eitaa logo
🌱کـٰانُـون مَـهدویَّـت دانشکده علوم قرآنی شیراز 🌏✨
184 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
718 ویدیو
171 فایل
🌸˹﷽˼🌸 گفتیم در‌ دنیایی‌ که‌ از‌ هر‌ طرف‌ به‌ ارزشهایمان‌ میتازند، شاید بتوانیم‌ قطره‌ای‌ باران‌ باشم‌ در این‌ شوره‌ زار‌ مردمانِ‌ آخرالزمان.🥰 اللَّهُمَّ‌ عَجِّل‌ لِوَلیِّکَ‌ الفَرَج❤️ کانون‌مهدویت‌ دانشکده‌علوم‌قرآنی شیراز🌱 - تعاملی: @yar_313g
مشاهده در ایتا
دانلود
در نگاه عراقی‌ها به ما خیلی سخت می‌گرفتند جز ارتباط و تکیه به خدا هیچ راهی نبود تنها امیدمان استعانت خداوند بود یکی از راه‌های تحکیم ارتباط الهی بحث و بود بچه‌هایی که با ما در اردوگاه 12 و 18 بودند تقریبا و را در استقبال از ماه رمضان روزه می‌گرفتند هر چند که روزه گرفتن و نماز خواندن حتی به صورت فرادی هم جرم بود. روزه گرفتن جرم سنگین‌تری بود بچه‌ها غذای ظهر را می‌گرفتند و در یک پلاستیک می‌ریختند چهار گوشه آن را جمع کرده و گره می‌زدند سپس این غذا را در زیر پیراهن خود پنهان می‌کردند و افطار می‌خوردند اگر موقع تفتیش از کسی غذا می‌گرفتند او را می‌دادند. آن غذای سرد ظهر با غذای مختصری که احیانا در شب می‌دادند را بچه‌ها به عنوان می‌خوردند و تا افطار بعد به همین ترتیب می‌گذشت. راوی: آقای ـــــــــــــــ🕊🖤ــــــــــــــــــ
⚫️ راه رسیدن به قرب، رحمت، بهشت، رضای خداوند...   در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم كه حضرت موسى عليه السلام به خدا عرض كرد: ▪️خدايا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: قرب من، در شب قدر است. ▪️عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم.  پاسخ آمد: رحمت من در در شب قدر است. ▪️گفت: خدايا، جواز عبور از صراط مىخواهم.  پاسخ آمد: رمز ، صدقه در شب قدر است. ▪️عرض كرد: خدايا بهشت و نعمتهاى آن را مى طلبم. پاسخ آمد: دستيابى به آن نعمتها، در گرو در شب قدر است. ▪️عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: رمز ، استغفار در شب قدر است. ▪️در پايان گفت: خدايا رضاى تو را مى طلبم. پاسخ آمد: كسى مشمول رضاى من است كه در شب قدر، بگذارد. 🔲خدایا🤲مامیدونیم که گناهکاریم ، میدونیم که تو بندگی برای تو کم گذاشتیم.ولی خدایا به بخشش وبزرگی توهم ایمان داریم. خدایا به حق این شب های عزیز گناهانمون رو ببخش😔ومارو ازلطف خودت بی نصیب نکن... پروردگارا،تقدیروسرنوشت خودمون وتمام عزیزانمون رو به بهترین نحو ممکن قراربده.
💌 چشم هایش داشت بسته می شد. گاه گاه از گوشه و کنار خانه صدای گریه بلند می شد.همه بودند. منتظر نشسته بودند کنار بسترش. خودش گفته بود جمع شان کنند. هیچ کس نمی دانست این لحظات آخر چه می خواهد بگوید. نگاه کرد به صورت تک تک شان، گفت: "ما کسی که را سبک بشمارد، شفاعت نمی کنیم." 🍀☘🍀 @mahdaviat_uniquran