بنیاد مهدویت شاهین شهر
#داستان_مذهبی داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار #قسمت_سوم تعبیر خواب بعد ا
#داستان_مذهبی
داستان #سامره، داستان یک منتظر است در پیچ و خم برج انتظار
#قسمت_چهارم
اعتکاف
دیگر هرگز حتی لحظه ای از فکر برج خلاصی نداشتم؛ روزها و ماهها و سالها گذشت، دانشگاه رفتم، در حالیکه در ذهن خودم بالا رفتن از پله های برج را تمرین میکردم؛ در میان دوستانم مینشستم و در خیال خود له شدن بر روی پله های برج را تحمل میکردم، باید آستانه ی تحملم را بالاتر میبردم.
جسمم بر روی زمین بود، اما روحم در آسمان برج سرک میکشید! فکر بالا نرفتن از پله های برج عذابم میداد. هیچ چیز در دنیا بدتر از سردرگمی نیست؛ سرگشته و حیران به دنبال جواب سؤالاتم بودم، اما هرچه بیشتر جستجو میکردم انگار از جواب دورتر میشدم. حس میکردم گرهِ کار من در چیزی است که سالها حائل بین من و حقیقت برج شده است. پس از سالها سردرگمی کم کم به این نتیجه رسیدم که شاید جواب سؤالات من در وجود خود من است.
باید خود حقیقی ام را مییافتم. خود حقیقی ام نیز گویا در پی من بود و مرا فرا میخواند، انگار در همان پله های پائین برج منتظر من بود تا دوباره همراهی اش کنم. باید فکری می کردم؛ در بالای برج خبری بود! باید از اینهمه تردید و دودلی رها میشدم اما کاری از دستم ساخته نبود جز اینکه به دعا و نیایش پناهنده شوم.
ماه رجب بود. به خلوت و مناجات نیاز داشتم، کبوتر دلم دوباره هوایی شده بود. در فضای خانه نمیتوانستم های های گریه کنم و با خدا نجوا کنم.
نزدیک ایام اعتکاف بود. مراسم اعتکاف چند سالی بود که رایج شده بود. در تلویزیون دائم برای اعتکاف تبلیغ میکردند و شرایط معتکف شدن را شرح میدادند. از شب سیزدهم رجب باید به مسجد میرفتیم و سه روز سیزده و چهارده و پانزدهم رجب را در آنجا معتکف میشدیم. در این سه روز بهتر بود روزه میگرفتیم و مثل کسی که به فریضه حجّ رفته است از بعضی امور مثل عطر زدن، مو شانه کردن، آرایش کردن، و در آینه نگاه کردن پرهیز میکردیم.
کسی که در طول یک ساعت چند بار در آینه خودش را میدید حالا باید برای سه روز از آینه خداحافظی میکرد. تمام این سه روز را باید در مسجد میماندیم و حتی برای خرید هم نباید از آنجا خارج میشدیم و اگر به چیزی نیاز داشتیم، باید از کسانی که معتکف نبودند درخواست میکردیم آن را از بیرون برای ما تهیه کنند. خیلی هیجان انگیز و رویایی به نظر میرسید، بیشتر شبیه فیلمهای تاریخی مذهبی بود؛ دوست داشتم نقش کوچکی در این عرصه ایفا کنم!
چقدر دلم تغییر میخواست. سالها درس خواندن آن هم در راه پله های تنگ آن برج، حسابی روحیه ام را فرسوده کرده بود؛ حتی یک پله هم بالاتر نرفته بودم. در طی این سالها خلأ بزرگی در وجودم شکل گرفته بود؛ خلاء صعود نکردن، خلأ معنویت. گرچه در این مدت همه ی نمازهایم را خوانده بودم، اما همیشه با چنان عجله ای این فرائض انجام شده بود، که گویی هیچ حظّ و بهرهی معنوی از آنها نبرده بودم. حتی جَسته و گریخته روزه هم گرفته بودم اما به خاطر مشغله های زیاد از روزه ام بیشتر رنج گرسنگی و تشنگی برده بودم تا اینکه معنویتی بدست آورده باشم. روح من هنوز در پائین برج تردید مانده بود.
درگیری های دنیایی، هرگز مجالی برای بهره های اُخروی نمیگذارد! حالا شرایطی فراهم شده بود تا در فضایی معنوی به دور از هیاهوی زندگی دنیایی به عبادت بپردازم؛ روزه ای و نمازی، نجوایی و اشکی. دریچه ای به سوی عرش باز شده بود و کسی فریاد میزد: " أینَ الرَّجَبِیّون؟!" و انگار من ندای" أینَ المُنتظرون؟" میشنیدم که کبوتر دلم دوباره هوایی شده بود و خود را به قفس میکوبید. هر سال موسم مُحرم هوایی میشد و حالا رجب هم به مُحرم اضافه شده بود؛ با پر و بال شکسته اش از برج رجب هوای صعود داشت!
