#سلام_امام_زمانم♥️
سلام بر مولایی که
با طلوع شمس وجودش،
مجالی برای ظلم و ظلمت
باقی نخواهد ماند.
سلام بر او و بر لحظهای که
با دیدن روی ماهش، زمین و زمان
غرق سرور خواهد شد.
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌤
نهایت بدبختی میدونی چیه؟!
ایننهایتبدبختیماست
کهدرخیابانڪهراهمیرویم
چشمدراختیارمانباشد
ومادراختیارچشمباشیم
یڪی ازخاصیتهاےقطعےعبادتواقعے
تسلطانسانبرشهواتشاست.
|شهیدمرتضیمطهری|
#بصیرت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت حُر وقتی اومد پیشِ امام حسین اولین
حرفی که زد این بود؛ اصلا توبهیِ من قبوله؟!
امام حسین بهش نگفت حالا که ما رو به این
روز انداختی اومدی توبه کنی؟!
حالا که دلِ بچه های منو لرزوندی
میای میگی ببخشید؟! نه! بلکه گفت
چرا قبول نباشه؟ بیا! چون امام حسین
مظهرِ هدایته. نه تنها امام حسین، بلکه
همهیِ اهل بیت دنبال هدایتِ ما اند.
پس چرا درِ این خونه میگی توبه من اصلا
قبول نمیشه؟ بابا اونا دنبالِ فرار کرده هان،
تو که با پایِ خودت اومدی :)🌱🕊
#امام_حسین
چاره ای جز #نماز_شب نداری😳😳
✍🏻استاد علی صفایی حائری:
💢در سوره مزمل آمده است:
«قُمِ اللَّيْلَ الَّا قَلِيلًا»؛
💫شب را بيدار باش و پيوندى داشته باش.
◽كسى كه میخواهد در روز با خلق كار كند و با بار سنگينى از رسالت همراه باشد، جز اينكه در شب پيوندى با «اللّه» داشته باشد، چارهاى ندارد.
#عین_صاد
#نماز_شب
#رمان_زن_زندگی_آزادی
#پارت_سوم
رامین: خودشه، سهرابه، پسرخاله ام.تو
صبحانهات رو کامل بخور. میگم بیاد بالا
بعد میرسونیمت.
هنوز هم کمی ترس در دل داشتم.
در را باز کرد و دوباره سر میز صبحانه نشست. پسر خاله اش از راهرو داد میزد:
رامین! رامین! که رامین صدایش را بلند کرد
و گفت: سهراب! خانم اینجاست.
سهراب به داخل خانه آمد و از دیدن من شوکه شد، رامین که اسمش را تازه فهمیده
بودم ، سریع ماجرا را برایش توضیح داد .
شیطنت از سر و روی آن پسر میبارید، مشخص بود میخواهد رامین را دست
بیندازد؛ ولی مراعات حضور مرا میکند.
بعد گفت:
راستی رامین! من دایی شدم.
رامین: سرت به جایی نخورده؟!
سهراب:نه.
رامین: پس چی؟
سهراب: صبح، نرسیده به پمپ بنزین،
یه خانم و آقا گوشه خیابون وایساده بودن.
گفتم سر صبحی یکار خیر بزنیم به بدن،
وایسادم آقاهه سوار شد و خانمش هم با یه سگ تو بغل، نشست تو ماشین و بعد از
سلام و احوالپرسی، به سگه گفت:
مامان به دایی سلام کن!
اینجا بود که تمام آرمانهام بههم ریخت،
خب بگو شما میخواین پدر و مادر سگه
باشید. چرا منو دایی سگه کردین ؟
تازه جالب بود که آقاهه عقب نشست و
خانمه کنار من، بعد که دید بد نگاهش میکنم، گفت: پسرم عادت داره خیابون
رو ببینه. خدا سگ پسرتون رو براتون نگه
داره!
ازشدت خنده نزدیک بود لقمه در گلویم گیر
کند.
#رمان_زن_زندگی_آزادی
*ادامه دارد.
#رمان_زن_زندگی_آزادی
#پارت_چهارم
سوار ماشین شدیم. سهراب پشت فرمان نشست.
رامین: خونهتون کجاست؟
گفتم: خوابگاهیام.
رامین: چی میخونی؟
گفتم: مهندسی پزشکی
رامین: آفرین! پس بچه درس خونی.
سهراب: عه! پس توی دانشکده مایی.
حالا برای چی تو این شلوغی اومدی تو
خیابون؟
گفتم: برای گرفتن حقمون
سهراب: حالا حقتون رو گرفتین؟
رامین: مسخره نکن... این کشور انقدر
داغونه که مردمش حاضرند توی مزارع
سوئیس گاو باشن، ولی تو یه کشور درست
درمون و پیشرفته زندگی کنن.
سهراب: حقیقتاً من زیاد به زندگی گاوی شما اِشراف ندارم که با چه چیزایی حال
میکنید! اما بلا نسبت اگه گاو هم بودم،
دوست نداشتم تو مزارع سوئیس باشم،
با این وضعیتی که یه کشاورز سوئیسی
اعتراف کرده چند سال، هر روز به حیوانات
مزرعهاش تحاوز میکرده؛ بازم میگم بلانسبت من اگه اون گاو هم بودم میل به
خودکشی پیدا میکردم تا زندگی.
اما قبول دارم؛ توی کشور ماهم مثل همه
کشورهای دنیا، مشکل هست؛ فقر، فاصله طبقاتی، بی عدالتی، مسائل اقتصادی و کم شدن ارزش پول ملی بهخاطر وابستگی به دلار، با اینکه دل خوشی از این رژیم ندارم
ولی به نظرم تو بدترین شرایط تحریم، عملکردش قابل دفاعه. چرا؟ چون حتی
پرودی، از نخست وزیرهای قبلی ایتالیا که نظریه پرداز همهست گفته بود: سی ساله
که مسائل ایران رو دنبال میکنم و میبینم
کشور شما توی چه وضعیتیه؛ اما چیزی که
اهمیت داره اینهکه شما فقط مقاومت نکردید، پیشرفت هم کردید! اگه فشاری که
به ایران وارد میشه به دولت ما وارد میشد
شیش ماه هم نمیتونستیم دووم بیاریم!
رامین: ولی قبول کن؛ اگه مثل بقیه دنیا اینجا هم آزادی بیان بود، اینا تا الان حقشون رو گرفته بودن.
سهراب: دقیقا کدوم بقیه دنیا منظورته؟
رامین: آمریکا رو ببین! مردمش آزادن و
هرکی هرچی بخواد میگه، بدون اینکه
جواب پس بده.
#رمان_زن_زندگی_آزادی
*ادامه دارد.
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
مارا کسی نخواست؛ تو هم گر نخواستی در گوشمان بگو که بمیریم گوشه ای.. :)💔🚶♀"
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
سَلاٰم بَر قِبلِهیِ حـٰاجـٰاتِ ایرانی هـٰا..
کَربَلاٰیِ مَنُ تو..!❤️
#امام_رضا
•مَــہدےفــٰاطِـمـہ•
تکیه بر دیوار ِ حرم . .
زیارت خوان جلو میرود
و کربُ و بلا میطلبد :))!
ـ آقایِامامرضا :)؟!💔