‹مـٰاهِ مَـڹ›
____
﷽
____
•ماجرای دیروز، به قلمِ امروز•
بعد از خواندن نماز جماعت و خوردن ناهار، به سمت کتابخانه رفتم. همین که وارد سالن مطالعه شدم، پاورچین پاورچین قدم برداشته و به سمت میز خلوتی که کنار پنجره بود راهی شدم. کیف و وسایل هایم را روی صندلی سمت راست گذاشتم و خود را هم جاگیر در صندلی کنار دیوار کردم. کتاب و جزوه و دفتر و نهجالبلاغه و هرآن چیزی که برای خواندن بود را روی میز گذاشتم. کلاسور را باز کردم و مشغول خواندن جزوهی استاد شدم.
نیم ساعت که از درس خواندن گذشت؛ کمی پشت میز دست هایم را به سمت بالا کشیدم. خمیازهی ریزی آمد و چشمانم را پر اشک کرد. زیپ کیف را باز کردم و برای این که کسالت از چشمانم بیرون رود، یک آدامس موزی اعلاء از جیب کیف در آوردم و بلافاصله در دهان گذاشتم. پوستش را روی برگهی کلاسور انداختم و مشغول خواندن ادامهی درس شدم.
فصل اول تمام شد، فصل دوم هم !!
پس از کمی وقت،
صدای تق تق درب فکر هایم، تمام هوش و حواسم را پرت خودش کرد. به سمت صدا رفتم، در را باز کردم و واژهی ″امیدم″ را پشت در دیدم. با سلام و احوال پرسی گرمی به سمت اتاق در هم ریختهی مغزم هدایتش کردم. پوستهی آدامس موزی را برداشتم و با خودکار رویش نام مهمان ناخوانده ام را نوشتم.
کمی که گذشت، کم کم مهمانان دیگر هم آمدند و دانه دانه هم قافیهی امیدم شدند. نام تک تکشان را روی پوستهی آدامس نوشتم.
به خود که آمدم، در اتاق کیپ تا کیپ مهمانان کنار یکدیگر نشسته بودند.
واژه هارا به ترتیب سن، کنار هم دیگر نشاندم.
واژه ها شعر شدند؛
شعری از جنس دلتنگی !!
روی قلب کاغذ نشاندمشان تا از خانه ام نروند.
ساعت با بی رحمی گذشته و خواندن درس نیمه کاره مانده بود.
وسایل هایم را درون کیف گذاشتم و با لبخندی لبریز از رضایت، از کتابخانه بیرون آمدم.
بنا نیست همیشه آنطور که ما میخواهیم پیش رود، گاهی باید در بستر اتفاقات پیش بینی نشده زندگی کرد.
ارزشِ زمانِ از دست رفته ام که صرف خواندن درس نشد، شعر شده بود.
یک بیتش را بخاطر سپردم تا بعد بقیهی بیت هارا به آغوش حافظه ام بسپارم !!
آن بیت را ثبت در صندوقچهی خاطرات سرم کردم تا مبادا فراموش کنم قشنگیِ روز ساده ام را .
آن بیت این بود:
-
این هجر چه هجریست که کرده
با عشق تو مأنوس مرا، کرده مریدم ..
-
امروز معمولی ترین و بیادماندنی ترین روز زندگی ام بود؛
الحمدالله.
[ #زینبِبهار| یک روز معمولی؛ برای ماندگار شدن؛ دوشنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۲ ]
@Panahian_ir4_5789476826787086563.mp3
زمان:
حجم:
2.4M
بیاین امشبمون رو با این صوت به خیر کنیم :).
#درمحضراستاد
اکثر شهر ها هواشون آلودهست.
۲۱ دونه سیاهدونه بجوید و قورت بدین برای اینکه لوزه هاتون ورم نکنه و در امان بمونید از آلودگی ..
الهی که همیشه سلامت باشین؛
‹مـٰاهِ مَـڹ›
اکثر شهر ها هواشون آلودهست. ۲۱ دونه سیاهدونه بجوید و قورت بدین برای اینکه لوزه هاتون ورم نکنه و در
آب و گلاب هم برای ضد عفونی ریه هاتون میل بفرمایید.
مرداب بخیل است و آدم را میبلعد.
اقیانوس سخاوتمند است،
اگر درونش غرق شوی، جنازه ات را به ساحل باز میگرداند.
اقیانوس باش؛
هدایت شده از آقایامامرضا.
شروع ثبت نام اعتکاف حرم به قول یکی از بچه ها اعتکاف حرم اینجوریه که انگار امامرضا واقعنی سه روز بغلت کردن✨
https://etekaf.razavi.ir/
*ثبت نام کنید جا نمونید.