eitaa logo
محله ی امین آباد🇮🇷
126 دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
10.9هزار ویدیو
210 فایل
همه باهم برای بیداری اسلامی تاظهور... بروز ترین اخبار روشنگری را دراین کانال جستجو کنید... ادمین ا: 👇🏻👇🏻👇🏻 @Negar_1391 ادمین۲:👇🏻👇🏻👇🏻 @Bahman9
مشاهده در ایتا
دانلود
❄️💙❄️💙❄️💙❄️💙 💙❄️💙❄️💙❄️ ❄️💙❄️💙 💙❄️ ❄️ 💫﷽💫 💥 *دختر بسیجی* این رو به این خاطر میگم چون که خودم شنیدم که توی خواب حرف می زد و می گفت : بیشتر از زخم زبونای اطرافیان دور ی شماست که عذابش میده. او از وقتی شنید ه اوضاع شرکت مثل قبل شده کلا یه جور دیگه ای رفتار میکنه دیگه نه ناراحته و نه خوشحال! بیشتر توی فکر و خیالات خودشه! دستم رو دور فرمون محکم کردم و غریدم: همه اش تقصیر منه. ..... عصبی دستام رو به صورتم کشیدم که آرزو گفت : به نظر من هنوز هم دیر نشده و اگه شما بخواین می تونین دوباره با هم با شین. _برای همین اومدم اینجا که بهت بگم برا ی برگردوندن آرام به کمکت نیاز دارم. _من هر کار که بتونم انجام می دم ولی بیشتر ش بستگی به خودتون داره. ما شین رو روشن و برا ی رسوندن آرزو حرکت کردم و در همون حال پر سیدم : _چرا گو شیش خاموشه؟! _دکترش گفته باید از هر چیزی که او رو یاد شما می اندازه دور کنیم بر ای همین هم مامان گو شیش رو ازش گرفته و یه گو شی دیگه با سیم کارت جدید بهش داده. من شمار ه اش رو براتون میفرستم. دیگه چیزی نپر سیدم و بعد پیاده شدن آرزو جلو ی در خونه شون به سمت خونه حرکت کردم. تو ی اتاقم و ر وی لبه ی تخت نشسته بودم و تلفنی با آرزو حرف میزدم و ازش درمورد اینک ه الان آرام کجاست و چیکار می کنه می پر سیدم که با شنید ه شدن صدای در اتاقش گفت : فکر کنم آرام پشت دره، من بعدا باهاتون تماس می گیرم. _قطع نکنی ها! گو شیت رو بزار روی اسپیکر می خوام صداش رو بشنوم. چیزی نگفت و من از صدای باز و بسته شدن در فهمیدم گو شی رو رو ی بلند گو گذاشته. بی صبرانه منتظر شنید ن صدای آرام بودم و قلبم هم با بی قرار ی محکم به قفسه ی سینه ام میکوبید! صدا ش رو شنیدم که به آرزو گفت:آرزو تو یه ساعته اینجا چیکار می کنی ؟ آرزو که صداش رو از نزدیک تر می شنیدم به جای جواب دادن گفت :آرام میگم موی کوتاه و مدل پر و فرق کج هم بهت میا د ها! آرام : آرزو تو حالت خوبه؟ سه ماهه که موها ی من این مدلیه ها! آرزو : چیز ه!.... آخه الان باز گذاشتیشون اینه که میگم بیشتر بهت میاد. آرام : نه! مثل اینکه تو واقعا یه چیزیت میشه؟ آرزو رو به آرام که حالا صداش خیلی نزدیک تر شده بود گفت : آرام تو خسته نشدی بس که رو ی تخت دمر دراز کشیدی و به سقف بیچاره زل زدی! ⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸⭐️🌸