eitaa logo
کانون مهدویت پردیس آیت الله خامنه ای
2.4هزار دنبال‌کننده
404 عکس
394 ویدیو
22 فایل
🍂🍁آن سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست🍁🍂 🍂🍁هر کجا هست خدایا به سلامت دارش🍁🍂 👤خادم @Reza268405
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 زندگینامه (ع) 🔸 ابراهیم خلیل پس از استقرار در سرزمین فلسطین ، رفته رفته دارای اغنام و احشام فراوان شد و بدلیل محدود بودن چراگاه‌ها، برادرزاده‌اش لوط، به یکی از روستاهای آن منطقه بنام (سدوم) مهاجرت کرد اهالی روستا، مردمی منحرف بودند که گناهان گوناگون و آلودگی های فراوان در میان آنها رواج داشت. 🔹️ اگر ناشناسی دوره گرد یا پیله‌وری غریب به آن سرزمین قدم می‌گذاشت، دورش را می‌گرفتند و هر کدام مقداری از کالاها و اموال او را می‌خوردند یا می‌بردند و او را بینوا و درمانده رها می‌کردند. آه و ناله او هم در دل سیاه آنها اثر نمی‌گذاشت و با قهقه های مستانه او را به سخره می‌گرفتند. 🔸 نارواترین کاری که در آنها رایج بود و قرآن کریم شدیدترین انتقاد را نسبت به آن انجام داده، لواط یا همجنس گرائی بود لوط از جانب خدا ماموریت یافت تا آن قوم را بسوی پاکی دعوت کند. 🔹️ گفته می‌شود که لوط سی سال به هدایت و تلاش برای برگردندان قوم خویش از این عمل زشت تلاش کرد. 📝 بخش اول 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه (ع) 🔸لوط (ع) به قوم خود گفت بیایید تقوا پیشه کنید و راهنمایی‌های مرا بکار بندید تا به سعادت برسید همجنس‌گرائی شما گناهی است بزرگ، شما همسران خود را که خداوند برای شما آفریده است رها کرده اید و به این کار ناروا پرداخته‌ اید. 🔹️ تلاش سی ساله لوط، در راه هدایت و ارشاد آن قوم، تلاشی بی‌حاصل بود. نه تنها آن قوم شرور، دست از راه و روش خود بر نداشتند، که در صدد اخراج و تبعید پیامبر بزرگوار خود بر آمدند. 🔸در گوشه و کنار، بگوش مردم می‌خواندند که لوط و فرزندانش، افرادی هستند که می‌خواهند پاک و پاکیزه زندگی کنند جای آنها اینجا نیست، باید از این روستا بروند و مانع آزادی‌های ما و عیش و نوش های ما نباشند. 🔹️لوط که از هدایت آن قوم کاملا مایوس شد، دست به درگاه خدا برداشت و دفع شر آنها را از خدا درخواست نمود. 🔸گناه کثیف و غیر انسانی لواط، نه تنها اعتراض لوط که خشم خدا را بر انگیخت و فرشتگانی را مامور فرمود که آن منطقه را زیر و رو و آن قوم را نابود سازند تا این که... 📝 بخش دوم 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه (ع) 🔸 فرشتگان که بصورت بشر در آمده بودند به سمت روستای (سدوم) رهسپار شدند. قبل از غروب آفتاب به آن روستا رسیدند و لوط را که در مزرعه خود در بیرون از قریه سرگرم کار بود، ملاقات کردند و از او خواستند، شب را در خانه او بگذرانند و میهمان او باشند. 🔹️ مشکل بزرگی برای لوط بود. او که مردم روستا و اخلاق زشت آنها را می‌دانست، برای این میهمانان جوان و زیبا روی، احساس خطر میکرد. 🔸 آری، آنها هر تازه واردی که قدم به آن روستا می‌گذاشت، بدون کمترین شرم و حیا مورد آزار و تجاوز وحشیانه قرار می‌دادند و به هیچکس رحم نمی‌کردند. 🔹️ لوط کسی را نداشت که از میهمانانش دفاع کند و قدرتی نداشت که مردم وحشی را بجای خودشان بنشاند از طرفی وظیفه میهمان نوازی ایجاب می‌کرد، از این جوانان غریب که آثار بزرگ و بزرگواری در صورتشان مشهود بود، پذیرائی کند. 🔸 بالاخره تصمیم گرفت میهمانان را بیرون روستا معطل کند تا شب فرا رسد و رفت و آمدها قطع گردد و در تاریکی شب آنان را به خانه ببرد، شاید از شر آن قوم در امان بمانند. 🔹️ شب فرا رسید و هوا تاریک شد و لوط به اتفاق میهمانان رهسپار خانه شد و خوشبختانه کسی هم آنها را ندید و بسلامت، وارد خانه شدند اما... 