چه تکليفِ سنگـینے است :(
” بلا تکـليفي ”
وقتے کہ نـميدانم منتظرت ماندم
یا فقط خودم را بہ انتظار زدھ ام آقا ..ٹُ باید بیایے تا بشود هر آنچہ کہ نمیشود¡
#یاایهاالعزیز
#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّک_الفَرج
@Oshaghel_mahdi|♡
پدرے چہار تا بچہ را گذاشت توے اتاق🚪 و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم خودش هم رفت پشت پرده👤
از آنجا نگاه میےکرد👀 میےدید کے چِکار مےکند، میےنوشت📝 توے یک کاغذے کہ بعد حساب و کتاب کند.
یکی از بچهها کہ گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازے🎮
یادش رفت که آقاش گفتہ خانہ را مرتب کنید.
یکے از بچہ ھا کہ شرور بود شروع کرد خانہ را بہ هم ریختن و داد و🤬 فریاد کہ من نمیےگذارم کسے اینجا را مرتب کند.
یکے کہ خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد😭 که آقا بیا، بیا ببین این نمیےگذارد، مرتب کنیم.
اما آنکہ زرنگ بود، نگاھ کرد👀، رد تن آقاش👣 را دید از پشت پردھ۔۔ تند و تند مرتب میتکرد همہ جا را میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد📝
هے نگاھ🙃 میےکرد سمت پردھ و میےخندید:) دلش هم تنگ نمیےشد.*
مےدانست که آقاش همین جاست؞
توے دلش هم گاهے میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهاے بهتر مےکنم.😇
آن بچہ شرور همہ جا را هے مےریخت بہ هم، هے میےدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود،وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد👤👣 ..
ما کہ خنگ بودیم، گریہ و زاری کردھ بودیم، چیزے گیرمان نیامد. او کہ زرنگ بود و خندیدھ بود^^
کلی چیز گیرش آمد ..❣
" زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش "
شرور کہ نیستے الحمدلله:) گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد👣 آقا را ببین و کار خوب کن خانه را مرتب کن✨، تا آقا بیاید ..😇
|#حاج_دولابی
|#اَلّلهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّک_الفَرج
@Oshaghel_mahdi|♡