وقتی توی یه جمع کسی صبحت میکنه و ناخوداگاه کلمهای رو اشتباه میگه؛
اینکه یهو بزنیم زیر خنده که طرف حس خجالت بکنه و یجورایی مسخره بشه خیلی بده.
بیاین حواسمون رو بیشتر جمع کنیم دچار این اشتباه نشیم که ممکنه یه نفرو براحتی آزرده خاطر کنیم از خودمون:))
#فرهنگسازیِقشنگ
بیا تنهایی ام را بتکان و با همان دست های خاکی شده از تنهایی،
دستی به سرم بکش ..
بیا گمان کنیم هر روز هفته تو می آیی و من هر روز تو را میبینم.
اصلا خیال کنیم من هر صبح برایت چای دم میکنم و تو سر سفرهی صبحانه صدایم میکنی و میگویی: چای آماده نشد؟ گشنگی مردیم.″
بیا هر ماه باهم به سفر برویم و مقصدمان را ندانیم کجاست .
اصلا بیا تا ظهر با هم بخوابیم.
فقط بیا ..
بیا و بیش از این مرا منتظر نگذار !
دلتنگم؛
خیلی دلتنگ.
[ #زینبِبهار| آغازِ یک نانوشته ]
پیچ و تابِ عشق را از دل زدودن مشکل است
کِی به افشاندن توان بینقش کردن بال را؟