📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸 ابراهیم خلیل پس از استقرار در سرزمین فلسطین ، رفته رفته دارای اغنام و احشام فراوان شد و بدلیل محدود بودن چراگاهها، برادرزادهاش لوط، به یکی از روستاهای آن منطقه بنام (سدوم) مهاجرت کرد اهالی روستا، مردمی منحرف بودند که گناهان گوناگون و آلودگی های فراوان در میان آنها رواج داشت.
🔹️ اگر ناشناسی دوره گرد یا پیلهوری غریب به آن سرزمین قدم میگذاشت، دورش را میگرفتند و هر کدام مقداری از کالاها و اموال او را میخوردند یا میبردند و او را بینوا و درمانده رها میکردند. آه و ناله او هم در دل سیاه آنها اثر نمیگذاشت و با قهقه های مستانه او را به سخره میگرفتند.
🔸 نارواترین کاری که در آنها رایج بود و قرآن کریم شدیدترین انتقاد را نسبت به آن انجام داده، لواط یا همجنس گرائی بود لوط از جانب خدا ماموریت یافت تا آن قوم را بسوی پاکی دعوت کند.
🔹️ گفته میشود که لوط سی سال به هدایت و تلاش برای برگردندان قوم خویش از این عمل زشت تلاش کرد.
📝 بخش اول
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸لوط (ع) به قوم خود گفت بیایید تقوا پیشه کنید و راهنماییهای مرا بکار بندید تا به سعادت برسید همجنسگرائی شما گناهی است بزرگ، شما همسران خود را که خداوند برای شما آفریده است رها کرده اید و به این کار ناروا پرداخته اید.
🔹️ تلاش سی ساله لوط، در راه هدایت و ارشاد آن قوم، تلاشی بیحاصل بود. نه تنها آن قوم شرور، دست از راه و روش خود بر نداشتند، که در صدد اخراج و تبعید پیامبر بزرگوار خود بر آمدند.
🔸در گوشه و کنار، بگوش مردم میخواندند که لوط و فرزندانش، افرادی هستند که میخواهند پاک و پاکیزه زندگی کنند جای آنها اینجا نیست، باید از این روستا بروند و مانع آزادیهای ما و عیش و نوش های ما نباشند.
🔹️لوط که از هدایت آن قوم کاملا مایوس شد، دست به درگاه خدا برداشت و دفع شر آنها را از خدا درخواست نمود.
🔸گناه کثیف و غیر انسانی لواط، نه تنها اعتراض لوط که خشم خدا را بر انگیخت و فرشتگانی را مامور فرمود که آن منطقه را زیر و رو و آن قوم را نابود سازند تا این که...
📝 بخش دوم
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸 فرشتگان که بصورت بشر در آمده بودند به سمت روستای (سدوم) رهسپار شدند. قبل از غروب آفتاب به آن روستا رسیدند و لوط را که در مزرعه خود در بیرون از قریه سرگرم کار بود، ملاقات کردند و از او خواستند، شب را در خانه او بگذرانند و میهمان او باشند.
🔹️ مشکل بزرگی برای لوط بود. او که مردم روستا و اخلاق زشت آنها را میدانست، برای این میهمانان جوان و زیبا روی، احساس خطر میکرد.
🔸 آری، آنها هر تازه واردی که قدم به آن روستا میگذاشت، بدون کمترین شرم و حیا مورد آزار و تجاوز وحشیانه قرار میدادند و به هیچکس رحم نمیکردند.
🔹️ لوط کسی را نداشت که از میهمانانش دفاع کند و قدرتی نداشت که مردم وحشی را بجای خودشان بنشاند از طرفی وظیفه میهمان نوازی ایجاب میکرد، از این جوانان غریب که آثار بزرگ و بزرگواری در صورتشان مشهود بود، پذیرائی کند.
🔸 بالاخره تصمیم گرفت میهمانان را بیرون روستا معطل کند تا شب فرا رسد و رفت و آمدها قطع گردد و در تاریکی شب آنان را به خانه ببرد، شاید از شر آن قوم در امان بمانند.
🔹️ شب فرا رسید و هوا تاریک شد و لوط به اتفاق میهمانان رهسپار خانه شد و خوشبختانه کسی هم آنها را ندید و بسلامت، وارد خانه شدند اما...
📝 بخش سوم
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸 شب فرا رسید و هوا تاریک شد و لوط به اتفاق میهمانان رهسپار خانه شد و خوشبختانه کسی هم آنها را ندید و بسلامت، وارد خانه شدند.
