#مطالعهشخصی
فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي
انسان در تمدن غربي چيست؟
در پاسخ ميگوئيم در تمدني كه اساسا مادي است انسان چه ميتواند باشد. بيش از ۴ قرن است كه در اروپا #خدا از صحنه زندگي غايب شده – معنويت به حاشيه رفته و انسان اصالت انساني خويش را از دست داده او كه خليفه خدا بر روي زمين است مدتهاست كه منصبش را در غرب از دست داده و در اين تمدن هيچ فرقي با حيوان ندارد. البته هر حيواني ويژگي مخصوص به خود را دارد. مثلا شير درنده است و طاوس زيباست و انسان با هوش. انسان با هوش خود توانسته است به علم و تكنولوزي دست يافته و بر طبيعت چيره شود اما از آغاز و انجام كار او هيچ فرقي با حيوانات ندارد او هم چند سالي در طبيعت زندگي ميكند و ميميرد و ديگر هيچ! آري اين انديشه حاكم بر فرهنگ غرب است در چنين فرهنگي كه هيچ فردايي پس از مرگ در انتظار انسان نيست و هيچ بهشتي او را به خود دعوت نمي كند انسان چه ميتواند بكند همه فرصتي كه او براي بودن دارد همين فاصله كوتاه تولد تا مرك است و ناچار است قبل از پايان مدت مسابقه بيشترين امتياز را براي خود كسب كند و هر چقدر ميتواند از اين دنيا استفاده كند و ارزش و اعتبار همه چيز او مادي و دنيوي ميباشد. اين انسان گرايي كه مخصوصا در اين دوره در قالب ادبيات و هنر جلوه گر شده و از ان به عنوان يك سبك خاص به اومانيسم تعبير ميشود بيش از هر چيز در نقاشي و مجسمه سازي آشكار ميسازد و اين است كه ناگهان از تيشه سنگتراشان هنرمند رنسانس مجسمه داوود ساخته ي ميكلا آنز بيرون ميايد و حتي در تصاوير و نقاشيهاي مريم مقدس هم تاثير فراواني داشته به گونه اي كه بيش از اين مريم مقدس گويي ازسنخ زنان معمولي كوچه و بازار نيست. دررخ او حجب و حيايي است و حالتي ملكوتي وآسماني دارد اما نقاشي كنوني او را ازآسمان به زمين ميآورد و مدل خود را براي تصوير مريم از ميان زنان زيباي كوچه و بازار انتخاب ميكند اكنون او دنيوي شده و شرم و تقدس از چهره او رخت بر بسته. رابطه حجا ب با فرهنگ اسلامي لباس و شكل و نوع
ان امري ساده و سطحي نيست كه آن را بتوان صرفا محصول سليقه افراد دانست مسئله مسئله ي دو فرهنگ و دو جهان بيني است كه تفاوت آنها از زمين تا آسمان است و اين تفاوت در همه امور اصلي مربوط به انسان از جمله در لباس او جلوه گر ميشود در عمل هيچ چيز آسانتر از تقليد لباس ديگران نيست اما قرنها ميگذرد و ديده ميشود كه يك جامعه از لباس ديگر ان تقليد نمي كند و سنت خود را در نوع لباس حفظ ميكند چرا كه تعبير لباس همواره پيامد تغيير يك فرهنگ است و انسان تا با فرهنگ خود وداع نكند نمي تواند با لباس خود وداع كندتا فرهنگ يك قوم را نپذيرد لباس انان را به تن نمي كند درست به همين دليل است كه در احاديث ما آمده: هركه خود را به گروهي شبيه سازد هم از ان گروه است لباس هر انسان پرچم كشور وجودي اوست پرچمي است كه او بر سر در خانه وجود خود نصب كرده است و با ان اعلام ميكند كه از كدام فرهنگ تبعيت ميكند همچنانكه هر شخصي با وفاداري و احترام به پرچم خود اعتقاد خود را به هويت ملي و سياسي خود ابراز ميكند هر انسان نيز مادامي كه به يك ساسله ارزشها و بينشها معتقدو دلبسته باشد لباسي متناسب با ان ارزشها وبينشها را از تن به در نخواهد كرد.
📚کتاب مدیریت فرهنگی
https://eitaa.com/Mahdiaazemate