eitaa logo
شیدائی
65 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
11.5هزار ویدیو
241 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از علامه عسکری
📚 👈 مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه یزدی و امام رضا علیه‌السلام 👉 👌 جناب آقای میرزا عبدالحسین زواره‌ای نقل کردند، زمانی دیدم جناب آقای حاج شیخ غلامرضا در حرم امام رضا علیه السلام به حضرت عرض می‌کند که: نه! نمی‌خواهم. نه! نمی‌خواهم! به ایشان عرض کردیم جریان چیست؟ فرمودند: 🤲 از حضرت شفای دستم را خواستم ( دست ایشان مرتب زخم بود و خون می‌آمد و برای وضو و تطهیر به‌سختی و زحمت می‌افتاد ). حضرت فرمودند: در اثر این زخم مقاماتی در بهشت به شما می‌دهند. اگر خوب شود، آن مقام گرفته می‌شود. برای همین به حضرت عرض کردم: نه! نمی‌خواهم دستم خوب شود. 📚کتاب/ص ۵۳ 🖊اثر استاد ادیبی سفارش این کتاب👇🏻 @Aghayabnalhasan ✅ مطالب درباره علامه عسکری🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3534880770Ccde1211695
هدایت شده از روشنگری
4⃣3⃣ 🌲عنایت امام رضا علیه‌السلام به زائرانش 🌲 🌳 خدمت استاد بزرگوار آیت‌الله شیخ محمد علی جاودان دام ظله در مشهد مقدس، منزل مرحوم حاج‌آقا حسین معصومی بودیم که پسر عمویشان، مرحوم حاج‌محمد آقا جاودان، داستانی را نقل کردند: 🌴 یکی از آشنایان که اهل مشهد مقدس و خادم حرم مطهر بودند، نقل کردند: روزی در عالم خواب دیدم درب منزل را می‌زنند. خودم را به درب رساندم. دیدم حضرت رضا علیه‌السلام درحالی‌که زنجیر یک میمون را در دست دارند، به من می‌فرمایند: از این مهمان ما پذیرایی کنید! ناگهان از صدای درب منزل بیدار شدم. خودم را به درب رساندم، آقایی را دم درب دیدم. از من پرسید: شما اتاقتان را اجاره می‌دهید؟ من با توجه به رؤیای خود، او را به منزل دعوت کردم و به او گفتم؛ معمولاً اتاقم را اجاره نمی‌دهم. چه کسی به شما نشانی این‌جا را داد؟ گفت بعد از جستجوی زیاد، در آستانه ناامیدی، نشانی منزل شما را به من دادند. مدتی که در منزل این شخص بود، صاحب منزل، از ایشان به طور کامل پذیرایی کرد. روز آخر، مهمان تصمیم گرفت پولی را به عنوان اجاره و کرایه پرداخت کند ولی صاحبخانه قبول نکرد. او گفت: شما به‌صورت مهمان از من پذیرایی کردید، نه مثل کسی که اتاقی اجاره کند. چرا به این نحو پذیرایی کردید؟ از رختخواب گرفته تا غذای مناسب، همه را برایم آماده کردید! صاحبخانه گفت: من نمی‌دانم شغل شما چیست؟ اما من خوابم را برایتان تعریف می‌کنم. مهمان وقتی جریان خواب و عنایت امام رضا علیه‌السلام را نسبت‌به خودش شنید، محزون گشته و اشک‌هایش جاری شد و گفت من در صداوسیما کار می‌کنم. ( ظاهرا در کار طنز و کمدی بود. ) به‌محض رسیدن به تهران، شغلم را عوض می‌کنم. * البته این ماجرا برای قبل انقلاب است . 📚کتاب/ص ۵۴ و ۵۵ 🖊اثر استاد ادیبی لاریجانی
هدایت شده از رفیق شفیق
