بنیاد مهدویت شاهین شهر
#داستان_مذهبی داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار #قسمت_سی_و_ششم حلقه های بر
#داستان_مذهبی
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
#قسمت_سی_و_هفتم
موقّت
ساعت سه بعد از ظهر بود. قبل از ظهر به ملکه غذا داده بودم، اما باز هم ممکن بود گرسنه باشد. از او پرسیدم آیا غذا میل دارد؟ اما ملکه میلی به غذا نداشت و فقط میخواست حرف بزند. انگار یک روز و نیم قبل را حسابی خورده بود تا یک روز و نیم دیگر را فقط حرف بزند! سامره تمام آرزوهایش را در همان اتاق رویایی گوشه باغ جا گذاشته بود!
وقتی سامره از اتاق گوشه ی باغ بیرون آمده بود، همه محو زیبایی او شده بودند. گویی فرشته ای از آسمان بر روی زمین نزول کرده باشد و آیت و نشانه ای برای خالق زیباییها شده باشد. مادر و خواهر و برادرانش به استقبال او رفته و او را تا کنار خان بدرقه کرده بودند. پدرش همچنان کناری نشسته و حتی سرش را بلند نکرده بود. خان رو بند توری صورت سامره را کنار زده و با دیدن چهره ی او دستور داده بود، اسفند دود کنند و گوسفندان را قربانی کنند. هفت گوسفند در گوشه ای از باغ به نیّت سلامتی و خوشبختی عروس و داماد ذبح شده بود. صدای شادی و دُهُل به اطراف برخاسته و عاقد با کسب اجازه از پدر سامره، مهیای قرائت خطبه عقد شده بود، اما او با دیدن شناسنامه ی سامره، از عقد کردن او طفره رفته و بهانه کرده بود که عروس به سن قانونی نرسیده است، خان هم بدون هیچ مقاومتی دستور عقد موقت را به او داده بود!
پدر سامره دلخور از این تصمیم و ناتوان از تغییر سرنوشت همانجا نشسته و به سکوتی بسنده کرده بود. در صیغه نامه ی سامره، عاقد نوشته بود: سامره را به عقد موقت صابر خان درآوردم با مِهر و صِداق معلوم، تا به سن قانونی برسد! اما هیچ کلمه ای از مهریه نوشته نشده بود. سامره کوچکتر و بچه تر از آن بود که بفهمد چه کلاه گشادی بر سرش رفته است!
سامره تمام طول مراسم به سفره ی خان فکر کرده بود و به کیسه های پر از غذا و تنقلاتی که برای خانواده اش میفرستد و به خنده های شادمانه ی بچه ها و غبطه های حسودانه سرزنش کننده ها دلخوش کرده بود! عقد موقت و دائم برای سامره چه تفاوت میکرد که او فعلاً گل سر سبد خان بود! خان دیده از سامره بر نمیداشت و سامره چشم به دست خان داشت که از سفره ی عطای خان چه چیزها که به او خواهد رسید!
ادامه دارد...
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
🤚سلام امام زمانم🌸
#مهـدے_جان💚
غم هجران تو اےیار مرا شیدا ڪرد
غیبٺ و دورے تو حال مرا رسوا ڪرد
دورے تو اثر جمع بدےهاے من اسٺ
شرمسارم گنهم چشم تورا دریا ڪرد
#العجل_مولاے_من💚
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#دم_اذانے...
🌱وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
🔹و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است
📚سوره مبارکه اسراء/ آیه ۸۱
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
بنیاد مهدویت شاهین شهر
#تربیت_نسل_مهدوی ✅ شروع از خود(خودسازی) ▪️ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتش
#تربیت_نسل_مهدوی
✅چند #نکته در ارتباط با تربیت مهدوی کودکان و نوجوانان
💠آموزش از طریق #قصهگویی یکی از راههای عملی برای #تربیت نسل مهدوی است و در قرآن و کتب تربیتی، بر #قصه و آثار مثبت آن، تکیهی زیادی شده است.
قصهگویی و داستانگویی #زبان_مشترک بین همهی تمدنها و فرهنگها است این روش یکی از بهترین راههای نفوذ در افکار و شخصیت انسانها به شمار می رود.
📝در قرآن کریم آمده است: «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا صلی الله علیه و آله الگویی نیکو می باشد»، باید اخلاق فردی، خانوادگی، اجتماعی اهل بیت علیهم السلام و به ویژه امام زمان علیه السلام در روزگار ظهور و یا سیرهی عبادی، مدیریتی، سیاسی و چگونگی برخورد آنان با دوست و دشمن، برای نسل جوان مورد بازخوانی و مرور قرار گیرد.
