#امام_سجاد_علیه_السلام_شهادت
بعد از غمی که بین گلو استخوان شده
هر صحنه ای برای دلم روضه خوان شده
در دست های خادمه ی خانه، بازهم
یک ظرف آب دیدم و اشکم روان شده
با دیدن حصیرِ کف حجره، زانویم...
بین نمازِ نیمه شبم ناتوان شده
دیدم گرسنه مانده کمی شیرخواره ای
قلبم پر از شراره چون آتش فشان شده
دیدارِ صنف و حجره ی غصاب های شهر
خیلی غم بزرگ و بلایی گران شده
سخت است دیدن گلویِ خونی پدر
آن گونه که به لحظه ی دفنش بیان شده
گفتند روی نی پدرت سنگ می خورد
دیدند پای نی، پسرش نیمه جان شده
سخت است بین شام ببینی در ازدحام
از آن چه ترس داشته بودی، همان شده
دیدم که عمه ام که امان قبیله بود
افتاده زیر ضرب کتک، بی امان شده
جز من که دیده گوشه ی ویرانه، خواهرش
در سن و سال کودکی اش قدکمان شده؟!
گرمای زهر را به دل سوخته چه کار
بعد از چهل بهار که قلبم خزان شده
دیدند وقت غسلِ تنم، جای سلسله
در زیر جامه، بر پر و بالم عیان شده
#محمد_جواد_شیرازی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
احوالات #راه_شام...درددل #حضرت_رباب_س_با_سر #حضرت_علی_اصغر_ع
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
کوفه دن آیریلدی پوزقون کاروان کربلا
نیزه لر صف صف دوزولموش رهسپار شام اولا
غرق ماتم اهلبیت حضرت سلطان عشق
دینموری هئچ کس هامی راهی اولوب سوی دمشق
هرکس اغلور زینب کبری وئرور تسکین اونا
باغلانوب نازلی رقییله سکینه قول قولا
بیر خانم هردم باخیر نیزه باشیندا بیر باشا
آغلوری گوزدن اخان قانین قاتیبدور گوزیاشا
گه دیور ای پرشکسته من ربابم باخ منه
آلتی آی یولاردا نازون چکموشم قربان سنه
من سنه خاطر اوغول شهر به شهره گئدرم
هارا گئتسن بولوسن من ائوی ویران گلرم
نیزه دن باخ منه گور خسته دلم افسرده ام
گورکی سرگردان عشقون اولموشام پژمرده ام
نیزه ده زلفون اسور گاهی ساقا گاهی صولا
چاتمور حیف اولسون الیم باشیوه لی نازلی بالا
نه گوزل نقشیله قان آخموش هلالی قاشیوه
نیزه داروندا اوغول عاشق اولوبدور باشیوه
کاش بیر لحظه وئره گول دوداقوندان ئوپرم
ائله مست اولام اوغول آهو کیمی من ملرم
ولی قورخوم بودی مندن کوسه سن کوسمه علی
سن ربابین گولوسن بیله اوتاندیرما منی
عفو ائله گرچه اوغول اللریوی باغلاموشام
ولی اوغلوم بونا خاطر سنه چوخ آغلاموشام
باخیرام نیزیه ایوای دیورم نازلی بالا
گورورم قمچی ورور باشیمه بو قوم دغا
سن منیم مایه آرامش جانیمسن علی
بوردا بو غملی ربابه جان و دلبرسن علی
الله ائتدی سنی سرباز فداکار حسین
ای فدا دین حقه یاروفادار حسین
🤲 التماس دعا🤲
#کربلایی_سیامک_پندی خاکسار
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یا صابر🌹
مانند کوه از دل طوفان گذشته است
مردانه از میانهء میدان گذشته است
بعد از غروب روز دهم، از کنار آب
با خاطرات آن لب عطشان گذشته است
آه از کنار جسم شهیدان لاله گون
وقتی گذشته است که از جان گذشته است
گودال قتلگاه و حروف مقطعه...