📝 بخش سوم 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه (ع) 🔸 شب فرا رسید و هوا تاریک شد و لوط به اتفاق میهمانان رهسپار خانه شد و خوشبختانه کسی هم آنها را ندید و بسلامت، وارد خانه شدند. 🔹️ اما همسر لوط که هرگز دعوت لوط را باور نکرده و با دشمنان او همواره همفکر بود بر بام خانه آتشی افروخت و با این علامت، قوم را از ورود میهمانان باخبر ساخت. 🔸 هنوز از ورود میهمانان چیزی نگذشته بود که اشرار دسته دسته، دوان دوان و شادی کنان به خانه لوط هجوم آوردند و قصد ورود به خانه را داشتند. لوط جلو در، به مقابله آنها شتافت و زبان به نصیحت آنها گشود: 🔹️ ای مردم، اینها میهمانان من هستند، حرمت آنها را پاس دارید، مرا رسوا نکنید، آبروی مرا نزد میهمانان نریزید. اینها در پناه من و در خانه من هستند. دیوانگان شهوت و انسان نماهای افسار گسیخته، گویا سخنان درد آلود و ملتمسانه لوط را نمی‌شنیدند و برای ورود به خانه هر لحظه بر فشار خود می افزودند. 🔸️ اوضاع رفته رفته برای لوط خطرناک تر میشد و آنان را التماس میکرد که از تصمیم خود عقب بنشینند. 📝 بخش چهارم 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه (ع) 🔸 لوط که خود را در برابر آن گروه ناتوان می دید فریاد زد: آیا در میان شما یک مرد رشید، یک انسان با شرف، یک فرد عاقل و فرزانه که جلوی طغیان و دیوانگی شما را بگیرد نیست؟ اگر قوه و قدرت داشتم یا پشتیبان نیرومندی در اختیارم بود، نشان میدادم که با شما چگونه باید رفتار کرد. 🔹️ تا این لحظه فرشتگان تماشاگر ماجرا بودند و سخنی نمی‌گفتند ولی وقتی وقاحت و بیشرمی قوم از حد گذشت و ناراحتی و اضطراب میزبان بزرگوار به آن درجه رسید، خود را معرفی کردند و لوط را دلداری کردند: 🔸 ای لوط، ما فرستادگان پروردگار تو هستیم. آسوده خاطر باش که آنها نمی توانند به تو آسیبی برسانند. تو همراه خانواده‌ات در این دل شب از این روستا بروید و نگاهی هم پشت سرتان نکنید. لحظه نابودی این قوم از جانب خداوند هنگام طلوع صبح تعیین شده است. 🔹️ این سخنان، سروش نجاتی بود که در آن لحظه حساس بر دل دردمند و پر اضطراب لوط فرود آمد و او را از آن همه تشویش و نگرانی نجات داد و خاطرش آسوده گشت. 📝 بخش پنجم 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺
📜 زندگینامه (ع) 🔸 اشرار که هنوز میهمانان را نشناخته بودند، فشار می آوردند تا داخل شوند ولی فرشتگان مشتی خاک بر صورت آنها پاشیدند که همگی کور شدند و پا به فرار گذاشتند. 🔹️ شاید مهلت آن شب و تاخیر عذاب تا بامدادان، لطفی بود از جانب خداوند مهربان که باز هم فرصتی به آن قوم داده شود، شاید بخود آیند و از کردار زشت خود پشیمان شوند و بدرگاه حضرت ابدیت توبه کنند. و نجات یابند. ولی انحراف آن قوم به حدی رسیده و شیطان به گونه ای بر آن ها تسلط یافته بود که توبه و بازگشت به حق نیز در آنها راه نیافت. 🔸 لوط همراه خانواده اش، شبانه از آن منطقه خارج شدند ولی همسرش با آنها همراهی نکرد و در روستا ماند. ساعت مقرر فرا رسید. صبح طالع شد. زلزله ای بسیار شدید روستا را لرزانید، زلزله ای که ساختمانها را ویران و بناها را در هم فروریخت و منطقه را زیر و رو کرد. 🔹️ آنگاه بارانی از سنگریزه های مخصوص بر آنها فرو بارید و آن قوم سرکش، با تمامی آثارشان زیر باران سنگریزه ها مدفون گردیدند و نام و نشانی از آنان در صفحه روزگار باقی نماند. 🔸این سرنوشت شوم و دردناک، به خاطر گناه دامنگیر آنقوم شد ولی اینگونه کیفرهای وحشتناک مخصوص قوم لوط نبود که هر جامعه آلوده و گناهکاری در معرض اینگونه عذاب هاست. 📝 پخش ششم | پایان 🔰کانون مهدویت معلمان مهدوی 💠@mahdavyat_pakg 🌺