✍#الگوگیری از سیرهی مبارکهی خاندان اهل بیت و #آموزش_حدیث از دیگر راههای عملی برای تربیت نسل مهدوی است . یکی از راههای دل بستن به کسی، آشنا بودن با آثار و گفتههای اوست، لذا اهلبیت علیهم السلام که کلامشان نور است می توانند انسانها را از تاریکیهای دل و فکر نجات دهند.
🍃در جهت تربیت نسل مهدوی بایستی با آثار اهلبیت علیهم السلام همچون نهج البلاغه و صحیفهی سجادیه #اُنس بگیریم. آشنا کردن فرزندان با ترنّم مناجاتهای باقی مانده از خاندان معصومین علیهم السلام، ارادت، محبت و معرفت آنها را به اهل بیت علیهم السلام بیشتر میکند.
💠#آموزش_زیباییهای_اخلاقی و شخصیتی اهل بیتعلیهم السلام، معرفی دوستان و فدائیان اهل بیت علیهم السلام و همچنین #معرفی_دشمنان اهلبیت علیهم السلام و بیان عمق خباثتهای آنان به فرزندان از دیگر راههای عملی برای تربیت نسل مهدوی است ...
•┈•••••✾•••••┈•
👇👇👇👇
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
37.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ
#توسل
🎙آیت الله ناصری حفظه الله تعالی
🔶توسلات را فراموش نکنید.....
💢بسیار شنیدنی....💢
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#دم_اذانے...
"ونحناقربالیہ،منحبلِالورید"
وخداگفت:ماازرگگردنبہشمانزدیڪتریم!🌱🌸
سوره مبارکه ق/ آیه۱۶
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
بنیاد مهدویت شاهین شهر
#داستان_مذهبی داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار #قسمت_سی_و_هفتم موقّت سا
#داستان_مذهبی
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
#قسمت_سی_و_هشتم
خانه باغ
ساعت از پنج عصر گذشته بود و همه ی معتکفین در حال استراحت بودند. عده ای خوابیده بودند و عده ای هم با یکدیگر حرف میزدند. بساط درد دل بر پا بود؛ فروشندگان مشتاق، و خریداران مشتاقتر. هر کسی که درد دلی برای گفتن داشت، گوشی هم برای شنیدن پیدا میکرد، بازاری بود که از رونق نمی افتاد. من و ملکه مدت زیادی بود در جای خود نشسته بودیم و انگار ما را به زمین چسبانده بودند. به ملکه پیشنهاد کردم با هم به وضوخانه برویم و آبی به صورت خود بزنیم و حال و هوایی عوض کنیم.
ملکه را به سختی راضی کردم که همراهی ام کند؛ پای رفتن نداشت، خیلی دیر فهمیده بود که این پاها نه برای هر رفتنی است! در راه از روزهای بودن در خانه باغ تعریف کرد؛ از سالهایی که در آنجا بود و اجازه ی خروج نداشت! خان نسبت به سامره سختگیری میکرد. دست و پایش برای او میلرزید و دلش به او بدبین بود. همه چیز در آن خانه باغ برای سامره مهیا بود و نیازی به خارج شدن از باغ نداشت. روزها با دختر بچه های خدمتکاران بازی میکرد و شبها به دستور خان در کنار یکی از کنیزان خیاطی یاد میگرفت. خدمتکاران زیادی در باغ ساکن بودند که اتاقهای آنها در اطراف باغ پراکنده بود.
خانه ی سامره که درست در وسط باغ قرار داشت، به خانه باغ معروف بود؛ از سطح زمین بلندتر بود و چند پله میخورد. سه اتاق بزرگ و یک پستوی کوچک داشت. اتاقک کوچکی هم در پائین پله ها بود که تنور و اجاقی در آن قرار داشت و سامره، پخت و پزهایش را در آنجا انجام میداد، با کمک کنیزش غذا میپخت و نان درست میکرد.
در پشت خانه باغ اتاقکی بود که حمام و دستشویی داشت و چند لگن و تشت و آفتابه ی مسی درونش قرار داشت و ویژه ی سامره بود. هر وقت که سامره میخواست استحمام کند کنیزش آب را برایش گرم میکرد و او را می شست. دور تا دور خانه باغ درختان بلند قرار داشتند که شاخه هایشان به اطراف کشیده شده بود و روی خانه باغ سایه میانداخت.
ادامه دارد...
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#سلام_امام_زمانم
🌹🌹🌹🌹
بزرگی میگفت امام زمان
حیّ است ، در بیـن ماست
#صبح بـه صبــح بنشینید
دست به سینـه بگـذارید و
به آنحضرت اظهار ارادت
بکنید
السـلام علیک یا بقیـة الله
السـلام علیک یا حجة الله
السـلام علیک یا نــــورالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#دم_اذانے...
بیا و دعا کن براے من....
تا این جوانے، مرا بہ بازے نگیرد...
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr