitaa.com/joinchat/3542745823C3e1ead0ed9
مشاهده در ایتا
دانلود
تا خط ارتحال پیمبر نوشته شد دردی رسید و داغ مقدر نوشته شد داغی بزرگ بود که تسکین نمی‌گرفت بعدش چقدر زخم مکرر نوشته شد! کاین بغض‌های جاهلیت بی شمارتر یک‌جا به پای حضرت حیدر نوشته شد جرمی که او به خاطر عصمت نکرده بود پای علی هزار برابر نوشته شد پیش از هجوم غربت آتش به اهل‌بیت شکر خدا که سوره‌ی کوثر نوشته شد مقتل به دست میخِ همین خانه‌ی کبود پیش از لهوف، پشت همان در نوشته شد یک بخش روی سینه‌ی دیوار و بخش بعد بر سینه، دست، پهلوی مادر نوشته شد فصلی میان مسجد و محراب و فصل بعد بر تشت، در مقابل خواهر نوشته شد گاهی به دست نیزه و گاهی به دست تیغ مقتل به روی مقتل دیگر نوشته شد گفتم ادامه را ننویسم ولی نشد این واژه‌ی سه شعبه هم آخر نوشته شد دستی نجس در آمد و کاری پلید کرد واحیرتا که خاک، مطهر نوشته شد "گودال قتلگاه پر از بوی سیب بود" این صفحه‌ها چقدر معطر نوشته شد یک فصل ناتمام که آن هم نوشته‌اند با سم اسب و پاره‌ی پیکر نوشته شد... تنها نه کربلا که شبی در هراس شام کنج خرابه مقتل دختر نوشته شد بعدش چقدر نوحه‌ی بی سر نگاشتند بعدش چقدر روضه‌ی با سر نوشته شد... بر سر بزن که نوحه‌ی مادر شنیدنی‌ست حالا بیا که روضه‌ی خواهر نوشته شد... ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
بوی غم می‌رسد انگار... دلم می‌ریزد اشک از دیده‌ی غمبار حرم می‌ریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم می‌ریزد خوب پیداست که باران ستم می‌ریزد آه! آرامش زهراست به هم می‌ریزد یا... قرار است که پیغمبر اکرم برود سایه‌ی خنده از این گلکده کم کم برود مهربانی که برای همه همچون خورشید نور از خنده‌ی لب‌های ترش می‌بارید از گرفتاری امّت به جزا می‌ترسید روز و شب در پی ارشاد بشر می‌گردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! در گلو بغض غریبی‌ست، نمی‌دانم چیست؟! دخترت زار به سر می‌زند؛ ای وای دلم بر دلم غصه شرر می‌زند؛ ای وای دلم پدرم حرف سپر می‌زند؛ ای وای دلم حرف از داغ پسر می‌زند؛ ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا به خدا آسان نیست بعد تو واسطه‌‌ی وحیِ خدا با ما... کیست؟ @hosenih این جوان کیست...؟ که از دیدن رویش در دل غصه وارد شده و خنده ز لب شد زائل آه یا رب! شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل با اجازه... بگذارید بیایم داخل با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده‌ی خود یک سو زد مژده! ای رحمت رحمان! که سحر نزدیک است ای رسول مدنی! صبح سفر نزدیک است شب بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی نیز بگو... روز خطر نزدیک است وقت برپا شدن آتش در نزدیک است پدر آماده‌ی رفتن به سماوات، ولی... نگران است برای غم فردای علی... تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه از سینه‌ی افلاک برآمد... فریاد به علی فاطمه را باز امانت می‌داد داشت اما خبر از قصه‌ی زهرا، ای داد این همه بی کسی! ای وای! سرم... درد گرفت دل سرشارِ غم و شعله‌ورم... درد گرفت او زِ فردای حسین و حسنش داشت خبر از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر از غم حیدرِ خیبر شکنش داشت خبر از حسین و بدن بی کفنش داشت خبر اشک از دیده فرو ریخت و روحش پر زد پر زد و دختر مظلومه‌ی او بر سر زد ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
روح از جسم نبی پرواز کرد تازه غم‌های علی سر باز کرد کینه‌های خفته، طغیان‌گر شدند شعله‌ها پیدا ز خاکستر شدند فتنه، انصار و مهاجر را گرفت فتنه‌گر جای مشاور را گرفت "سامری" زد شعله بر ارکان دین شد وزیر مصطفی خانه‌نشین حرمت صدیقه‌ی أطهر شکست دست او و قلب پیغمبر شکست بیت امید نبی آتش گرفت حرمت "اُمّ اَبي" آتش گرفت شد در آن غوغای دود و همهمه بیت حیدر، قتلگاه فاطمه بی خبر مسمار آمد شعله‌ور فضه می‌داند چه شد در پشت در غنچه پرپر شد، گل یاسین شکست داغ محسن بر دل زهرا نشست فاطمه در پشت در بی هوش شد جلوه‌ی عمر علی خاموش شد ✍ https://eitaa.com/Maddahankhomein
در سوگ نبی، جهان سیه می‌پوشد در سینه، دل از داغ حسن می‌جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه ز درد، جام غم می‌نوشد ✍مرحوم https://eitaa.com/Maddahankhomein