تمام زلزله ها، لرزه‌ی نبودن توست و هیچ بعد تو آرام بوده دنیا؟ نه❤️‍🩹:) my #hero

دوقیقه‌ی متفاوت؛ از دلتنگی، از بغض، از گریه، از امام رضا، از حاج قاسم، از اشک، از آه‍ .. #حاج_قاسم❤️‍🩹:).

«اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْرا» خدایا؛ ما جز خیر و خوبی از او هیچ ندیدیم🫀:)

نماز امام جواد رو بخونید؛ تغیراتی که توی زندگی براتون حاصل میشه رو عینا می‌بینید، در ضمن برای طلب درخواست های دنیایی هم سفارش میشه :). به این صورت که روز چهارشنبه، بعد از نماز عصر دو رکعت نماز میخونید، مثل نماز صبح و بعد از اتمام نماز ۱۴۶ مرتبه میگید ‹ماشاءالله؛ لاحول ولا قوة الا بالله› و بعد درخواست هاتون رو از خدا طلب می‌کنید؛ من رو هم دعا کنید :).

بخونید و از حضرت زهرا عیدی بگیرید🌝‌.

مادر داره دونه دونه گلچین میکنه بچه هاشو ببره برای شب جمعه با خودش کربلا پیش پسرش💔:) #حاج_قاسم

_

____ ﷽ ____ روز روزِ مبارکی بود. ولادت مادر سادات بهانه‌ای شد تا سالگرد شهادتت را، این‌بار با غم چهارساله‌ی از دست دادنت، جشن بگیریم. از طرفی در دل غم نبودنت را بدوش می‌کشیدیم و از طرف دیگر، سایه‌ی تو و مادر را در بالای سرمان تصور می‌کردیم، که هر دو ایستاده اید و از آن بالا برایمان دعا می‌کنید. راستش را بخواهی چهار سال است که بدون تو، خیری ندیده ایم و قسم به صدای پر سوز پدر هنگامی که بالای سرت میخواند: اللهم لانعلم منه الا خیرا❤️‍🩹:) که قاسم جان ما از تو جز خیر و برکت، هیچ ندیدیم. در غمت سوختیم، جان دادیم و در نهایت جان گرفتیم چرا که می‌دانستیم سلیمانیِ شهیدِ ما، بسیار پر خطر تر از سلیمانی زنده است. چهار سال است که خون تو می‌جوشد، در تنورِ سوزانِ دل هایمان! عباس وار تاختی به دل حرامیان تا لب های تشنه از ناامنی را سیراب کنی با دریای شیرین امینت. قاسم جان!! بگو چه کرده بودی که شب زیارتی اربابت، ارباً اربا به خیل شهیدان پیوستی و در آغوش اباالشهدا آرام گرفتی؟ اینک پس از چهار سال، همچنان خونت می‌جوشد و عاشقانت این بار، سینه‌چاک به سوی مزارت می‌آیند. با خود گفتم: امروز که ولادت مادر است، بجای اندوه از دست دادنت، جشن شهادتت را بگیرم تا مباد خصم گمان کند، کمرمان از نبودنت شکست و به زمین افتادیم. حوالیِ ظهر چهارشنبه بود و آفتاب مهر شمس الشموس بر سر ملت می‌تابید که با زیر نویس خبرگزاری ها، گردِ غمِ رفتن عاشقانت، به جانم پاشیده شد و گویی دوباره تو را از دست دادم. تمامِ شادی‌ام در پشت پرده‌ی اشک هایم پنهان شد و رمق پاهایم گرفته شد. کرمان دوباره غم دید و تو، عیدیِ دلدارانت را با به آغوش کشیدنشان دادی. ما خاکیان به سوگ نشستیم و شما افلاکیان جشن گرفتید برای مهمانان ناخوانده‌تان :). چه کردند که شفیعشان شدی و بال پروازت را به آنان نیز ارزانی داشتی؟ قاسم جان؛ از شادی ۱۳ دی، ما بهره‌ای نبردیم و تا ابد این روز برایمان از دلتنگی و غم لبریز شد. بعد رفتنت دیگر هیچ ندیدیم ولی قسم به چشمانت که دل سپردیم به حکمت ″یَقیناً کُلُهٌ خَیرَ″ت و همچنان در انتظار رسیدن روز انتقام، خشم را در دل پنهان می‌کنیم و بغض را در سینه!! و اینک با غمِ فراوان فریاد می‌زنیم: آب گر نیست نترسید ، که در قافلمه مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز؛ گر پدر رفت، تنفگ پدری هست هنوز :). #کرمان_تسلیت❤️‍🩹 [ #زینبِ‌بهار| برای کرمان از چهارمین سالگرد نبودنت؛ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۴۰۲ ]

این را همین چند دقیقه پیش نوشتم؛ این نوشته‌ام از غمِ سینه ام بود، از بغضی که دیروز تا همین حالا رهایم نکرده. بخوانیدش؛ کمک به خواندش کنید؛

در غمت، گر جان به دشواری دهم، معذور دار
زآنکه دل تنگ است و آسان بر نمی‌آید نفس :).

👤هلالی جغتایی #اللهم‌عجل‌الولیک‌الفرج

السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِىُّ النَّاصِحُ؛ سلام بر تو ولیِ دل‌سوز❤️‍🩹:). گوش بدیم غروب جمعه‌ایه ..