‹مـٰاهِ مَـڹ›
__ ﷽ __ پاییز، دلِخوش میخواهد؛ کجایی دلخوشیِ من؟ :). با خطِ نستعلیق این را نوشت؛ کمی از بالای شی
دوباره پاییز غریب و دوستداشتنی؛
بخونید این داستانک رو..
یک بند وصیت نامه اش را برایم فرستاد.
گفت:
زینب تو امنی؛ این همراه تو بماند که اگر روزی نبودم به دست عزیزانم برسانی.
عصبانی شدم.
میخواستم بگویم:
مسخره اش را در آوردی؛ این کارها یعنی چه؟
اما دیدم بیچاره آدم های زندگی من؛ اگر همین فردا بمیرم، هيچکس نمیداند چقدر حرف برایشان باید میزدم.
پیامش دادم:
الهی همیشه در قلب عزیزانت بمانی..
[ #زینبِبهار| ناگفته؛ شنبه 3 آذر 1403]
May 11
بیاین یبار برای همیشه با آدمی که نابوده و لب مرز افتادن تو پرتگاه نابودی؛
انگیزشی و کلیشه ای صحبت نکنیم.
اون لحظهی وحشتناک همینجور دردناک میگذره برای فرد، نیاین بدتر متنفرش کنید از حرف زدن با آدم ها هم؛
جوری که بره تو غار تنهاییش و دیگه بیرون نیاد.
چه خوب میشه اگر؛
عمه درمانگر نباشیم.
هدایت شده از ʀᴇᴊᴇsᴛᴇᴅ
لطفا لطفا نگید توی عصبانیت باید آدمارو شناخت ..
بنده به شدت با این موضوع مشکل دارم !
به عنوان کسی که گاهی اوقات چنین موقعیت هایی برام پیش میاد باید بگم آدم موقع عصبانیت نیاز شدیدی به درک شدن داره و شنیدنِ اینکه : اشکالی نداره من میدونم چقدر فشار روته، میتونی خودت رو خالی کنی ..
و مطمئن باشید که اون خیلی تلاش کرده خودشو کنترل کنه و خب تمامِ احساساتش رو بعد از یه مدت سرکوب کردن، داره در قالب عصبانیت نشون میده ..
به نظرم آدم موقع عصبانیت از همه بی پناه تره و فقط جایی رو میخواد که بتونه راحت باشه و حرفاشو بزنه ..
و دیدن اینکه حتی آدمای امنِ دورشم درکش نمیکنن و توقع دارن توی هر زمانی مراقب کاراش و کلماتش باشه، فقط و فقط فشار بیشتری رو بهش وارد میکنه ..
‹مـٰاهِ مَـڹ›
ایها الناس؛ قرار دادم با منبع بیکلام فرستم گویا انقضاش به سر رسیده و فکر نمیکنم دیگه ایشون بتونه ب
مثل همیشه برام بیکلام های قلبتونو می فرستید؟
‹مـٰاهِ مَـڹ›
میاین باهم یه #قرار قشنگ بذاریم؟ بیاین روزِ هشتم هر ماهمون رو تقدیم کنیم به بابا رضا؛ به احترامش اون
#قرار این شد که همیشه مراقبم باشی؛
هشتم ماهه
امروز مال آقای امام رضاست،
بیاین قشنگ و مهربون بگذرونیمش :)