تفسیر کرده است و پریشان گذشته است
خون می چکد هنوز ز گلبرگ گونه ها
این باغ گل، ز خار بیابان گذشته است
از موج خیز حادثه، از مجلس یزید
با سیل خطبه هاش خروشان گذشته است
#فاطمه_نانی_زاد
https://eitaa.com/Maddahankhomein
بعد از حسین، عشق پریشان زینب است
غم، غصه، سوز حادثه مهمان زینب است
از روی نی چو آیهی تطهیر تا سحر
یک حنجر بریده غزل خوان زینب است
داغ خرابه سخت تر از داغ باغ بود
چون غنچهی سه سالهی گلدان زینب است
زهرا صفت چو شیر فقط خطبهای غیور
در کاخ ظلم، مرهم و درمان زینب است
در کوچه های سوز و تب و هجر و عاشقی
صبرم هنوز دست به دامان زینب است
هر سال پای روضهی ارباب عاشقی
چشمم چو ابر، حامل باران زینب است
عمریست قلب خستهی من بیقرار و تنگ
محتاج صحن پاک و شبستان زینب است
بنگر خزان که دود و دم و خاک آسمان
تا روز حشر، از تب طوفان زینب است
#امالبنین_بهرامی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
سلام بر زینب کبری
سلام ای انیس پدر، یار مادر
درود ای رفیق شفیق برادر
سلام ای زبان علی، دخت زهرا
شدی سرور بانوان مثل مادر
سلام ای که با خطبه های علی وار
تو آتش زدی کاخ آن مرد کافر
تو با صبر در کربلا، کوفه و شام
شدی دشنه در قلب هر چه ستمگر
به صحرای پر وحشت طف تو دیدی
به چشم خودت داغ چندین برادر
فدا کرده ای پیش پای برادر
دوتا شاخه ی گل، دو سرو تناور
ندیدی به جز حُسن و زیبایی آنجا
چه زیباست این بینش و فکر و باور
تو با رزم خود در مصاف ستمگر
برابر شدی با دو صد جند و لشکر
به لطف جهاد تو با خطبه هایت
فضای زمین و زمان شد معطر
جهاد تو تبیین حق بوده زینب
شدی حیدری بر بلندای منبر
نهیب تو در گوش تاریخ مانده
وَ جغرافیا پر شد از آن سراسر
#محمدعلی_یوسفی
https://eitaa.com/Maddahankhomein
😭 تقدیم به پیشگاه حضرت #اباعبداللهالحسین_علیهالسلام
✅بخشیده
نخل خون کاشته، خرمای اثر بخشیده
کشته ی اشک شده، دیده ی تر بخشیده
چشمِ ایران شده صد چشمه ی شوریده از او
باده... بر بادیه، دریای خزر بخشیده
ای به قربان #حسینی که چنین حیدری اَست
و خدایی که به او باز پسر بخشیده
هر #مُحرّم پَرِ قنداقه به عرش آورده
او که بر فطرسِ روحِ همه، پر بخشیده
ای که دم می زنی از خونِ خدا؛ ... #ثارالله -
دینِ حق را به تو با خونِ جگر بخشیده
ای جهانی که به دنبال #حسین افتادی
تا که سر خم نکند پیش تو، سر بخشیده
تا کمر راست کند حضرتِ اسلامِ، مَُبین!
پیش چشمان #ابوالفضل، کمر بخشیده
تا که آزاد شود از قفسِ تن، روحش
تُنگِ جان را به تنی تنگ نظر بخشیده
به هر آنکه به تنش داشته یک ذره امید
تیغ و انگشتری و خوُد و سپر بخشیده
هیچکس غیر خداوند خبردار نشد
پیرهن را به تنِ چند نفر بخشیده
تن به محراب و... سرش قاریِ منبر بوده
روی نیزه به کر و کور، خبر بخشیده
روشنی بخشِ تنوری شده «#سلطانْ_خورشید»
تا که بر حامل خود، کیسه ی زر بخشیده
ماهِ ویرانه شده، با همهْ شقّ القمری
به شبِ هرچه یتیم است سحر بخشیده
چه سبکبال به دامان گُلش خوابیده
هرچه که داشته در طول سفر بخشیده
پرچم موی #حسین است که سبز است هنوز
سیبی از روی #حسین است ثمر بخشیده
#محمد_عابدی
قم المقدسه
https://eitaa.com/Maddahankhomein
3-17. هوای عشق
دوباره کرده هوایی مرا هوای حسین
فکنده شور به دل نام دلربای حسین
