‹مـٰاهِ مَـڹ›
-
•باور نمی آید مرا؛
اینگونه ناگه دیدنت•
#حکایتِسفر
قسمت سوم: حیرتِ دیدار
«روایت شده به تاریخِ ۲۸ بهمن ماه»
به دیاری میرسم که بوی تورا از صد کیلومتریِ جاده اش میتوان حس کرد .
خستگی رمقی برایم نگذاشته،
این سفر آنقدر ناگهانی بود که مجال آشنایی با کسی را از قبل نداشتم ..
حضرت امیر فرمودند
پیش از سفر به فکر همسفری نیکو باشید،
نمیدانم؛
شاید شما میدانستید انتظار دیدنتان و دلتنگی در این دوسال دوری چه با قلبمان کرده و برای همین خیر را در غریبی میان همسفران رقم زدید .
مشهد شهر عجیبی است،
انگار تمامِ شهر بوی شما را میدهد ..
انگار در مصالح همهی ساختمان هایی که ساخته شده است،
عطر حرم شمارا هم پاشیده اند .
به حسینیهای میرسیم در یکی از کوچه های تنگ اطراف حرم؛
به محض اینکه کمی آرام گرفتیم و استراحت کردیم،
لباس هایم را تن میکنم و با شوقی غیر قابل وصف به سمت حرم راهی میشوم .
اینجا حتی بازار ها هم بوی شما را میدهند .
چقدر شما در دل اینهمه رنگ،
پیدا تر هستید در دل دوستدارانتان′!
-ورودیِ طبرسی؛ اذن ورود؛ گشتن خادم ها و حالا گام اول را بر روی سنگ فرش های خوشخبت صحنِشما بر میدارم(:″
سر بالا میآورم و با دیدن پرچمِ روی گنبد،
تمامِ خستگی هایم را به همراه کوله باری از حرف،
تحویلتان میدهم ..
هنوز در شُک و ناباوری هستم؛
حیرتِ دیدار در چشم هایم موج میزند و هنوز در شگرف این دیدار ناگهانی ام.
زیر لب زمزمه میکنم؛
سلام طبیبِ شفا دهندهی رنجهایم؛
السلام علیک یا امام الرئوف؛
یاعلی ابن موسی الرضا(:🤍′
غوغاست اینجا و درونم غوغاتر ..
[ #زینبِبهار| بماند ازحیرتِ عجیب چشم ها و بغض عجیبِ گلویم؛ صرفاً جهت مرور خاطرات؛ ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ ]
هدایت شده از قرارگاهشهیدمصطفیصدرزاده؛
ابوذرروحي.1MAH Farmande Salam.mp3
زمان:
حجم:
17.9M
یعنی میای؟
میبینمت؟
یعنی میشه(:′؟
-گروهفرهنگیِمَحیصا؛
‹مـٰاهِ مَـڹ›
یعنی میای؟ میبینمت؟ یعنی میشه(:′؟ -گروهفرهنگیِمَحیصا؛
آخه اینقدر قشنگی چطور ممکنه؟(:′
ولی غمی که توی این موزیک هست قابل وصف نیست ..
حقیقتا این سلام فرمانده بیشتر به دلم نشست>>>>>
دمتون گرم بچههای اماممهدی؛
https://eitaa.com/zirshirvoony/1305
اونقدر وقتی رفتم حرم و چشمم به گنبد خورد در حیرت بودم،
که نمیدونستم الان باید خوشحال باشم از این ملاقات یهویی یا گریه کنم و اشک بریزم .
آره ..
ماهایی که از کربلا دوریم اگه امام رضا نبود دق میکردیم(((:🤍′
خدایا′!
اگر شایسته و لایق رحمت تو نیستم، تو سزاواری که رحمت گستردهات را به من ببخشی(:🌿′
-مناجاتشعبانیه
هدایت شده از مکروبه🇮🇷
امروز، لابهلایِ همهیِ تبریک گفتنهایِ روز جوان، من به یادِ تو بودم و آرزوها و آرمانها و جوانیات...
به یادِ تو و مظلومیت و غیرت و شجاعتت به یادِ لحظهیِ محاصره توسط گرگهایی که برای تکه تکه کردنِ جوانیات دندان میآلودند
وَ به یاد لحظهی شهادتت، که شهدا را لحظههایِ آخر بابایِ علیِ اکبر در آغوش میکشد.
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد
_زهرا سادات 🌱
#روز_جوان
#شهید_آرمان_علی_وردی