حال و هوای خاصی داشتم، گویی کسی مرا صدا میزد. انگار منِ واقعی ام در دوردست ها رها شده بود و اینک مرا میخواند. ندای ياري خواهی اش امانم را بریده بود. گویی زیر دست و پا مانده بود و هنوز برای بالا رفتن تقلّا میکرد؛ باید به کمکش میرفتم! ذره ذره وجودم چمدان به دست، مهیّای سفری سه روزه شد و در ته هر چمدانی فقط اشکی و اشتیاقی جا شد. ندای "هل من ناصر" درونم را از ته زندان نفسِ خویش میشنیدم؛ باید از جهنم نجاتش میدادم.
تصمیم خود را گرفتم، میخواستم معتکف شوم؛ باید میرفتم. از پدر و مادرم اجازه گرفتم و برای اعتکاف در مصلای کرج ثبت نام کردم. آن روزها، برای ثبت نامِ اعتکاف از کسی پول نمیگرفتند و در عوض غذای هرکس با خودش بود.
ادامه دارد...
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
🔸مجموعه عکس نوشته
💠 بِیعَتي تا هَمیشہ 💠
#نهم_ربیع_الاول
#روز_بیعت_با_امام_زمان
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#صفرعاشقی
[00:00]
بہ رسم عادٺ همیشگـے ظهور آقا امام زمانمون رو آࢪزو مے ڪنیــم'!
شبتوݩ مهدوی
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#سلام_امام_زمانم
عالم همہ جسم اسٺ و تو جانی، مهدی
يعنی تــــو همــــان جــان جهانی، مهدی
تنهــا نه گذشتہ،حـــــال و آينده ز توسٺ
حقــا که تــــو صـاحب الزمانی، مهدی
🌹#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ
ملاقاتخصوصیبا امامزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف یا...
#استاد_پناهیان
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
#مناسبت
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت سکینه بنت الحسین علیهماالسلام را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجهالشریف و همهی شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
شیخ ابراهیم کفعمی رحمةاللهعلیه در مصباح نقل میکند:
🚩 عصر عاشورا وقتی حضرت سکینه علیهاالسلام در گودی قتلگاه، بدن قطعهقطعهشدهی پدر را شناخت و در آغوش گرفت، از شدّت مصیبت، غش کرد و در آن حال شنید که #امام_حسین علیهالسلام میفرمایند:
"شِيعَتِي مَا إِن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُرُونِي
أَو سَمِعتُم بِغَرِيبٍ أَو شَهِيدٍ فَاندُبُونِي"
ای شیعیان من! هرگاه آب گوارا نوشیدید، تشنگیِ مرا یاد کنید و هرگاه سخنی دربارهی غریب یا شهیدی شنیدید، بر غربتِ من نوحه و گریه کنید.
📜 مصباح (کفعمی)، ص۷۴۱
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
📣توجه
🔹با نصب یک پرچم بر سر درب منزل خود آماده استقبال از نهم ربیع الاول، سالروز آغاز حکومت امام زمان شویم.
جهت خرید پرچم با قیمت مناسب لطفا به شماره ۰۹۱۳۸۷۶۰۹۱۸ پیامک ارسال کنید.
قیمت ده هزارتومان
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr
سلام و عرض ادب خدمت همراهان گرامی
در کنداکتور جدید کانال در پاییز مهدوی ۱۴۰۰ با برنامه ی روزانه زیر در خدمت شما هستیم.
✅شنبه ها:
🔻تلنگرانه_ امام زمان شناسی_آیا می دانید
✅یکشنبه ها:
🔻زیبایی های ظهور _ تربیت نسل مهدوی
✅دوشنبه ها:
🔻نکات ناب مهدویت_ امام زمان شناسی_آیا می دانید
✅سه شنبه ها:
🔻عاشقانه های مهدوی _تربیت نسل مهدوی
✅چهارشنبه ها:
🔻مهدویت و آرامش روان_امام زمان شناسی_آیا می دانید
✅پنج شنبه ها:
🔻روایات_تربیت نسل مهدوی
✅ جمعه ها:
🔻پرسش و پاسخ_شرح زیارت آل یاسین
ان شاء الله با مطالب نابی که برای پاییز مهدوی ۱۴۰۰ آماده شده بتوانیم قدمی معرفتمان را به مولایمان حضرت بقیه الله اعظم افزایش بدهیم.
از همراهیتان، خیالی جمع داریم؛
در انتشار لینک کانال بنیاد مهدویت شاهین شهر و رساندنش بدست عزیزانتان یاریمان کنید🌹.
@Mahdaviyatshahinshahr
#دم_اذانے
خداوندا
پناه مے برم بہ سوے تو از نفسے کہ سیرے ناپذیر است...
#بنیاد_مهدویت_شاهین_شهر
@Mahdaviyatshahinshahr