به هر کجا بروم دل صفا نمی یابد
اسیر کرده مرا شوق کربلای حسین
به هر نفس که برآرم حسین می گویم
تمام عمر کنم ناله در عزای حسین
نه من که بلکه خلایق همه اسیر غمند
عزا گرفته زمین و زمان برای حسین
به یاد اوست که بلبل ترانه می خواند
دریده جامه گل عشق در رثای حسین
کبوتر دل من صبح و شام در طپش هست
به شوق آنکه نصیبم شود سرای حسین
چگونه قطره کند وصف شان اقیانوس
قلم چگونه دهد شرح ماجرای حسین
به کربلای وصالش هر آنکه که پای نهاد
گذشت از سر و جان شد فنا بپای حسین
حسین کشته عهد الست و پیمان است
شدست حضرت دادار خونبهای حسین
برای وصف مقامش نبی چنین فرمود
حسین از من و من هستم از برای حسین
چو اربعین برسد باز جمع مشتاقان
زنند حلقه چو پروائه بر لوای حسین
مرا چو باد صبا عشق می کند مدهوش
فدای عشق شده جان من فدای حسین
#مدهوش
#محمد_هوشمند
#کربلا #اربعین
https://eitaa.com/Maddahankhomein
یک اربعین هوای تو دارم حسین من
در نای دل نوای تو دارم حسین من
با عشق همسفر شده ام در هوای تو
تشریح ماجرای تو دارم حسین من
این درد دل حکایت عشق است و شکوه نیست
هم درد و هم دوای تو دارم حسین من
شکر خدا که زایر کوی محبتم
در کربلا عزای تو دارم حسین من
از طعنه ی عدو و جفا خسته ام هنوز
امید بر شفای تو دارم حسین من
رفتم به شام و کوفه به همراه لشگرت
هر جا که رد پای تو دارم حسین من
این قبر جلوگاه خدائیست زین سبب
رو سوی نینوای تو دارم حسین من
لب تشنه ای و جام پر از اشک دیده را
تنها فقط برا ی تو دارم حسین من
دلخسته ام برا ی تسلی جواب ده
عمریست من هوا ی تو دارم حسین من
با خواهر شکسته، برادر سخن بگو
با شوق التجای تو دارم حسین من
مدهوش و بیقرام و سرمست جام تو
این دولت از عطای تو دارم حسین من
#مدهوش
#محمد_هوشمند
#کربلا #اربعین
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#روضه_ی_سر_بریده_و_مجلس_یزید_لعین
ای شاه دین که شاهرگت زیر تیغ رفت
تا آسمان ز آل تو فریاد جیغ رفت
این سر، سری نبود که بر نیزه ها شود
این حنجری نبود که بر نیزه ها شود
بر شاخه ی درخت که جای سر تو نیست
در دیر راهبان که سرای سر تو نیست
راس ترا چگونه به خورجین گذاشتند
یا در تنور خولیِ بی دین گذاشتند
گاهی به زیر پای ستوران سرت فتاد
گاهی به دست نحسِ جهودان سرت فتاد
□ □ □
حالا میان تشت طلا جلوه کرده ای
در بزم شومِ شام بلا جلوه کرده ای
بزم شراب، جای تو و عترتت نبود
این جشنها سزای تو و عترتت نبود
آن ظلم ها که کوفه بما کرد بس نبود؟
ما را بنام خارجی آورد بس نبود؟
حالا میان خنده ی مستانِ بی نماز
ما دست بسته ایم و زبان یزید باز
بد زخمه ای به تاب و تبت میزند یزید
با چوب خیزران به لبت میزند یزید
با آستینِ پاره و بی معجر و نقاب
ناموسِ تو به لفظ کنیزی شده خطاب
کاری بکن برای دفاع از یتیم خود
دانم که حفظ میکنی آخر حریم خود
قرآن بخوان که آبروی کاروان تویی
تنها پناه قافله ی بانوان تویی
قرآن بخوان که ناله ی زهرا رسد بگوش
فریاد نازدانه ات آقا رسد بگوش
رحمی به حالِ این دلِ از غم کباب کن
آقا ترحمی به نگاه ریاب کن
حاج محمودژولیده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#روضه_دروازه_شام
کاروانی که در آن، داغِ محارم کم نیست
آمده شام، ولی هیچکسی محرم نیست
