مغلوب و سرگردان، کجا باید گریزد؟! شاهی که پیش از جنگ، روزی کشوری داشت••

اعدام میشد؛ کاش اما فرصتی بود ‹شاید که این بیچاره حرف آخری داشت(:›

•سجاد‌شهیدی !!

میشه یه شیش نفر بیان اینجا خوشحالم کنن ..

من دوس ندارم آهنگ گوش دادنو؛ ولی یوقتایی متن یه آهنگ اینقدر قشنگِ و وایب خوب منتقل میکنه که نمیتونم نرم سمتش؛ یچیزی مثل آهنگای آریانفر>>>>>

"قولِ انگشتی" بچگی‌هامونو یادتونه؟ حکمِ سند منگوله‌دار داشت ؛ حکمِ ریش گرو گذاشتن ؛ حکمِ قسم جلالِ ؛ حکمِ دست گذاشتن رو قرآن ؛ حکمِ چک سفید امضا ؛ در عین بچگی خیلی حرمت داشت برامون . دلم میخواد یکی بیاد تو زندگیم ، بهم "قولِ انگشتی" بده که برای همیشه بمونه .

″^^′(: حواسِ من بهت نبود؛ که آدما شناختنت .. ‌‹مـٰاه‍ِ مَـڹ›

قولِ انگشتی؛ ولی من از بچگی هرکس بهم قول انگشتی داد زد زیر قولش الان که جای خود داره ..

یجوری هیچکس نیست چه توی زندگی حقیقیم چه مجازی؛ که گاهی حس میکنم مردم و روحم ناظر این روزای زندگیمه ..

هرچی بیشتر فکر می‌کنم؛ بیشتر به عمقِ یچیزایی میرسم .. عمقِ تنهاییم؛ عمقِ خوشی هام؛ عمقِ غم هام؛ عمقِ حرفام؛ عمقِ سکوتام؛ عمقِ زندگیم؛ عمقِ بغضام؛ عمقِ رفاقتام؛ عمقِ خنده هام؛ عمقِ آرزوهام؛ عمقِ اشکام .. ؛عمقِ تپش قلب هام؛ عمقِ وجودم>>>