به یهانه سالگرد شهادت نواب صفوی ۲۷ دی ماه 🔸 🔹 📌 مکاشفه یک ولی خدا درباره «شهید نواب صفوی (ره)» ◾️ یکی از مردان خدا که در سال‌های نه چندان دور در میان ما زندگی می‌کرد، مرحوم مغفور، حاج هادی خان‌صنمی ابهری بود. ایشان از ملازمین عارف سوخته «آیت‌الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی رضوان الله علیه» بودند و بسیاری از نیکان و اهل معنا در زمان ما با ایشان مراوده داشتند، از جمله: آیت‌الله العظمی میلانی ،علامه تهرانی ،آیت الله کشمیری، آیت‌الله خوشوقت ، آقا میرزا اسماعیل دولابی و ... رضوان الله علیهم. ▫️مرحوم حاج هادی کثیرالبکاء (بسیار اهل گریه) بودند و هر آنچه به دست آورده بودند، از طریق محبت و گریه بر امام حسین علیه السلام بود. ایشان اهل مکاشفه بود و از جمله، مکاشفه‌ای است که از طریق صاحب کتاب «گنجینه دانشمندان»، مرحوم حاج شیخ محمد شریف رازی _که خود توفیق مصاحبت و دوستی با ایشان را داشت_ نقل شده است :🔻 🔸🔸🔸 در سفر مکه، چون به مدینه مشرف شدم، روزی برای زیارت قبور ائمه شریف بقیع «علیهم السلام» رفتم و چون قبور ویران چهار امام معصوم «علیهم السلام» رو دیدم گریه مرا دست داد، به‌طوری‌که بی‌خود شده و روی زمین افتادم، زمین را می‌بوسیدم و گریه می‌کردم. مأمورین سعودی آمدند و مرا بلند کرده و کشان‌ کشان به اداره‌ی امر به‌ معروف بردند و از من تعهد گرفتند تا دیگر به بقیع نروم. مرا آزاد کردند. 🔘 به حرم حضرت رسول‌الله «صلی الله علیه و آله و سلم» رفتم. عرض شکایت کردم که:« تا به کی ما این‌گونه شدائد را ببینیم؟» پس از ساعتی بیرون آمدم، ولی با این‌که از طرف مأمورین اداره‌ی امر به‌ معروف، ممنوع از تشرف به بقیع شریف بودم، اما عشق آن بزرگواران مرا تحریک نموده و بی‌اختیار به‌طرف قبرستان بقیع رفتم. 🔸چون به درب قبرستان رسیدم، دیدم درب بسیار عالی و صحن و سرای عجیب و بدیعی است که در هیچ‌ یک از مشاهد مشرفه عراق و ایران، ندیده بودم. 🔹کفش‌هایم را درآورده و وارد صحن شدم، دیدم حرم مطهر ائمه بقیع «علیه السلام»، با گنبد و مناره‌های طلایی رفیع و ایوان بسیار باصفایی که هرگز مثلش را ندیده بودم، می‌باشد. تعجب کردم که از دیروز تاکنون این بنای مجلل را کی ساخته است؟!، پس باذوق و شوق فراوان به‌طرف حرم ائمه «علیهم السلام» روانه شدم، اما هیچ‌کس را نمی‌دیدم تا به ایوان رسیدم. 🖍مشاهده کردم که سید بزرگواری که عِمامه سبز بر سر دارد، درب حرم ائمه «ع» ایستاده و با یک هیبت و وقار تمامی، دربانی [حرم] ائمه «ع» را می‌نماید. گفتم:« خدایا! این آقا کیست که این اندازه مقام دارد و دربان امامان است؟». نزدیک رفتم، دیدم مرحوم مغفور سید مجتبی میر لوحی (نواب صفوی) است. خوشحال شدم و رفتم با او مصافحه و معانقه کردم. ▫️ناگهان دیدم کنار قبور ویران شده آن‌ها ایستادم و از آن مناظر هیچ اثری نیست. دانستم که باطن مشاهد مشرفه همان‌ست که در مکاشفه دیدم و 🔸فهمیدم مرحوم نواب صفوی، مقام بلندی نزد اجدادش دارد. ▪️مرحوم حاج هادی در سال ۱۳۹۰ هجری قمری در تهران وفات نموده و جنازه‌اش را حمل به قم و در جوار علی بن جعفر «علیهما السلام» به خاک سپردند. 📔 اقتباس از کتاب «از داستان‌ها باید آموخت » اثر استاد ادیبی- صفحه ۱۳۳ "عضویت کانال رفیق شفیق "👉