eitaa logo
محله ی امین آباد🇮🇷
129 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
10.9هزار ویدیو
207 فایل
همه باهم برای بیداری اسلامی تاظهور... بروز ترین اخبار روشنگری را دراین کانال جستجو کنید... ادمین ا: 👇🏻👇🏻👇🏻 @Negar_1391 ادمین۲:👇🏻👇🏻👇🏻 @Bahman9
مشاهده در ایتا
دانلود
📌متن شبهه👇 دو نقل قول از امام جمعه سابق بندر عباس، آیت الله غلامعلی نعیم آبادی: 1. فرو کردن دو شاخه برق در پریز توسط زنان اگر در حضور مردی نامحرم باشد گناه کبیره است چون باعث تحریک مرد می شود. 2. لویی پاستور با هدایت امام سجاد میکروب را کشف کرد. 📌پاسخ به شبهه👇 ❌ جمله اول کذب محض است و برای تخریب چهره ایشان ساخته شده و هیچ منبع معتبری آن را تایید نمی کند. با عقل و معارف اسلامی نیز سازگار نیست. 🔹 اما جمله دوم: 👈 ایشان این سخن خود را به استناد کتاب «اسلام در جهان» آقای حسین عمادزاده نقل کرده اند. 👈 در برخی سایتها نیز این مطلب از کتاب «تاریخ ادبیات ایران» اثر ادوارد براون نقل شده است. ⭕️ متأسفانه هیچ نسخه ای از کتاب آقای عمادزاده یافت نشد تا درباره صحت این مطلب تحقیق کنیم. ⭕️ در چهار جلد کتاب آقای ادوارد براون نیز جستجو کردیم و چنین مطلبی یافت نشد. ✅ در مجموع به نظر می رسد این مطلب منبع معتبری نداشته باشد. اما نمی توان به ناقل آن که مستند به یک کتاب سخن گفته، نسبت دروغگویی داد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @Mahaleh_enghelabi
چاقی شکم و پهلو علت هایی مثل کبد چرب، تیرویید کم کار، غلبه بلغم و سردی گوارش داره و همینطور که خودتون میدونید این مشکلات با رژیم گرفتن برطرف نمیشه اگه علائمی مثل (یبوست ،نفخ و ورم معده ،کیست ونازایی وبزرگی شکم دارید ایناعلائم سردی بدنه @Mahaleh_enghelabi
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌💠 محبت خدا به بندگانش را ببینید 👈🏼 هر گناه یعنی لذت‌های خودت را فراموش کردی، رها کردی... @Mahaleh_enghelabi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مولودی حضرت جواد الائمه علیه‌السلام 💐💐💐💐 🔰 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @Mahaleh_enghelabi
سلام داستان شب
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺 🌺 ✨﷽✨ 💕 نماینده دانشگاه برای استقبالم به فرودگاه اومد … وقتی چشمش بهم افتاد، تحیر و تعجب… نگاهش رو پر کرد … چند لحظه موند … نمی دونست چطور باید باهام برخورد کنه… سوار ماشین که شدیم … این تحیر رو به زبان آورد … – شما اولین دانشجوی جهان سومی بودید که دانشگاه برای به دست آوردن شما اینقدر زحمت کشید … زیرچشمی نیم نگاهی بهم انداخت … – و اولین دانشجویی که از طرف دانشگاه ما … با چنین حجابی وارد خاک انگلستان شده … نمی دونستم باید این حرف رو پای افتخار و تمجید بگذارم …یا از شنیدن کلمه اولین دانشجوی مسلمان محجبه، شرمنده باشم که بقیه اینطوری نیومدن …ولی یه چیزی رو می دونستم … به شدت از شنیدن کلمه جهان سوم عصبانی بودم… هزار تا جواب مودبانه در جواب این اهانتش توی نظرم می چرخید … اما سکوت کردم … باید پیش از هر حرفی همه چیز رو می سنجیدم … و من هیچی در مورد اون شخص نمی دونستم … من رو به خونه ای که گرفته بودن برد … یه خونه دوبلکس …بزرگ و دلباز … با یه باغچه کوچیک جلوی در و حیاط پشتی… ترکیبی از سبک مدرن و معماری خانه های سنتی انگلیسی … تمام وسایلش شیک و مرتب … فضای دانشگاه و تمام شرایط هم عالی بود … همه چیز رو طوری مرتب کرده بودن که هرگز … حتی فکر برگشتن به ذهنم خطور نکنه … اما به شدت اشتباه می کردن … هنوز نیومده دلم برای ایران تنگ شده بود … برای مادرم …خواهر و برادرهام … من تا همون جا رو هم فقط به حرمت حرف پدرم اومده بودم … قبل از رفتن … توی فرودگاه از مادرم قول گرفتم هر خبری از بابا شد بلافاصله بهم خبر بده… خودم اینجا بودم … دلم جا مونده بود … با یه علامت سوال بزرگ … – بابا … چرا من رو فرستادی اینجا؟ … ✨💙✨💙✨💙✨💙✨💙 💙✨ @Mahaleh_enghelabi 🦋 🌺🦋 🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺 🌺 ✨﷽✨ 💕 دوره تخصصی زبان تموم شد … و آغاز دوره تحصیل و کار در بیمارستان بود … اگر دقت می کردی … مشخص بود به همه سفارش کرده بودن تا هوای من رو داشته باشن … تا حدی که نماینده دانشگاه، شخصا یه دانشجوی تازه وارد رو به رئیس بیمارستان و رئیس تیم جراحی عمومی معرفی کرد … جالب ترین بخش، ریز اطلاعات شخصی من بود … همه چیز، حتی علاقه رنگی من … این همه تطبیق شرایط و محیط با سلیقه و روحیات من غیرقابل باور و فراتر از تصادف و شانس بود … از چینش و انتخاب وسائل منزل … تا ترکیب رنگی محیط و… گاهی ترس کوچیکی دلم رو پر می کرد … حالا اطلاعات علمی و سابقه کاری … چیزی بود که با خبر بودنش جای تعجب زیادی نداشت … هر چی جلوتر می رفتم … حدس هام از شک به یقین نزدیک تر می شد … فقط یه چیز از ذهنم می گذشت … – چرا بابا؟ … چرا؟ … توی دانشگاه و بخش … مرتب از سوی اساتید و دانشجوها تشویق می شدم … و همچنان با قدرت پیش می رفتم و برای کسب علم و تجربه تلاش می کردم … بالاخره زمان حضور رسمی من، در اولین عمل فرارسید … اون هم کنار یکی از بهترین جراح های بیمارستان … همه چیز فوق العاده به نظر می رسید … تا اینکه وارد رختکن اتاق عمل شدم … رختکن جدا بود … اما … ✨💚✨💚✨💚✨💚✨💚 💚✨ @Mahaleh_enghelabi 🦋 🌺🦋 🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺 🌺 ✨﷽✨ 💕 آستین لباس کوتاه بود … یقه هفت … ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی … چند لحظه توی ورودی ایستادم … و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم … حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد … مرد بود … برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن … حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم … – اونها که مسلمان نیستن … تو یه پزشکی … این حرف ها و فکرها چیه؟ … برای چی تردید کردی؟ … حالا مگه چه اتفاقی می افته … اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد … خواست خدا این بوده که بیای اینجا … اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد … خدا که می دونست تو یه پزشکی … ولی اگر الان نری توی اتاق عمل … می دونی چی میشه؟ … چه عواقبی در برداره؟ …این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده … شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود … حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم … سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم … – بابا … من رو کجا فرستادی؟ … تو … یه مسلمان شهید…دختر مسلمان محجبه ات رو … آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود …وحشتناک شعله می کشید … چشم هام رو بستم … – خدایا! توکل به خودت … یازهرا … دستم رو بگیر … از جا بلند شدم و رفتم بیرون … از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم … پرستار از داخل گوشی رو برداشت … از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم … شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست … و … از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود … اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست … از راه غلط جلو برم … حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن … مهم نبود به چه قیمتی … چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت …. ✨💚✨💚✨💚✨💚✨💚 💚✨ @Mahaleh_enghelabi 🦋 🌺🦋 🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋 🦋🌺 🌺 ✨﷽✨ 💕 ماجرا بدجور بالا گرفته بود … همه چیز به بدترین شکل ممکن … دست به دست هم داد تا من رو خورد و له کنه …دانشجوها، سرزنشم می کردن که یه موقعیت عالی رو از دست داده بودم … اساتید و ارشدها، نرفتن من رو یه اهانت به خودشون تلقی کردن … و هر چه قدر توضیح می دادم فایده ای نداشت … نمی دونم نمی فهمیدن یا نمی خواستن متوجه بشن … دانشگاه و بیمارستان … هر دو من رو تحت فشار دادن که اینجا، جای این مسخره بازی ها و تفکرات احمقانه نیست … و باید با شرایط کنار بیام و اونها رو قبول کنم … هر چقدر هم راهکار برای حل این مشکل ارائه می کردم …فایده ای نداشت … چند هفته توی این شرایط گیر افتادم …شرایط سخت و وحشتناکی که هر ثانیه اش حس زندگی وسط جهنم رو داشت … وقتی برمی گشتم خونه … تازه جنگ دیگه ای شروع می شد… مثل مرده ها روی تخت می افتادم … حتی حس اینکه انگشتم رو هم تکان بدم نداشتم … تمام فشارها و درگیری ها با من وارد خونه می شد … و بدتر از همه شیطان …کوچک ترین لحظه ای رهام نمی کرد … در دو جبهه می جنگیدم … درد و فشار عمیقی تمام وجودم رو پر می کرد …نبرد بر سر ایمانم و حفظ اون … سخت تر و وحشتناک بود… یک لحظه غفلت یا اشتباه، ثمر و زحمت تمام این سال ها رو ازم می گرفت … دنیا هم با تمام جلوه اش … جلوی چشمم بالا و پایین می رفت … می سوختم و با چنگ و دندان، تا آخرین لحظه از ایمانم دفاع می کردم … حدود ساعت 9 … باهام تماس گرفتن و گفتن سریع خودم رو به جلسه برسونم … پشت در ایستادم … چند لحظه چشم هام رو بستم … بسم الله الرحمن الرحیم … خدایا به فضل و امید تو … در رو باز کردم و رفتم تو … گوش تا گوش … کل سالن کنفرانس پر از آدم بود … جلسه دانشگاه و بیمارستان برای بررسی نهایی شرایط … رئیس تیم جراحی عمومی هم حضور داشت … ✨💙✨💙✨💙✨💙✨💙 💙✨ @Mahaleh_enghelabi 🦋 🌺🦋 🦋🌺🦋🌺 🌺🦋🌺🦋🌺🦋 🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پست جدید علی کریمی! یعنی واقعا علی کریمی مغزش در این حد کشش نداره که بهش یادآوری کنه مساجد هم از سیمان و آجر درست شدن و موقع زلزله سقف و در و دیوار اونهام خراب میشه!؟ از براندازی و جشن وسط میدون انقلاب، رسیدن به آزار مردم زلزله‌زده! مگس روی زخم میشینه دیگه! @Mahaleh_enghelabi