‹مـٰاهِ مَـڹ›
-
از جانب توست؛
هرچه در دل داریم.
-
اندک امیدی و مقدار حوصلهای دارم.
سوالِ «من کیستم و به چه منظور در این دنیا حضور دارم؟» شده خورهی جانم و در تمام ساعات عمرم به این سوال میاندیشم.
خیابان ها و کوچه هارا با قدم هایم متر میکنم. امروز سرگشتهتر از دیروز و فردا حیران تر از امروز؛
′نمیدانم′ شده بیلبوردِ بزرگِ نصب شده در جانم و روزهایم را با بیرحمی تمام به دست گذشت میسپارم.
گم شدهام و این گم شدن، مدت هاست که مرا از خود گرفته″.
کمی در رویای رسیدن و کمی هم در حسرت نرسیدن.
در همین سرگشتگی ها هستم که سوار آسانسور میشوم.
اهلِ رحمت که باشی به بلندی ها میاندیشی و شاید اهلِ رحمت نیستم که مدت هاست در پاسخ دادن به پرسش های درون سرم ماندهام..
چه میشود عاقبت؟
براستی کیست که پاسخِ اینهمه فکرِ در بند را بدهد؟
کاش برای آزادیِ این روح، کلید گشایشی پیدا شود.
خسته ام از تنی که محبوس شده در زندانِ این فکر های بی محرک.
•خدا رحم کند به سرگشتگیِ این روزهایم•
[ #زینبِبهار| هوای آشفتهی این روزها؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ]
منت بر سر بنده بگذارید و یه حمد شفا بخونید برای علی کوچولوی من که حالش خوب بشه زودتر:).
‹مـٰاهِ مَـڹ›
منت بر سر بنده بگذارید و یه حمد شفا بخونید برای علی کوچولوی من که حالش خوب بشه زودتر:).
مهربونیتون رو چطور جبران کنم آخه؟
فرموده بود: سُدَیر!
اگر به اندازه ی این گله ی گوسفند،
یار داشتم قیام می کردم.
سُدَیر گوسفندها را شمرده بود،
هفدهتا بودند ..
امامصادق!🖤,(:
اصلا بیا فکر کنیم جهان جز تو هیچکس را ندارد برای کمک کردن به من؛
آیا هنوز هم میخواهی نیایی و پنهان بمانی:)؟
#اللهمعجلالولیکالفرج؛