محرمان یا سر نی، یا تنِشان در خاک است
هیچ مشهود، بجز دیده ی نامحرم نیست
چه مصیباتِ عظیمی است، به دروازه شام
ازدحامی که چو او در همه ی عالم نیست
سرِ بازارِ یهودی چه شلوغ است، مگر
یک مسلمان که کند یاریِ شان یک دم نیست
پشتِ دروازه ی ساعات جگرها خون شد
هیچکس بر جگرِ آل علی مرهم نیست
به صراحت همه اِنکارِ حسینش کردند
همه گفتند که این سر، پسرِ خاتم نیست
سرِ سجاد، ز آتش چقدَر در هم شد
بخدا راسِ روی نیزه چنین درهم نیست
شامیان در زدنِ زخم زبان قهارند
زخمِ شمشیر کُشنده است، ولی هر دم نیست
آنقدر درد و غمِ مقنعه ی زینب هست
که دگر غصه ی پیراهنِ کهنه غم نیست
آستینی که خودش، زیرِ کتک پاره شده
دیگر این پارچه ی پاره، حجابی هم نیست
دختران در طلبِ یاریِ راسِ پدرند
سرِ بابا ولی انگار به نِی، محکم نیست
غیرِ سنگِ سرِ بام و شررِ آتشِ خصم
با سر و صورت زنهای حرم، محرم نیست
آنقدر سنگِ نوازش به یتیمان زده اَند
که نیازی به نوازشگریِ همدم نیست
خودبخود گوشه ی ویرانه شبی میمیرد
آن یتیمی که صدا زد ز چه بابایم نیست
حاج محمودژولیده
https://eitaa.com/Maddahankhomein
#اشعاراسارت_لطمه زنی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳
سیلی وتازیان به سرم ،دیده ای حسین
آتش گرفتن جگرم دیده ای حسین
هرجا بسوی دیدن سر،آمدم ولی
زخم كنار چشم ترم،دیده ای حسین
با دیدن سر تو گلايه نمي كنم
خونی شکسته، بال و پرم ،دیده ای حسین
ازپانشسته ام، چه قَدر ضربه خورده ام؟
دسِت كبود روی سرم ،دیده ای حسین
شمرآمدوبه کوفه غرور مرا شكست
طاقت بيار و زخم سرم ،دیده ای حسین
مانند مادرت شده ام ،باقدخمم
بشکستن كمرم ،دیده ای حسین
دیدی تمام راه، كبود است پیکرم
ازداغ، چشم ترم ،دیده ای حسین
قرآن بخوان ولي ز بلنداي نيزه ها
درشام دور و برم ،دیده ای حسین
خون مي چكد ز نيزه ی تو،ای بریده سر
برچوبه ای شکسته سرم ،دیده ای حسین
دستم، سرم، دو چشم ترم ،رانظاره کن
از تازيانه ها اثرم ،دیده ای حسین
كاخ يزيد میشود،آواربرسرش
تودرخرابه ها سحرم ،دیده ای حسین
(چوبي كه زد تو را به سرش بایدم شکست
اینجاغرور شعله ورم،دیده ای حسین
جانم فداي آن سر زخمي به نیزه ها
آتش به پیکره جگرم ،دیده ای حسین
#شعر_ازحاج_آرمین_غلامی_مجنون
https://eitaa.com/Maddahankhomein
اشعارلطمه زنی_اسارت
#دهه_سوم_محرم_۱۴۰۳
خلخال همه اهل حرم غارت شد
در پیش نگاهم جگرم غارت شد
بستند تمامی حرم رابه طناب
امامه سبز پسرم غارت شد
گودال ، بریدند سرم را ز قفا
انگشتر و خود و سپرم غارت شد
در نیزه سوارها نباشدرحمی
بر سردره، دروازه سرم غارت شد
کس نیست که یاری برساندبه حرم
با تیرسه شعبه، پیکرم غارت شد
در پیش دوچشمان رباب خسته
گهواره ی طفل پرپرم غارت شد
در قبر نهادم بدنش ،راصدحیف
قنداق علی اصغرم غارت شد
دیدم که تمام خیمه ها شد غارت
اینجا سر طفل مضطرم غارت شد
بر نیزه سرم بود ولیکن دیدم
درکوفه طلای دخترم غارت شد
میدید ابالفضل، ،سرش برنیزه
خلخال دوپای خواهرم غارت شد
عباس همه هستی من بود،ولی
مشک و علم برادرم غارت شد
افتاد عمود خیمه ی،ساقی من
دیدم بدن دلاورم غارت شد
درکرب وبلا ،زنی در آتش میگفت
عباس بیا که معجرم غارت شد
حالا به اسارت ، بسوی شام رود
برنیزه سر شعله ورم غارت شد
#شعر_آرمین_غلامی_مجنون
https://eitaa.com/Maddahankhomein