🔹️ اما همسر لوط که هرگز دعوت لوط را باور نکرده و با دشمنان او همواره همفکر بود بر بام خانه آتشی افروخت و با این علامت، قوم را از ورود میهمانان باخبر ساخت.
🔸 هنوز از ورود میهمانان چیزی نگذشته بود که اشرار دسته دسته، دوان دوان و شادی کنان به خانه لوط هجوم آوردند و قصد ورود به خانه را داشتند. لوط جلو در، به مقابله آنها شتافت و زبان به نصیحت آنها گشود:
🔹️ ای مردم، اینها میهمانان من هستند، حرمت آنها را پاس دارید، مرا رسوا نکنید، آبروی مرا نزد میهمانان نریزید. اینها در پناه من و در خانه من هستند. دیوانگان شهوت و انسان نماهای افسار گسیخته، گویا سخنان درد آلود و ملتمسانه لوط را نمیشنیدند و برای ورود به خانه هر لحظه بر فشار خود می افزودند.
🔸️ اوضاع رفته رفته برای لوط خطرناک تر میشد و آنان را التماس میکرد که از تصمیم خود عقب بنشینند.
📝 بخش چهارم
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸 لوط که خود را در برابر آن گروه ناتوان می دید فریاد زد: آیا در میان شما یک مرد رشید، یک انسان با شرف، یک فرد عاقل و فرزانه که جلوی طغیان و دیوانگی شما را بگیرد نیست؟ اگر قوه و قدرت داشتم یا پشتیبان نیرومندی در اختیارم بود، نشان میدادم که با شما چگونه باید رفتار کرد.
🔹️ تا این لحظه فرشتگان تماشاگر ماجرا بودند و سخنی نمیگفتند ولی وقتی وقاحت و بیشرمی قوم از حد گذشت و ناراحتی و اضطراب میزبان بزرگوار به آن درجه رسید، خود را معرفی کردند و لوط را دلداری کردند:
🔸 ای لوط، ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. آسوده خاطر باش که آنها نمی توانند به تو آسیبی برسانند. تو همراه خانوادهات در این دل شب از این روستا بروید و نگاهی هم پشت سرتان نکنید. لحظه نابودی این قوم از جانب خداوند هنگام طلوع صبح تعیین شده است.
🔹️ این سخنان، سروش نجاتی بود که در آن لحظه حساس بر دل دردمند و پر اضطراب لوط فرود آمد و او را از آن همه تشویش و نگرانی نجات داد و خاطرش آسوده گشت.
📝 بخش پنجم
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه #حضرت_لوط (ع)
🔸 اشرار که هنوز میهمانان را نشناخته بودند، فشار می آوردند تا داخل شوند ولی فرشتگان مشتی خاک بر صورت آنها پاشیدند که همگی کور شدند و پا به فرار گذاشتند.
🔹️ شاید مهلت آن شب و تاخیر عذاب تا بامدادان، لطفی بود از جانب خداوند مهربان که باز هم فرصتی به آن قوم داده شود، شاید بخود آیند و از کردار زشت خود پشیمان شوند و بدرگاه حضرت ابدیت توبه کنند. و نجات یابند. ولی انحراف آن قوم به حدی رسیده و شیطان به گونه ای بر آن ها تسلط یافته بود که توبه و بازگشت به حق نیز در آنها راه نیافت.
🔸 لوط همراه خانواده اش، شبانه از آن منطقه خارج شدند ولی همسرش با آنها همراهی نکرد و در روستا ماند. ساعت مقرر فرا رسید. صبح طالع شد. زلزله ای بسیار شدید روستا را لرزانید، زلزله ای که ساختمانها را ویران و بناها را در هم فروریخت و منطقه را زیر و رو کرد.
🔹️ آنگاه بارانی از سنگریزه های مخصوص بر آنها فرو بارید و آن قوم سرکش، با تمامی آثارشان زیر باران سنگریزه ها مدفون گردیدند و نام و نشانی از آنان در صفحه روزگار باقی نماند.
🔸این سرنوشت شوم و دردناک، به خاطر گناه دامنگیر آنقوم شد ولی اینگونه کیفرهای وحشتناک مخصوص قوم لوط نبود که هر جامعه آلوده و گناهکاری در معرض اینگونه عذاب هاست.
📝 پخش ششم | پایان
🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی
💠@mahdavyat_pakg 🌺